قیمت هر شانه تخممرغ در تهران به ۳۵هزار تومان رسید؛ حال آن که نرخ مصوب دولتی ۲۶هزار تومان است.
«دولت برنامهای برای توزیع [تخممرغ] به نرخ مصوب ندارد و مرغداران هم حاضر نیستند محصول خود را به نرخ مصوب عرضه کنند (تسنیم۶مهر۹۹).
وزیر جهاد کشاورزی دولت آخوند روحانی هم وعده داده بود که نرخ این محصول از اول هفته ارزان و به قیمت مصوب عرضه شود اما این اتفاق هنوز نیافتاده است.
وضعیت سایر اجناس و کالاها هم شبیه تخممرغ است؛ و قیمتها همچنان پایین نیامده است. وزیر مسئول تنظیم بازار هنوز پشت درب مجلس برای گرفتن رأی اعتماد مانده، خط فقر به ۱۰میلیون تومان رسیده و حقوق و دستمزد کارگران ثابت پا برجا مانده است. صحبت از اعطای کوپن ارزاق به اقشار زیر خط فقر است؛ اما معلوم نیست منبع تأمین آن از کجاست؟ در این حیص و بیص سپاه پاسداران هم میخواهد پایتخت را جابهجا کند؛ لابد هزینه این کار را دارد و نیازی به صندوق توسعه و بودجه دولت و فروش باقی مانده داراییهای مردم نیست!
انهدام جغرافیا بهجای ساختن تاریخ
محیطزیست بهدلیل بیش برداشت از سفرههای زیرزمینی آب شیرین و مراتع و جنگلها ـکه خود ناشی از بهرهوری پایین و فقر روستاییان استـ بهشدت آسیب دیده است؛ و این در آینده نزدیک نابودی روستاهای کوچک با قریب سه میلیون جمعیت را بهدنبال دارد؛ سکونتگاههای غیررسمی در حال گسترشاند؛ شاخص (بیکاری بهعلاوه تورم) در سال۱۳۹۸ یا پیش از کرونا در ایران یکی از بالاترین رقمها در سطح جهانی بوده است. کسی بدرستی نمیداند چه تعداد از مردم مهاجر از شهر و روستا در حاشیه شهرها زندگی میکنند. گفته میشود ۲میلیون خانه خالی در شهرها موجود است اما بر سر گرفتن مالیات از آنها نزاع بین مقامات و شورای نگهبان در گرفته است. میگویند آب شور را از دریای عمان به کویر لوت و از دریای خزر به کویر مرکزی میاورند! اما کالسکه مرگی بهنام پراید که بهدلیل کشتهسازیهایش قرار بود از خط تولید خارج شود حالا قیمتش به بالای صد میلیون تومان رسیده است. یک تحلیلگر اقتصادی در حاکمیت آخوندی درباره عملکرد دولتها در این چند دهه میگوید:
«چون از ساختن تاریخ نومیدند و ساختن جغرافیا را آسان میپندارند؛ چون ساختن جغرافیا در نظر آنها چیزی جز «بنایی» نیست! بنایی هم نه الگوی توسعه میخواهد و نه سیاست اجتماعی، نه ساختن نهادهای تمرکززدایی دموکراتیک میخواهد، نه انتخابات آزاد و مجاز شدن سندیکا و... مثل ادعای مدیریت بدون پول شهرها، بیپایه بودن چنین ادعایی درباره انتقال پایتخت نیز روشن است: برآوردها نشان میدهد که ساختن یک شهر ۵۰۰هزار نفری مجهز در خور پایتخت ایران، به ۳۰۰میلیارد دلار نیاز دارد، یعنی سه برابر کل تشکیل سرمایه یا صادرات (نفتی و غیرنفتی) ایران در اوج آن در دوران غیرتحریم. غیرممکن مینماید یک پیمانکار، جدا از نظامی یا خصوصی، یا داخلی و خارجیبودنش، دارای چنین ذخیرهای باشد» (شرق۶مهر۹۹).
احتمال تعطیلی اصناف بیشتر وجود دارد
با نگاهی به کوچه و خیابان اطرافمان بهوضوح درمییابیم که شغلها و صنوف مختلف بهدلیل پرخطر بودن نسبت به شرایط کرونایی بیش از هشت ماه است که تعطیلند و با افزایش دورههای هجوم کرونا نه تنها چشماندازی برای باز شدن آنها نیست بلکه شماری دیگری نیز علاوه بر ریسک کرونا، بهدلیل گرانی افسار گسیخته در معرض تعطیلی قرار گرفتهاند.
رئیس اتاق اصناف تهران در همین رابطه میگوید:
«متأسفانه با اوجگیری دوباره بیماری، احتمال آن وجود دارد که دستورالعملهای اولیه مجدداً به مرحله اجرا گذاشته شود و تعداد بیشتری از صنوف را به تعطیلی بکشاند» (ایلنا۷مهر۹۹).
از ۷سال پیش هم طرح اقتصادی نداشتید
حل و فصل مشکلات عدیده، از گرانی کالاها و شکستن کمر طبقات کارگر و زحمتکش زیر بار تورم تا اجرایی شدن توهمات سپاه و مراکزی که هر روز طرحی برای خالی کردن بیتالمال در سر دارند، اقتصاددانان رقیب دولت آخوند روحانی را وادار کرده تا به زبان بیاورند: «ما که گفتیم این دولت هیچ طرحی برای هیچ معضلی ندارد و صرفاً وقت تلف میکند».
باندها و جریاناتی که احمدینژاد را معجزه هزاره سوم مینامیدند، اکنون بهخاطر فشل بودن و فرو رفتن دولت در گرداب بحرانها، برای کسب مجدد دولت دورخیز کردهاند. آنها برای توجیه جنگوجدال هایشان به ناچار گوشهای از واقعیت چالشهای پایان ناپذیر را برملا میکنند.
حسین عیوضلو مدیر گروه اقتصاد سیاسی دانشگاه ضدامام صادق و از مهرههای باند رقیب دولت میگوید:
«ما از همان ابتدای شروع کار دولت یعنی هفت سال پیش و بهویژه در دور دوم، طی بیانیههای متعددی که با جمعی از اقتصاددانان نوشتیم این نکته را مطرح کردیم که این دولت هیچ طرحی برای حل مسائل اقتصادی ندارد اما اثری نداشت. معتقدم بهطور کلی در نظام تصمیمگیری کشور در حوزه نظری، طرح جامعی برای حل مشکلات در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران نداریم. این قضیه برای امروز نیست بلکه شروع آن از جلسات چهار پنج سال پیش است که در آنها هیچ طرح و ایدهای نداشتند» (تسنیم۶مهر۹۹).
سخنان روحانی درباره ریشه مشکلات کشور ناصحیح، ناپخته و فرافکنی است
خوشچهره، یکی دیگر از اقتصاددانان مخالف آخوند روحانی، با حملهٔ شدید به روحانی که مدعی شد «عامل همه مشکلات آمریکاست و باید واشنگتن دی سی را نفرین کرد» با طعنه گفت که این رسم و قاعدهیی شده که رؤسای جمهوری ایران «در سال آخر کارشان همه کمبودها را متوجه خارج از کشور کرده و ریشه مشکلات را آمریکا و اذنابش معرفی میکنند و حرفهای روحانی درباره مقصر بودن آمریکا در مشکلات کشور را ناصحیح، ناپخته و فرافکنی دانست» (تسنیم۶مهر۹۹).
دولت مشکلات را به گردن بانک مرکزی میاندازند
از سوی دیگر تحلیلگران و کارشناسان وابسته به جناح آخوند روحانی هم دلخوشی از سیاستگذاریهای محفل پیرامون او ندارند و به نقد بلبشوهای موجود در عرصه اقتصادی میپردازند. اینان معتقدند اتفاقاتی مانند تصمیمگیری نادرست در مورد نحوه افزایش قیمت بنزین، نرخ سود بانکی و یا رویدادهای بورس میتوانست رخ ندهد و همه این مشکلات آدرس داخلی دارند. اگر دولت بخواهد مشکلات خود را از منابع بانک مرکزی و چاپ پول حل کند در واقع بر مشکلات اقتصادی افزوده و تورم افسار گسیخته را در اقتصاد ایجاد کرده است:
«عمدهترین دلیل افزایش پایه پولی، افزایش خالص داراییهای خارجی بانک مرکزی است که آن نیز به این دلیل بوده که بانک مرکزی ارز غیرقابل استفاده و غیرقابل دسترس صندوق توسعه ملی را گرفته و معادل آن ریال داده است.اگر بانک مرکزی بخواهد این همراهی را ادامه دهد باید پاسخگویی تورم نیز باشد. همین الآن دولت بنوعی خود را کنار کشیده و مشکلات را به گردن بانک مرکزی میاندازد. بنابراین این بانک نباید این همه همراهی میکرد که کار به این جا بکشد. باید توجه داشت که وقتی تورم بالا میرود هزینههای دولت افزایش و دوباره کسری بودجه تشدید میشود، از همین روی بهنظر میرسد سال آینده از نظر جبران کسری بودجه مشکلات دوچندان شود» (ایلنا۷مهر۹۹).
فاصله ۷میلیون تومانی مزد و سبد هزینهها در مسیر افزایش
روزی نیست که نظام ولایت فقیه بمب و موشک خود را به رخ جامعه بینالمللی نکشاند. با اینکه مردم زیر فشار مگاتنی اقتصادی و هجوم کرونا و تعطیلی کارگاهها قرار دارند و قادر به تهیهٔ وسایل آموزشی برای فرزندان خود نیستند؛ و با اینکه خط فقر به ده میلیون تومان نزدیک شده است، دریافتی ماهانه کارگران و بازنشستگان حداقلی بگیر که بهطور متوسط ۷۰درصد طبقهٔ کارگر ایران را تشکیل میدهند، زیر ۳میلیون تومان است. بین سه میلیون تومان دستمزد کارگر حداقلبگیر و خط فقرِ ده میلیون تومانی، یک شکاف عمیق ۷میلیون تومانی وجود دارد که هیچ آدمی نمیتواند از آن بالا بیاید، جز اینکه کودکانش را به دستفروشی بکشاند و قید دفتر و کیف و تبلت و گوشی ۳ یا ۴میلیون تومانی را بزند! اگر یک خانواده کارگری دو فرزند مدرسهای داشته باشد و بخواهد دو تا گوشی هوشمند بخرد، باید چند ماه حقوقش را یکجا کنار بگذارد! و دیگر نه به حاشیه شهرها بلکه به «گتو»ها پناه ببرد! دیگر فاصله ۳۰۰برابری بین حداقل دریافتی مزدبگیران و هزینههای زندگی را با کدام شیوه میتوان پر کرد؟
برای زندگی باید جنگید
از کالاها و اجناس ضروری زندگی تا داشتن سرپناه برای خانواده و فراهم کردن امکان تحصیل برای فرزندانمان و کسب یک درآمد مکفی در شغل مناسب خود، همه و همه در رژیم آخوندی حاکم بر ایران نیازهایی دست نایافتنی است و هیچ بخشی از این نظام غارتگر و سرکوبگر اهمیتی به آن نمیدهد. چهل سال است از پس گرانی ضروریترین کالاهای مورد نیاز اقشار جامعه برنیامدهاند اما در سودای جابهجا کردن پایتخت با هزینه صدها میلیارد دلاری و سطله بر کشورهای منطقه با تأمین گروههای نیابتی هستند. مردم ایران در بیغولهها زندگی میکنند اما در سوریه و ونزوئلا طرحهای خانهسازی راه میاندازند. نان و پنیر خانوادههای ایرانی با قرض و قسطی تأمین میشود اما آخوندها و پاسداران در فکر تهیه بمب اتمی و موشک هستند.
اکنون تحت حاکمیت آخوندی زندگی شرافتمندانه به یک رویا مبدل شده است. رویایی که برای تحقق آن هیچ راه آسان و حتی سخت وجود ندارد. تنها بیان مطالبات و درخواست شرایط بهتر برای ذره ذره نیازها کافی نیست بلکه باید جنگید.