روز ۱۲اردیبهشت و یک روز پس از روز جهانی کارگر رسانههای وابسته به هر دو باند رژیم سخن از شکستن کمر کارگران زیر بار مشکلات فقر، سونامی بیکاری و سایر مشکلات اقتصادی و اجتماعی میکنند.
روزنامه آرمان تعداد جمعیت کارگری ایران را «۲۶میلیون نفر» ذکر کرده که «شامل ۱۳.۷ میلیون بیمه شده، ۳.۷ میلیون مزدبگیر شاغل در بخش عمومی، ۳.۲ میلیون بازنشسته و مستمریبگیرِ سازمان تأمین اجتماعی، ۶.۲ میلیون بیکار و شمار بسیار زیادی مزدبگیر بخش خصوصی بیمه نشده، در راستای تولید یا تحقق ارزش اضافه به کار گمارده میشوند» (آرمان ۱۲اردیبهشت ۱۴۰۰).
این جمعیت عظیم با حقوق اندک و درحد بخور و نمیر، و بخشی هم بیکار و بدون حقوق مجبور به سرکردن روزگار با این شرایط سخت هستند.
این وضعیت فلاکتبار طبقه کارگر در حالی است که در جریان کرونا هم نزدیک به ۲میلیون نفر از آنها شغل خود را از دست داده و کمترین حمایتی هم از طرف دولت ضدمردمی نمیشوند.
کارگران تحت ستمی که که صدا و فریادشان به گوش کسی نمیرسد و تنها راه در این دیده که به خیابانها بیایند و اعتراض کنند.
رسانههای هر دو باند رژیم سال۹۹ را بهعنوان سالی میدانند که کارگران بدترین سال معیشت خود را پشت سرگذراندند، خصوصاً اینکه با مشکلات ناشی از بحران کرونا هم دست به گریبان بودند. به عبارت دیگر آنها همزمان درگیر غم نان و غم سلامتی بودند.
در زمینه وضعیت معیشتی کارگران روزنامه حکومتی آرمان در مقاله دیگری مینویسد: «کارگری در ایران از مفهوم واقعی خود فاصله زیادی داشته و نه تنها حقوق و دستمزد تعیین شده از سوی دولت زمینه قرار گرفتن خانواده کارگری کشور در زیر خط فقر را فراهم آورده است بلکه نبود حمایت و نظارتهای کافی که در یک سال اخیر با چاشنی چالشهای ناشی از ویروس کرونا درآمیخته، باعث شده تا همین میزان حقوق نیز از سوی برخی کارفرمایان به درستی پرداخت نشود به گونهای که آمارها از معوقات حقوق و دستمزد بیش از ۳۰درصد کارگران حکایت دارد.
فعالان کارگری از وجود ۷میلیون کارگر ناشناخته در کشور خبر میدهند که در بازار کار کشور مشغول بوده، اما در هیچ جایی فعالیت آنها به ثبت نرسیده است.
در یک سال گذشته شیوع بیماری کرونا مزید بر علت شده تا با کاهش تولید و درآمد کارفرمایان مطالبات ۳۰درصد از کارگران نیز به تعویق بیفتد موضوعی که نمود آن در اعتراضات و تجمعهای کارگرانی که خواستار پرداخت حقوق و دستمزدهای معوقه هستند شاهد هستیم. اکنون خط فقر غذایی به ازای هر نفر ۶۷۰هزار تومان است و اگر خانواده سه نفره را با حداقل دستمزد در نظر بگیرید، بسیاری از خانوادههای کارگری زیر خط فقر یا در مرز خط فقر غذایی قرار میگیرند» (آرمان ۱۲اردیبهشت ۱۴۰۰).
روزنامه فرهیختگان متعلق به ولایتی در مورد وضعیت فلاکتبار کارگران نوشت: «کاهش ۴۳ درصدی قدرت خرید، انتظار ۱۲۳ ساله برای خرید مسکن در تهران و گرانی اقلام مصرفی کارگران تا ۵۰۰ درصد است... گمان نکنید این ۴ویژگی که نشان از معیشت سخت کارگران دارد برای طبقهای با جمعیت دو یا سهمیلیونی است، بلکه بر اساس آمارها و طبق ماده۲ قانون کار، حداقل ۱۵میلیون نفر از جمعیت شاغل کشور را میتوان کارگر خواند» (فرهیختگان ۱۲اردیبهشت ۱۴۰۰).
این بخشی از شرایط مشقتبار زندگی کارگران است که رسانههای هر دو باند ناگزیر شده به آن اعتراف کنند.
طبعا شرایط سخت معیشتی و زندگی کارگران معلول سیاست این باند یا آن باند رژیم و یا مسایلی نظیر ندانم کاری و سوءمدیریت نیست، بلکه ناشی از شکاف عظیم طبقاتی است که نظام آخوندی بهوجود آورده، چرا که همه چیز به نفع سران و قشر اندک وابسته به آن رقم میخورد.
قشر اندک و محدودی که تمامی داراییهای جامعه را در چنگ خود گرفته، و اکثریت مردمی که زیر خط فقر رفته و با حداقلترین درآمد و بسیاری با هیچ درآمدی، نظارهگر شکاف طبقاتی فزاینده خود با قشر انگلی وابسته به حاکمیت هستند.
چنین شرایطی از ستم بر کارگران ایران و سایر مردم فقیر و زحمتکش است که باعث نگرانی سردمداران و مهرهها و کارشناسان حکومتی تحت عنوان جامعهشناس شده است.
آنها طی چند سال گذشته و بهخصوص در ماههای اخیر نسبت به پیامدهای وضعیت بد معیشتی مردم و واکنش خشم آلود آنها هشدار میدهند.
بیدلیل نیست که یکی از همین کارشناسان وضعیت کنونی جامعه ایران را به «بمب ساعتی» تشبیه میکند که هر جرقهای میتواند آنرا منفجر کند و منجر به یک خیزش عمومیشود.
در این رابطه روزنامه اعتماد ۲۹فروردین ۱۴۰۰ نیز نوشت: «جامعهشناسان، اقتصاددانان، سیاستمداران و فعالان اقتصادی دلسوز به این کشور هر کدام از دریچه دانش و تخصص و تجربه خود و تجربههای جهانی بارها تأکید کردهاند که کاهش فزاینده و ادامهدار قدرت خرید شهروندان مثل بمب ساعتی است و اگر در وقت مناسب آن را خنثی نکنیم، نمیدانیم با انفجارش چه میزان خسارت به بخشهای مختلف زندگی ایران وارد خواهد شد».
بسیار واضح است که منظور مقالهنویس اعتماد از «ایران» نظام آخوندی است و آنچه که در انفجار بمب ساعتی خسارت میبیند نظام فاسد آخوندی و زندگی سران و قشر اشرافی وابسته به آن است.
قیام و شورشی که بر اثر آن به اعتراف کارشناسان همین رژیم «نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان».