مرگ به جای مهر و مهرگان
در نخستین روزهای مهر ۹۹ ایران، میهن دربند ما به جای اینکه سرشار از زیباییهای پاییزانه و شادیهای کوچک کودکانه در طلوع و غروبهای خاطرهانگیز باشد، به جای اینکه غریو شادیانهٔ مهرگان و آوای مهر کوچهها و خانهها را بردارد و در رنگینکمان زیبای خود غرق سازد، مرگ با داس بیرحم در حال گشت زدن در کوچهها، خیابانها، پارکها، متروها، کارخانهها، مزرعهها و حتی دبستانهاست. به جای محبت و عشق، عزا و مرثیه سایهٔ هراسانگیز و خاکستری خود را بر سر مردم گسترده است. مدرسهها کانون انتشار ویروس شدهاند. اکنون، نه سخن از پیکهای کرونا که سخن از «پیکهای متصل به هم کرونا» و به عبارت دیگر سخن از یک گسترش انفجاری این ویروس مرگبار در میان است. حرف از قرنطینهٔ تهران که روزی ممنوع و محال بود، اکنون بر زبانها جاری است.
بازی رنگها به پایان رسیده است؛ زیرا اکنون تمام نقشهٔ ایران قرمز است.
کرونای ایرانی؛ پاندمی یا تله؟
هاشم موذنزاده یک متخصص جراحی در روزنامهٔ حکومتی از گسترش سینوسی کرونا در ایران بهعنوان یک تله یا trap نام میبرد. این اصطلاح را داشته باشید تا بعد به آن برگردیم.
«همانگونه که انتظار میرفت و نگارنده در یادداشتی در روزنامه مستقل حدود ۳هفته قبل به آن اشاره کرده بودم دستاندرکاران دولتی سلامت به این نتیجه رسیدند که اطلاق موج به گسترشهای سینوسی بیماری کرونا بیمفهوم و بیمسما است و ما اینک متأسفانه با پدیدهیی روبهرو هستیم که باید آنرا دام کرونا نامید.
پاندمی میتوانست مانند همه مشکلات بشری توسط تمهیداتی مدیریت شود ولی عادت ایران افتادن در تله است. هر معضلی و مشکلی آنچنان غیرعلمی و از سر بیدقتی و حاشیه پردازانه پیش برده میشود که به یک مسأله لاینحل و گره خورده تبدیل میشود و اصطلاحا تبدیل به یک تله trap میگردد» (مستقل. ۹مهر۹۹)
تلهگذاری، شیوهٔ متعارف حکومت
این متخصص جراحی نمیگوید در ایران چگونه مشکلات به تله تبدیل میشوند اما میگوید «شیوه متعارف بهگونهیی است که مشکلات کوچک و بزرگ ندارند و همگی میتوانند تبدیل به یک تله شوند بهنحوی که دائما هزینههای کشور صرف خروج از آن شود ولی عملاً هیچ موفقیتی حاصل نشود» (همان منبع).
حرکت از یک تله به تلهٔ دیگر یا به عبارت دیگر انداختن مردم از یک تله به تلهٔ دیگر، طبق این تعریف به یک روال رایج در حکمرانی نظام ولایی تبدیل شده است. هدف از این تلهگذاری بر سر راه مردم و کشوری به قدمت ایران چیست؟
جنگ ضدمیهنی؛ از «نعمت»! تا تبدیل شدن به یک «تله»
واقعیت این است که از روز نخست، بنیانگذار این بهاصطلاح جمهوری بنا شده بر جهل و اجبار نیامده بود تا ایران را به بهشت آرزوهای برآورده شده تبدیل کند. اولویت اول و آخر او پیاده کردن اسلام [اسم مستعار سلطهٔ سفیانی خمینی و آخوندهای همکاسه و کاسهلیس] بود. هر حرکت و تصمیم این حکومت را مورد آنالیز قرار دهیم در نهایت به این نتیجه میرسیم که تلهگذار بزرگ (خمینی) اولین تله را بر سر راه انقلابی گذاشت که مقصد آن آزادی بود. بعد هم برای گسترش سلطهٔ خود به دیگر اقمار، به کشوری گیر داد که در دوران تبعید ولینعمت و پناهدهندهٔ او بود: «عراق». زیرا تراکم شیعیان در آنجا را دامگاه مناسبی برای منویات توسعهطلبانهٔ خود میدید.
در آن زمان که نعرههای: جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان» و «جنگ جنگ تا پیروزی» چشمها را افسون و گوشها را کر کرده بود و بورژوازی ضد انقلابی خارجهنشین همپا با هیولای جنگطلب ارتجاع، جنگ را دفاع مقدس مینامید و به مجاهدین خرده میگرفت که چرا صلح انقلاب را ترویج میکنند، مجاهدین چیزی را در خشت خام میدیدند که دیگران حتی امروز از دیدنش در آینه عاجزند. به جز مجاهدین و رهبری آنها کسی را یارا و جرأت آن نبود که جلوی دیو تنورههای دیو زندگیخوار بپیچد و او را بر سینهٔ دیوار قرار دهد و بپرسد، این همه اعزام کودکان دبستانی ایران بهعنوان «سربازان یکبار مصرف» روی میدانهای مین مجهز و بهخوبی طراحی شدهٔ عراق برای چیست؟ امروز که معما آسان شده است. تحلیلگر متخصص جراحی در روزنامهٔ حکومتی مستقل مینویسد:
«همین دیروز سردار رشید اعلام نموده بود که جنگ از بعد از سال۶۵عملاً پایان یافته بوده است اما همه میدانیم که در دو سال آخرِ جنگ بیشترین خسارات انسانی و مالی به کشور به بار آمد چون جنگ به یک تله تبدیل شده بود. »
یعنی چه به «تله تبدیل شده بود»؟ یعنی چرخهٔ جنونانگیز آن پیاپی جوان و نوجوان برای فرستادن روی میدانهای مین میطلبید. تلفات روی تلفات. هر ماجراجویی جنگطلبانهٔ که شکست میخورد، بدون اینکه جمعبندی شود، ورژن بعدی آن عملیات به اجرا درمیآمد: «کربلای ۱، کربلای۲، والفجر مقدماتی، والفجر۲ و. ». . برای خمینی مهم این بود که از «نعمت جنگ»! برای تحمیل ولایت فقیه مورد نظر خود به مردم ایران و سرکوب نیروهای سیاسی آزادیخواه بزرگترین استفاده را کرد. این نعمت در ادامهٔ خود و بعد از اینکه مجاهدین با کشور همسایه وارد قرارداد صلح شدند و ارتش آزادیبخش ملی ایران را در جوار مرزهای ایران بهوجود آوردند، به یک «نقمت» تبدیل شد. بعد از فتح مهران در عملیات چلچراغ، خمینی با شم ضدانقلابی خود سمت خطر را بو کشید و دریافت که اگر بیش از این به ماجراجوییهای جنگی ادامه دهد، ممکن است مجاهدین از تهران سر به درآورند و تله را بر سر تلهگذار ویران نمایند.
فرجام تلهگذار
اکنون کرونا نیز با پیکهای متصل به هم به جای «نعمت و فرصت» به یک تله برای تلهگذار تبدیل شده است. خامنهای میخواست با انداختن اژدهای کرونا به جان مردم و مشغول کردن خانوادههای ایرانی به بیماری و مرگ عزیزانشان، از بروز گونههای سهمگینتر قیام آبان ۹۸در خیابانهای ایران جلوگیری کند؛ تکرار همان سناریوی جنگ تحمیلی و سلسله عملیات پرتلفات و بیحاصل این بار اما با فرستادن مردم بر روی میدان مین کرونا.
یک بار دیگر این پاراگراف را بخوانیم:
«همین دیروز سردار رشید اعلام نموده بود که جنگ از بعد از سال۶۵عملاً پایان یافته بوده است اما همه میدانیم که در دو سال آخرِ جنگ بیشترین خسارات انسانی و مالی به کشور به بار آمد چون جنگ به یک تله تبدیل شده بود.
اینک با شرایط فعلی، بیماری کرونا نیز همین شرایط را برای کشور فراهم کرده و سیاستگذاران همان شیوه معمول را میپیمایند و نتیجه نیز همان خواهد شد. هیچ تلهای با دست و پا زدنهای بیثمرِ قربانی باز نخواهد شد و تنها گرههای بیشتری به جان قربانی خود خواهد انداخت و نفسهای او را تنگتر خواهد کرد. خروج از این تله با پذیرش همزیستی با ویروس و مدیریت رفتارهای پرخطر و اولویت دادن به تابآوری نظام سلامت است و گرنه همانگونه که وزیر بهداشت گفت ممکن است بار اینبار بر زمین بماند و تله قربانی را خفه کند» (همان).
***
تله این بار بیتردید، تلهگذار سفاک و بیرحم را به کام خواهد کشید. زیرا مقاومتی که توانست زهر آتشبس را به کام هیولای زندگیخوار بریزد و او را به غلط کردم وادار نماید اکنون جنگندهتر و آمادهتر از هر زمان کرونای ولایت را سیبل کرده است.
فرجام این جنگ شرافتمند چیزی جز هلاکت هیولا نیست. این وعدهٔ خدا و سیر محتوم تاریخ است.