اینکه یوسف نوری وزیر آموزش و پروش استعفا داد یا استعفا داده شد و یا از ترس استیضاح باندهای رقیب در مجلس آخوندی وادار به این کار شد، موضوع مهمی نیست؛ چرا که به جایش یک مهره مزدور و سرسپرده دیگری، به نام رضا مراد صحرایی آوردند که هنوز پایش به وزارتخانه نرسیده به تهدید دانشجویان و استادان دانشگاه و سایر فرهنگیان پرداخت (۱)
جنگ اضداد
در جنگ و دعوای باندهای غالب در نظام ولایت فقیه در این موضوع، وزیر آموزش و پرورش سپر بلا شد تا بقیه عناصر این باند صدمه کمتری ببینند. محمد مخبر، معاون اول آخوند رئیسی، وزارت آموزش و پرورش را بهعنوان «مقصر» در این ماجرا معرفی کرده بود. وزیر مغضوب به دروغ گفته بود حقوق معلمان را پرداخت کرده است اما معلمان دروغش را افشا کردند. از سوی دیگر کمیسیون آموزش مجلس مقصران بیشتری را به چالش کشیده؛ از سازمان برنامه و بودجه بهدلیل «عملکرد غیرمسئولانه و عدم لحاظ آسیبهای ناشی از تأخیر در اجرای قانون و عدم درک نقش حساس معلمان در کشور»، و از سازمان اداری و استخدامی کشور بهدلیل «اطاله زمان اجرایی شدن رتبه بندی» و از وزارت آموزش و پرورش بهخاطر «محاسبه اشتباه کسورات حقوق اسفندماه معلمان» بهعنوان مقصران تأخیر در پرداخت حقوق فرهنگیان نام برده است.
خبرگزاری تسنیم (۱۱فروردین۱۴۰۲) روی «سوءمدیریت عجیب مسئولان ارشد وزارتخانه و شخص وزیر» انگشت گذاشت که نتوانسته است یک محاسبه ساده در مورد اعتبار لازم برای پرداخت حقوق را انجام دهد و چند روز مانده به پایان سال تازه یادش افتاده است که بیش از ۹هزار و ۶۰۰میلیارد تومان منابع جدید نیاز دارد. گرچه تاوان این بیسوادیها در وزارت آموزش و پروش را «مدیرکل دفتر وزارتی (حجتالله الماسی)، معاون برنامهریزی و توسعه منابع و چند تندیگر از مسئولان حوزه مالی با عزل و برکناری پرداختند» (ایسنا۱۲فروردین۱۴۰۲)
رتبه بندی یا حقه بندی
پس از ده سال انتظار برای اجرای رتبهبندی معلمان در نهایت در اواخر سال گذشته جنبهعملی به خود گرفت و البته یک افتضاح آشکار برای دولت جوان حزباللهی به بار آورد. بخش بزرگی از معلمان به ارزیابیهای رتبهبندی اعتراض دارند. آنها میگویند: «نمیدانستند در طول سالهای تدریس، شرکت در مسابقات ورزشی، یا کارهای جهادی مانند تدریس خارج از برنامه به دانشآموزان روزی قرار است در ارزیابی جایگاه شغلیشان مؤثر باشد» (خبرآنلاین۱۶فروردین۱۴۰۱) همچنین فرصت اعتراض به رتبهبندی هم محدود و ناقص است. خانم معلم صفیه بسیم میگوید: «اگر ما واقعاً شایستگی معلم بودن نداشتیم وزارتخانه بیاید پاسخ بدهد ما برچه اساسی سی سال در این آموزش و پرورش تدریس داشتیم و فرزندان کشور را آموزش دادیم» (همان). و یا خانم نرگس ملکزاده گفت: «دولتهای مختلف معلمها را بر سر رتبهبندی بازی دادند، شیوهنامهها و آییننامههای بسیار سختگیرانهای طراحی کردند تا همان اندک امیدی که معلمها به رتبهبندی داشتند از بین برود».
سلطه بنیاد گرایان بر آموزش و پرورش
سایت حکومتی فرارو ۱۶فروردین ۱۴۰۲ نوشت: «در دهههای گذشته آموزش و پرورش از نظر ایدئولوژیکی مورد توجه قرار گرفت تا آموزشی. بهطوریکه برای مدیران این وزارتخانه، بیشتر از آن که تخصص اهمیت داشته باشد، ایدئولوژی مهم است»
اولین وزیر آموزش و پرورش رژیم آخوندی علیاکبر پرورش بود. یک عنصر سرکوبگر و از سران باند مؤتلفه که زندانهای کشور را هم با ریاست لاجوردی جلاد اداره میکردند، از همان زمان انبوهی نیروی ارتجاعی وارد وزارت آموزش و پروش شدند و مدیریت و ارکان این وزارتخانه تا هماکنون در اختیار سرکوبگرترین و ضد علمترین باندهای حاکم بر کشور بوده است. و حالا هم آخوند رئیسی برای اداره این مجموعه گسترده با ۳۲ اداره کل استانی و بیش از ۷۰۰ اداره شهرستانی و منطقهیی همان قماش مهرهها را به کار گرفته است. در دهه۹۰ هم با تصویب سند تحول بنیادین به این گفتمان رسمیت بخشیدند:
«تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال۱۳۹۰ نشانه بارز تسلط گفتمانی است که بیشتر در پی تربیت نیروی همفکر است تا تربیت شهروند. گفتمان همفکرمحور به مدرسه بهمثابه محل تربیت همفکر و به معلم بهمثابهمبلغ مینگرد و انتظار دارد دانشآموزانی مطابق با معیارهای ایدئولوژیک مطلوب خود پرورش دهد. این گفتمان در دولت فعلی غلیظتر و شدیدتر به فعالیت میپردازد» (هممیهن۱۶ فروردین ۱۴۰۲)
اعتراض معلمان به ضایع کردن حق و حقوقشان
سال ۱۴۰۲ برای معلمان با بیحقوقی و قسطی شدن آن آغاز شد. به همین خاطر، آنها با گل گرفتن سردر چندین اداره آموزش و پرورش شهرستانهای مختلف خشم خود را نشان دادند. آنها که خرید خدمتی و قراردادی هستند مجبورند شغل دوم داشته باشند؛ از قبیل مسافرکشی، گاوداری و سوختبری یا کارگری در کافهها و رستورانها. آخرحقوقهای ۵-۴میلیونی دیگر کفاف زندگیشان را نمیدهد.
جمعی از معلمان قراردادی میگویند: «از مهر سال گذشته، ۶ماه گذشته است اما ما ریالی حقوق دریافت نکردهایم! حتی در اسفند ماه نیز از واریز عیدی خبری نشد؛ این روند باعث ایجاد مشکلات بسیاری در گذران زندگی ما شده است و حتی گاهی اوقات برای تأمین هزینههای رفت و آمد باید از بستگان و خانواده پول قرض بگیریم» (تسنیم۱۴فروردین۱۴۰۲)
در این شرایط معلمان هم پس از تعطیلات نوروزی دست به اعتراضات گوناگون زدند و در استانهای همدان، آذربایجان غربی، بوشهر، فارس، و خراسان رضوی علاوه بر اعتراض به وضعیت معیشتیشان همچنین به «ناکارآمدی رتبهبندی» واکنش بسیاری نشان دادند. آنها شعار میدادند: «تا کی ظلم و بیعدالتی»، «قانون رتبهبندی، حقهبندی» «وعدههای تو خالی» و «رتبهبندی پوشالی»، «حقوق معلم کجا، هزینههای زندگی کجا!»
گفتمان سرنگونی، تنها راه
وزیر حزب الهی آخوند رئیسی در بحبوبه حمله شیمیایی اوباشان خامنهای به مدارس دخترانه و عدم پرداخت حقوق معلمان برای زیارت به کربلا رفته بود! در حالی که معاون وزارت بهداشت گفته بود دست کم ۱۳هزار دانشآموز دختر دچار مسمومیت شده و به بیمارستانها و مراکز درمانی منتقل شدند. حالا معلمان، دانشآموزان و خانوادههایشان در کف خیابان و یا در زندانها و بیمارستانها مشغول یادگیری درس مبارزه با ارتجاع قهار و نیروهای سرکوبگر سپاه هستند. تا همعزم و همپیکار با جوانان و کانونهای شورشی و مقاومت سازمان یافته، فاشیسم دینی را سرنگون سازند. این تنها راه استیفای حقوق آنان است.
پانوشت:
- رضا مراد صحرایی روز جمعه ۱۸فروردین طی مصاحبهیی به تهدید دانشجویان و استادان دانشگاه فرهنگیان پرداخت و گفت: این دانشگاه متعلق به نظامه. کسی خارج از روابط نظام توی این دانشگاه میخواهد کار بکند اشتباه آمده دانشگاه فرهنگیان. حرف من را به گوش همه برسانید. ضبطش کنید. دانشگاهی که متعلق به نظامه اگر اینجوری فکر کنم کسی که در دانشگاه فرهنگیان بیاید مخالف نظام حرف بزنه مثل این میمونه کسی به دانشگاه تربیت پاسداری راه پیدا کنه مخالف نظام حرف بزنه. این دانشگاه از دانشگاه تربیت پاسداری سپاه خیلی مهمتره.