728 x 90

حوزه؛ بحران و ریزش

سخن روز
سخن روز

خمینی پس از پایه‌گذاری رژیم جهل و جنایت، تأکید کرد «حفظ نظام یکی از واجبات شرعیه و عقلیه است که نظام باید محفوظ باشد» (صحیفهٔ خمینی- ج۱۰، ص۱۰۶) و از آنجا که پایه و اساس نظامش بر عوام‌فریبی و سو استفادهٔ دجالگرانه از نام اسلام بود، الزام حفظ این جرثومه را جدا نشدن دین (از نوع قرون‌وسطایی ولایت فقیه) از حاکمیتش عنوان کرد و با تأکید گفت: «این که «ما را چه به سیاست»، معنایش این است که اسلام (بخوانید نظام ولایت فقیه) را اصلاً کنار بگذاریم!» (صحیفهٔ خمینی-ج۱، ص۱۵۳ تا ۱۵۴).

برای همین هم ۴دهه است که خود خمینی (تا زمانی که بود) و پس از آن خامنه‌ای نسبت به اصل جدایی دین از حکومت وحشت دارند و می‌دانند چنین شکافی در نظام، همان‌طور که خمینی گفت معنایش این است که نظام «را کنار بگذاریم!».

 

اما اکنون اعتراف‌هایی از دهان آخوندهای دانه‌درشت نظام شنیده می‌شود که حاکی از پدید آمدن این شکاف عمیق در نظام است. شکافی که نشان می‌دهد در اندرونی‌ترین نقطهٔ نظام، یعنی حوزه‌های جهل و جنایت، جریانی شکل گرفته که از ضرورت جدایی دین از حکومت می‌گویند. یعنی درست همان حرف و تعهد دشمن و آنتی‌تز نظام ولایت.

معاون وزیر کشور رژیم در تلویزیون حکومتی از وجود «گرایش به الگوهایی در حکمرانی که می‌توانیم از آن به حکومت غیردینی تعبیر بکنیم» می‌گوید که «بسیار خطرناک و زنگ خطر» است (رستم‌وندی-۲۶دی)؛ آخوند حسینی بوشهری رئیس باند جامعه مدرسین قم می‌گوید: «نکند برخی از روحانیان با عده‌یی هم نوایی کنند... و ریشه‌ها را بزنند و بگویند دین از سیاست جداست!» (تلویزیون رژیم-۲۴دی)؛ آخوند آل هاشم، امام جمعهٔ خامنه‌ای در آذربایجان شرقی هم از «انحراف در نظام» می‌گوید و از آفتی به‌نام «ترویج اندیشهٔ جدایی دین از سیاست» که خواهان «تضعیف جایگاه ولایت فقیه» است؛ آفتی که «نظام را تهدید می‌کند» (۲۴دی)؛ و آخوند احمد خاتمی امام جمعهٔ خامنه‌ای در تهران هشدار می‌دهد: «برخی از حوزویان و مرجعیت... با شعار جدایی دین از سیاست... آدرس غلط می‌دهند!» (۲۳دی)؛ و آخوند فاضل میبدی، از آخوندهای سرشناس حوزه می‌گوید: «بسیاری از طلبه‌ها نگاه مثبتی به حضور روحانیت در حکومت ندارند» و نمی‌خواهند که آخوند «در حکومت سیاسی باشد!» (۱۴دی).

 

پدید آمدن این شکاف خطرناک که به‌گفتهٔ خمینی به نفی نظام راه می‌برد، تصادفی نیست. بلکه ناشی از گرفتار شدن نظام آخوندی در محاصرهٔ ابر بحرانها، به‌ویژه بحران اجتماعی وضعیت انفجاری جامعه و خطر عاجل قیام و انقلاب خلقی عاصی و به‌جان آمده است. وضعیتی که خود را در نفرت عظیم مردم از آخوندهای حکومتی نشان می‌دهد؛ آن‌قدر که پیاپی هشدار می‌دهند «عده‌یی از طلاب در فکر انصراف از حوزه هستند که باید فکری در این باره کرد!» (آخوند سبحانی-۲۵دی)؛ و «طلبه‌ها می‌گویند (مردم) پیاپی به‌ما فحش می‌دهند» (پاسدار ازغدی-۲۴دی)؛ و مردم «به من آب دهان» می‌اندازند و با «توهینهای شدید و ناسزا مواجه» می‌شوم (آخوند محمدرضا زائری).

 

پدید آمدن شکاف عمیق «جدایی دین از دولت» یا به تعبیر آخوندها از سیاست، در حوزه‌ها آن‌قدر جدی است که خامنه‌ای هم نتوانسته جلوی گسترش آن را بگیرد، تا جایی که مجبور شد روز ۱۹دی در علن، از این خطر و شکاف عمیق با‌عنوان وجود «تفرقه» و «جبهه‌گیری» در نظام‌، نام ببرد. شکافی که هر چه بیشتر تمامیت رژیم ولایت را فرسوده و ضعیف می‌کند و در برابر جبهه برانداز، یعنی مردم و مقاومت ایران، شکننده‌تر و ضربه‌پذیرتر می‌سازد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a79bec82-0c3a-43cb-bc19-1e4ee1816bba"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات