728 x 90

خاطره‌ای از مجاهد شهید حسن جهان آرا

مجاهد شهید حسن جهان آرا
مجاهد شهید حسن جهان آرا

بهمن‌ماه سال ۶۶ بود. بعد از ۹ماه اعتصاب نا خواسته همه ما چنان ضعیف شده بودیم که با هر تلنگری روی زمین می‌افتادیم. پاسداران آدم خوار زندان اوین که نتوانسته بودند ارادهٔ ما را در این اعتصاب در هم بشکنند، به بند ما که از بندهای قدیمی اوین بود یورش آورده، درها را بسته و سلول به سلول شروع به ضرب‌وشتم، زندانیان کردند.

نا گفته نماند که ما این اعتصاب را به‌علت توهین پاسداران به خودمان به‌صورت «تر» اعلام کرده بودیم اما وحوش دست‌آموز خمینی، برای این‌که از ما زهر چشم بگیرند و ریشهٔ اعتصاب را در بند بخشکانند، آن را در عمل ـ با محروم کردن ما از هر نوع نوشیدنی و دور کردن گاری غذا از کنار بند ـ به اعتصاب خشک تبدیل کرده بودند.

ساعت ۴بعدازظهر بود که این یورش شروع شد. ما در سلول ۶ بودیم. این سلول مستطیلی شکل از سلولهای دیگر کمی بزرگتر و به‌صورت مستطیل بود و در ته راهرو بند قرار داشت. ما حدود ۴۰نفر بودیم. پاسداران با هجوم وحشیانهٔ خود سعی کردند در سلول را باز کنند اما ما در پشت در سلول دستهایمان را به‌صورت زنجیر در هم قلاب کرده و اجازه ورود به آنها را نمی‌دادیم. آنها درخواست کردند که بیایید صحبت کنیم. بچه‌ها هم درب را باز کردند. همین که شروع به صحبت کردند معلوم شد که این فقط بهانه‌یی برای باز کردن در سلول بوده است. پاسداران با میله و باتوم و هر آنچه در دستشان بود بر سر و روی ما ‌کوبیدند. ما دوباره زنجیر انسانی را تشکیل داده و مانع ورود آنها شدیم. مجاهد شهید حسن جهان‌آرا که جلوتر از همه بود بیشترین درگیری را با آنها داشت. پاسداران وحشی وقتی دیدند نمی‌توانند وارد اتاق شوند، برای ربودن زندانیان هجوم آوردند. دست حسن را گرفته و چند نفری می‌کشیدند. ما نیز کمرش را گرفته و اجازه نمی‌دادیم او را ببرند. اما وقتی دیدیم این جانیان دارند دستش را از بدنش جدا می‌کنند، مجبور شدیم دستانمان را از بدنش رها کنیم.

این خاطره در ذهن من ماند و هر گاه به یاد آن می‌افتم غرق در خضوع و احترام نسبت به او می‌شوم.

روزهای بعد متوجه شدیم که پاسداران از هر سلول چند نفری را ربودند و به سلولهای انفرادی برده‌اند. در آن زمان کسی نمی‌دانست که رژیم جنایتکار خمینی طرح قتل‌عام همهٔ زندانیان را ریخته است.

این سرکوب، مقدمهٔ قتل‌عام زندانیان سیاسی در شش ماه بعد بود.

***

حسن قهرمان در تابستان داغ سال ۶۷ همراه دیگر شهیدان مجاهد خلق بر طناب دار بوسه زد و به دیار جاودانگی شتافت.

محمد.س

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/293c21c0-5277-4c6a-9b06-50a3ff8ef26e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات