خامنهای در سخنانش در روز چهارشنبه ۴مهر به توجیه جنگ ضدمیهنی و تکرار دعاوی جنگافروزانه پرداخت و دستورات اکید برای «مراقبت» در همهٔ پهنهها صادر کرد. هم توجیه جنگ وهم دستور مراقبت در حرفهای خامنهای هدف واحدی داشت: حفظ نظام! که در شرایط اجتماعی و سیاسی امروز ایران معنای واضحش مقابله با قیام است.
خامنهای که با گروهی از پاسداران و نیروهای رژیم و بهاصطلاح «پیشکسوتان جنگ» ضدمیهنی، دیدار میکرد، در توجیه اصرار ۸ساله خمینی به ادامه جنگ ضدمیهنی، آسمان و ریسمان را بههم بافت و گفت: «این جنگ برای دفاع از خاک وطن فقط نبود... مسأله این جنگ بالاتر بود از این حرفها، دفاع از اسلام [بخوانید حفظ نظام] بود».
او بلافاصله به صحرای جنگ غزه و لبنان گریز زد و گفت: «امروز یک واقعهٔ مشابهی در لبنان و فلسطین در حال انجام است، این حوادث لبنان و فلسطین هم مثل حوادث جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ماست».
به این ترتیب روشن میشود که وجه تشابه این جنگها و هزینههای عظیم و مرگبار تحمیل شده بر مردم ایران و منطقه، به تعبیر آن روز خمینی و امروز خامنهای، در راستای حفظ نظام و خلافت ضداسلامی مورد ادعای آنها بوده است.
وجه تشابه دیگر آن است که همان حرفها و اعتراضهایی که آن روز در روزهای پایانی جنگ ضدمیهنی و بهگل نشستن ماشین جنگی خمینی گفته میشد، امروز هم با رنگ باختن دود و دمهای جنگافروزی، در درون رژیم سر باز کرده است. شاهد، مقالهیی است که در روزنامهٔ حکومتی هممیهن (۵مهر) به چاپ رسیده است. این مقاله با اشاره به «تحولات بیش از ۱۱ماه گذشته»، مینویسد: «در این میان تلاش جمهوری اسلامی برای تقویت بازدارندگی خود با اجرای عملیات "وعده صادق" عملاً با شکست مواجه شده است که اگر اینگونه نبود، ترور هنیه صورت نمیگرفت».
در چنین شرایطی دلیل هراس و اضطراب خامنهای در حرفهایش در روز چهارشنبه را که چند بار بر ضرورت «مراقبت» تأکید کرد، بهروشنی میتوان دریافت. خامنهای گفت: «باید مراقبت کرد! همه موظف هستند در وزارت آموزش و پرورش باید مراقبت کرد! در صدا و سیما باید مراقبت کرد! در مطبوعات باید مراقبت کرد! در وزارت علوم و وزارت بهداشت که محل تربیت جوانهاست باید مراقبت کرد!».
موضوع نگرانی خامنهای در این اظهارات مشخص است: جوانان و نوجوانان! ضحاک زمان به وضوح از فوران آتشفشان خشم و تنفر جوانان نگران و مضطرب است. البته او در نام بردن از جاهایی که باید مراقبت کرد، مکان اصلی هراس را عمداً ناگفته گذاشت؛ خیابان!
عمد دیگر خامنهای سکوت او در قبال فاجعه معدن طبس بود که خشم و انزجار عمومی را نه تنها در طبس و خراسان و یزد بلکه در سراسر ایران دامن زده است. زیرا بسیار میگویند و مینویسند که اگر وضعیت نازل تدابیر ایمنی و نظارتی درمعدن طبس چنین فاجعهیی بهبار آورده، شرایط سایر معدنها بهمراتب بدتر است و کارگران آنها در معرض خطرات بیشتر هستند.
روزنامه حکومتی آرمان ۳مهر مینویسد: «شهباز حسنپور، عضو مجلس گفت: وضعیت معادن زغالسنگ کرمان صد برابر بدتر از معدن طبس است... همچنین فرشاد اسماعیلی، فعال کارگری، با اشاره به هشدارهای خود در سالهای اخیر دربارهٔ فاجعهبار بودن وضعیت معادن از نظر ایمنی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: هنوز جنازهٔ کارگر چهارم شازند را بعد چند ماه بیرون نیاوردهاند، باید تعداد کشتهشدگان کارگر معدن طبس را بشماریم».
در این وضعیت، خامنهای به پاسداران پای منبرش در روز چهارشنبه هشدار میدهد: «این را ما باید از بن دندان درک کنیم، بعضی این را درک نمیکنند، که مسأله مسأله انرژی هستهیی و حقوقبشر و حقوق زن و این حرفها نیست، اینها بهانه است»!
این هشدار، بازتاب هراس و اضطراب خلیفه درمانده از فوران آتشفشان خشم خلق بهجان آمده و مقاومت سازمانیافته است که نظام پلید آخوندها را «نشانه» رفته است.