سایت خامنهای روز ۳۱خرداد سخنان او را منتشر کرد که دربارهٔ حملات بهدولت رئیسی، بهعوامل رژیم هشدار داد: «هر کسی مردم را نسبت به فعالیت مسئولان کشور بیاعتقاد و بدبین بکند، دارد به سود دشمن کار میکند... چه بداند، چه نداند!».
یک روز بعد در مجلس یکدستشدهٔ ارتجاع، نزدیکترین عناصر خامنهای علیه رئیسی فریاد میزدند. یکی میگفت: «آقای رئیسی گرانی بیداد میکند... آقای رئیسی نظام بوروکراسی لخت و خسته و فربه و پیچیده و پر از فساد و رانت» شما «دارد کشور را خفه میکند!» (عنابستانی)؛ آن یکی هم پا را فراتر گذاشت و فلش حملاتش را بهسمت خود مقام عظمای ولایت نشانه رفت که «از خود خامنهای که هیچ، اما چرا وقتی از نهادهای زیر مجموعهٔ مقام معظم رهبری انتقاد کنیم، باید از ترس رد صلاحیت» بهخود بلرژیم؟ (صباغیان).
آخوند مکارم شیرازی، مرجع حکومتی هم دولت رئیسی را شلاقکش کرد که «داد مردم از گرانیها بلند شده... اجارهبها غوغا میکند... مردم گلایه دارند که چرا مراجع ساکت هستند؟» در حالی که ما «مکرر به دولت رئیسی تذکر میدهیم!».
اما چه شده که نزدیکترین مهرههای خامنهای که در چارچوب «مجلس انقلابی» و «دولت جوان حزباللهی» توسط خود او دستچین شدهاند، یک روز پس از تذکر او، هم بهرئیسی و هم بهخود خامنهای حمله میکنند؟
مگر این همان ولیفقیهی نیست که در اسفند۹۸ با ارهٔ شورای نگهبان باند روحانی را قلع و قمع کرد و نگذاشت جز چند تن، هیچکدام وارد مجلس نشوند و یک سال بعد هم با حذف حسن خمینی و علی لاریجانی رئیسی را منصوب کرد؟
چه شده که امروز تیغش حتی در حد ساکت کردن مهرههای خودش هم نمیبرد؟
علت شکست خامنهای در استراتژی آوردن رئیسی است. خلیفهٔ ارتجاع در برابر جامعهٔ خروشان، از آنجا که پیشبینی میکرد گسلها بهحرکت درآیند و زلزلهٔ بزرگ را در چشمانداز قرار دهند، با دو هدف رئیسی را آورد:
یکم: با نشان دادن چنگ و دندان جلاد، جامعه را مرعوب کند
دوم: مردم را درگیر وعدههای آنچنانی رئیسی کرده، آنها را ساکت کند
اما از فردای آمدن رئیسی اعتراضات، خیزشها و قیامها شدت و اوج بیشتری گرفت. کار بهجایی رسید که پاسدار سلامی با اشاره بهخیزشها و اعتراضات پیوسته، تهران را «نقطهٔ تمام دشمنیها و همگرایی شیاطین» نامید.
از طرف دیگر، شعار «مرگ بر رئیسی» اکنون بهشعار محوری تمامی خیزشها، تظاهراتها و حتی اعتراضات روزانهٔ اقشار تبدیل شده است.
این یعنی شکست خامنهای در قمار استراتژیک! حاصل شکست استراتژیک هم سقوط از نردبان تعادل قواست. حاصل این سقوط تضعیف جایگاه و هژمونی خامنهای است که تشتت درونی نظام، حتی در میان نزدیکترین حلقه و منصوبان خودش را در پی دارد. آنقدر که تذکر او را روی سرش خراب میکنند.
رهبر مقاومت مسعود رجوی پیش از این گفته بود «تنفیذ و منصوب کردن جلاد بهعنوان رئیسجمهور توسط خلیفه ارتجاع نقطهٔ عطف و تغییر ریل در قطار ولایت، سراشیب سقوط و سرنگونی سلطنت دینی» است (۱۲مرداد۱۴۰۰).