روز ۲۰خرداد ۹۸یک زندانی سیاسی جوان به نام علیرضا شیرمحمدعلی در زندان فشافویه تهران به دست دو زندانی مزدور رئیس زندان و با ضربات متعدد چاقو بهقتل رسید.
صحنهای که برای این جنایت در زندان چیده بودند مفتضحتر از آن است که بتوان آن را رفع و رجوع کرد.
خامنهای در چه نقطهای است که برای حفظ نظامش ناگزیر از دست یازیدن بهقتل یک زندانی بیگناه و دست بسته در دهلیزهای تاریک زندانهایش شده است!؟
قاتلان در سلول انفرادی بودهاند! بهنوشته روزنامههای حکومتی قاتلان پیوسته در سلول انفرادی و بسته به زنجیر نگهداری میشدهاند اما به عللی که البته فقط رئیس زندان و عوامل جنایتکارش میدانند در موعد حادثه، از آنچنان آزادی عملی برخوردار بودهاند که توانستهاند یک زندانی دیگر را به سلول انفرادی یکی از آن دو جانی کشانده و با حدود ۳۰ضربه چاقو (آمار از رسانههای رسمی آخوندی و وکیل مقتول است) وی را بهقتل برسانند.
ظاهراًعلی خامنهای تلاش میکند با این قبیل جنایتها از دیگر زندانیان «نسق» بگیرد! خیالی البته باطل چرا که زندانیان همان زندان فشافویه که خود نیز در معرض چنین جنایتهایی هستند بلافاصله خبر را به هر ترتیب به بیرون از زندان اطلاع دادند و خبر جنایت جدید خامنهای و نظام زندانهایش به سرعت «جهانی» شد! یعنی همان که خامنهای نمیخواست.
در ادامه حتی حضور پاسداران و اطلاعاتیهای وحشی خامنهای در مراسم بزرگداشت آن جوان مبارز نتوانست صدای حاضران را خاموش کند و خبر و تصویر مراسم نیز بهطور گسترده در شبکههای اجتماعی منتشر شد.
خامنهای چه میکند؟
خامنهای با چنین جنایاتی چه هدفی را دنبال میکند؟
آیا خامنهای تصور میکند با این قبیل جنایتهای میتواند صدای زندانیان را خاموش کند؟
آیا تلقی خامنهای از زندانیانی که در چنگ او هم اسارت را برنمیتابند در همین حد است؟
آیا خامنهای و پاسدارانش زندانیان بهویژه زندانیان سیاسی را با خود و بزدلیهای خودشان مقایسه میکنند؟
میزان اشتباه محاسبه خامنهای و پاسدارانش از پیامدهای اجتماعی و سیاسی این مسأله البته تا همینجا بهشدت غلط و برعکس از آب درآمده است. برانگیختگی اجتماعی این جنایت تا همینجا صدها برابر بیشتر از صدور احتمالی حکم چند سال زندان بیجهت برای متهمان یا حتی ابد و اعدام آنها، برای باند جنایتکار خامنهای و شخص او آب خورده است.
بیشک در روزهای آتی بازتابهای جهانی محکومیت این جنایت هم به بازتابهای داخلی آن اضافه خواهد شد و هزینه جنایت را برای خامنهای بهمراتب افزایش خواهد داد و این همان نکتهیی است که دم و دستگاه محاسبات احمقانه و جنایتکارانه خامنهای را برهم خواهد زد. اما پیش از آن هم میتوان به بازتابهای داخلی این جنایت اشاره کرد که تا همینجا برای فاشیسم مذهبی حاکم بر میهن محاسبه نشده بوده است. چرا که اضافه بر شبکههای اجتماعی، رسانههای حکومتی نیز ناگزیر از بازتاب دادن به آن شدهاند.
بازتاب جنایت در رسانههای حکومتی
روزنامه حکومتی آرمان در مقالهیی به اسم «حادثهیی شبیه زندان کهریزک» در روز ۲۵خرداد ۹۸از جمله نوشت: « قتل... در زندان فشافویه تهران به دست دو تن از زندانیان موجب شد تا دوباره سیاسیون و رسانهها به آنچه که در این زندان رخ میدهد واکنش نشان دهند و به گلایه از نحوه نگهداری زندانیان و نبودن حداقل امکانات بهداشتی در این زندان بپردازند، هر چند که این مسأله در کلام وکیل مقتول نیز دیده میشود که چرا باید یک مجرم امنیتی-سیاسی در بند زندانیان خطرناک قرارگیرد؟... وکیل وی میگوید: «موکلش با بیش از ۳۰ضربه چاقو بهقتل رسیده است. جرم وی امنیتی-سیاسی است، چون قانون بر تفکیک زندانیان تأکید دارد، من نمیدانم چرا ایشان را به زندان فشافویه منتقل کردند؟».
نکته دیگری که همین روزنامه حکومتی روی آن دست میگذارد این است که: « جالب اینکه پیش از این نیز قرار بود اعضای کمیسیون قضایی مجلس به بازدید از این زندان بروند که بنا به دلایلی این بازدید لغو شد».
از سوی دیگر خبرگزاری حکومتی فارس متعلق به پاسداران نیز خبر از پیگیری جنایت توسط همان قضاییهای داد که خودش قانوناً «صاحب عله» زندانها محسوب شده و در واقع در صف متهمان این جنایت قرار دارد!
علی مطهری نماینده رژیم در مجلس نیز بر اساس مطلبی که خبرآنلاین حکومتی منتشر کرده گفته است: « سازمان زندانها در این قضیه کوتاهی کرده و وزیر دادگستری هم باید پاسخگو باشد... زندان سیاسی را نباید در بند تبهکاران، دزدان و قاتلان و قاچاقچیان قرار دهند تا چنین اتفاقی بیفتد».
تنبیه؟ متهمان سیاسی بهوسیله قتل!
همین نماینده مزدور رژیم در ادامه سخنانش گفته است: گاهی برای تنبیه متهمان سیاسی این کار را میکنند که کار بسیار بدی است و در واقع شبیه اقدامی است که در کهریزک انجام شده و بچههای جوان را در سال ۸۸به زندان کهریزک که جای لاتها و قاچاقچیان بود منتقل کردند که آسیبهای جدی دیدند».
خبرگزاری حکومتی ایرنا به نقل از یک وکیل دیگر دادگستری نوشت: «در حال حاضر انتقال متهمان و مجرمان امنیتی به زندان بزرگ تهران، نوعی تنبیه است. چرا که این زندان شرایط سختتری دارد و به تعبیر برخی از زندانیان که تجربه حضور در فشافویه را دارند، آنجا آخرالزمان است و حداقل امکانات بهداشتی در آنجا وجود ندارد.. جداسازی و تفکیک بر مبنای طبقهبندی عناوین مجرمانه، نحوه نگهداری، اشتراک جرم و میزان مجازات در زندانها تعریف شده است».
رئیس سازمان زندانها و وزیر دادگستری در صف متهمان
همین نماینده رژیم در ادامه سخنانش که بوی تصفیه حساب باندی از آن به مشام میرسد اظهار داشته است: « بهدلیل قتل فعال سیاسی، رئیس سازمان زندانها و وزیر دادگستری هر دو باید جوابگو باشند»!
و به این ترتیب خامنهای که تلاش کرده بود با یک قتل مشکلاتش با زندانیان و دیگر مردم معترض در سطح جامعه را بهسادگی حل و فصل کرده و با ارعاب مردم، تودهها را خاموش کند اکنون علاوه بر موجی از محکومیت و اعلام انزجار عمومی که نسبت به جنایت خود با آنها روبهروست، با تشدید جنگ باندها که به ناگزیر جنایتهای همدیگر را به رخ هم میکشند نیز مواجه است. واقعیتی که درست ۱۸۰درجه برعکس آن چیزی است که خامنهای انتظار داشته است.