728 x 90

خشونت‌پرهیزی به سبک «بچهٔ شاه»!

خشونت پرهیزی...
خشونت پرهیزی...

این یادداشت کوتاه درصدد آن نیست که مقولهٔ مطول «خشونت‌پرهیزی» را مورد مداقه قرار دهد یا آن را در باور و عملکرد ماهاتما گاندی و جنبش استقلال هند به نقد بکشاند؛ هم‌چنین اهتمامی به آنالیز خشونت‌پرهیزی در جنبش کسب حقوق مدنی برای آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار به رهبری مارتین لوتر کینگ جونیور ندارد. هانا آرنت، فیلسوف فلسفهٔ سیاسی و تاریخ‌نگار آلمانی ـ آمریکایی در یکی از کتاب‌های خود به نام «خشونت» (ON VIOLENCE) به این موضوع پرداخته است. مارتین امپسون نیز در کتاب «خشونت پرهیزی، دگرگونی اجتماعی و انقلاب» نظریه‌های قابل توجهی در این زمینه دارد. علاقمندان می‌توانند به آنها و دیگر منابع ذیربط مراجعه کنند.

این نظریهٔ فلسفی ـ سیاسی منتقدانی مانند مالکوم ایکس، سابهاس شاندارباس، فرانتس فانون، لئون تروتسکی، وینستون چرچیل، لارنس هیل، جورج جکسون و... دارد که با دلایل متقن، استراتژی مقاومت بدون خشونت و جنبش مدنی را به نقد کشیده‌اند.

مالکوم ایکس پا را از نقد کمی فراتر می‌گذارد و می‌گوید:

«به اعتقاد من کسی که مورد رفتار وحشیانه قرار گرفته مجرم است، اگر به پذیرش وحشیگری ادامه دهد بدون این‌که از خود دفاع کند».

فرو رفتن به کنه این موضوع و ردیف کردن مدافعان و ناقدان آن ما را از منظور اصلی این یادداشت دور می‌کند. آنچه در این نوشتار مدنظر ماست، کالبدشکافی ادعایی است که از سوی بچهٔ شاه و اگراندیسمان‌ کنندگان او به نام «خشونت پرهیزی» و «جنبش نافرمانی مدنی» مطرح می‌شود.

 

«خشونت پرهیزی» بچهٔ شاه

رضا پهلوی در کتاب «نسیم دگرگونی» نوشته است:

«به‌راستی به کجا می‌رویم؟ ایران هرگز توان یک انقلاب خونین دیگر را ندارد. در حقیقت امروز باید برای رهایی از این تنگنا، راه‌کارهایی را جسته و به کاربندیم که به یک‌ روند تکاملی (نه انقلابی) سرعت می‌بخشد؛ آرزو و تعهد من این است که تغییر و تحول سیاسی را در ایران از طریق نافرمانی مدنی و قیام به دور از خشونت پایه‌ریزی کنم».

آنچه در این مواضع شیخ‌پسندانه در معرض شیطان‌سازی قرار می‌گیرد، «انقلاب نوین مردم ایران» و نیز اپوزیسیون انقلابی و به‌طور مشخص سازمان مجاهدین خلق ایران است؛ سازمانی که از چهار دهه پیش نبردی سرنوشت‌ساز را در برابر هیولای استبداد دینی سازمان داده و قیمت آن را به تمام و کمال پرداخته است. وقتی بچهٔ شاه ترهاتی مانند «جنبش بدون خشونت»، «نافرمانی مدنی» یا «طرح رفراندم ملی» را به‌کار می‌برد، منظور او از خشونت و خشونت‌ورزان، نه فاشیسم دینی و سازمان امنیت و اطلاعات آن، نه سپاه پاسداران، بسیج ضدخلقی و لباس شخصی‌های آتش‌به‌اختیار آن بلکه اپوزیسیونی است که به مبارزه مسلحانه باور دارد. در این دستگاه لابد و حتماً که گشتاپوی خون‌ریز آخوندی مدافع صلح، خشونت‌پرهیزی، بردباری و مدنیت و اپوزیسیون آن خشونت‌ورز و جنگ‌طلب تلقی می‌شود!

چنین مواضعی همان‌گونه که سخنگوی مجاهدین به‌درستی تصریح کرده است یک «مجیز ذلیلانه و یک کادوی آرام‌بخش به خامنه‌ای و پاسداران اصلاح‌طلب نظام است».

 

خاستگاه و هدف برچسب خشونت‌ورزی به براندازان

در شرایطی که فاشیسم افسارگسیختهٔ دینی برای به‌خون کشاندن اعتراضها و قیامهای مردمی، تمامی روش‌های سرکوب را به‌کار می‌برد، خلق ما به‌جز دفاع حق‌طلبانه چه کاربرد دیگری می‌تواند اتخاذ کند. زدن برچسب «خشونت‌ورزی» به مقاومت انقلابی مسلحانه و شورشگران آزادی، مطلوب شکنجه‌گران این رژیم و اتاق فکرهای شیطان‌سازی از براندازان است. با نگاهی به ادبیات شیطان‌سازانه درمی‌یابیم که خاستگاه چنین ترهاتی دژخیمانی هستند که خون ۱۲۰هزار فرشتهٔ آزادی از چنگال‌هایشان می‌چکد.

منظور رضا پهلوی از تجویز نسخهٔ نخ‌نمای «خشونت پرهیزی»، ترویج کرنش و ذلت در برابر پاسدارانی است که هیچ چیز به جز زبان قهر نمی‌شناسند.

منظور او سر فرود آوردن در برابر ایلغار خامنه‌ای و گزمه‌های او و دست بسته باقی ماندن در برابر تجاوز و تعدی است.

زیرا انقلاب تمامی مناسبات موجود را دگرگون خواهد کرد و بر خرابه‌های نظام ستم‌شیخی یک جمهوری دمکراتیک برپا خواهد ساخت. شاه و شیخ، این دشمنان دیرینهٔ آزادی، دمکراسی، برابری زن و مرد، عدالت، رفاه و پیشرفت چنین فردایی را خوش نمی‌دارند.

 

زیر سؤال بردن شعارهای قیام‌آفرینان

در این اتمسفر است که قولنج «خشونت‌پرهیزی» تا آنجا پیش می‌رود که به مردم کارد به استخوان‌رسیده و شعله‌ور در خیابان‌ها ایراد می‌گیرد که چرا به انتظامی‌ هار و باتون به دست «بی‌شرف» می‌گویند. این برخلاف تمدن است!‌

«بعد دیگری از خشونت، متعلق به گروه اپوزیسیون است. در جریان اعتراضات اخیر خیابانی، شنیده شد که معترضان از ادبیات رکیک و توهین‌آمیز استفاده می‌کنند که این امر تقریباً بی‌سابقه است. به جای طلب آزادی، عدالت، برابری، رفع تبعیض، سلامت اداری، رفع فساد، رفع جنگ، برقراری رابطهٔ مسالمت‌آمیز با جهان، صلح، رفاه، آسایش، امنیت و... ، شعارهایی با مضمون فحش و ناسزا و اهانت و... به گوش می‌رسد، ضمن این‌که «مرگ بر این» و «مرگ بر آن» هم‌چنان از هر سوی ورد زبان هاست. یکی از راههای شناخت ماهیت یک جنبش اعتراضی؛ همانا نوع شعارهای آن است. اعضای یک جنبش اعتراضی مترقی نه فحش می‌دهند و نه حرف رکیک بر زبان جمعی می‌رانند و نه ناسزا می‌گویند حتی به دشمن خود. با پوزش: بی‌شرف و الدنگ و... حرفهایی رکیک و دون شأن انسان متمدن و مترقی اند» (کانال تلگرامی «بازسازی گفتمان دینی». بهروز مرادی. جامعه‌شناس).

اینجا نقطهٔ تلاقی گفتمانهای شاهی و شیخی است.

آری منظور این جنس از «خشونت‌پرهیزی»! به خیابان نیامدن مردم، برای آزادی فریاد نکشیدن، شعار مرگ بر خامنه‌ای ندادن و به نیروهای ضدشورش رژیم «بی‌شرف»! نگفتن و در نهایت تمکین به استبداد و قیام نکردن علیه آن است.

 

ادبیات سلطنت‌طلبان در فضای مجازی

اگر نگاهی به فضای مجازی بیاندازیم خواهیم دید که سلطنت‌طلبان «خشونت‌پرهیز»! و سینه‌چاکان «جنبش نافرمانی مدنی»، با ادبیاتی سراپا لمپن‌مآبانه و خشونت‌آمیز مجاهدین و آزاد‌ی‌خواهان را هدف قرار می‌دهند. آنها در شرایطی که نه به‌دار هستند و نه به بار، می‌گویند اگر به قدرت برسند، نخستین کارشان مانند خمینی، برپا کردن چوبه‌های دار در میدانها برای نسل ۵۷ و فرش کردن خیابان‌ها از خون مجاهدین خواهد بود. کار به اینجا که می‌رسد داعیه‌های خشونت‌پرهیزی رنگ می‌بازد.

کار به اینجا که می‌رسد به تعبیر گویای سخنگوی مجاهدین «مبارزه مسلحانه با شیخ و شاه خلاف دمکراسی، اما بازگشت به سلطنت موروثی و قزاق و ساواک و ”حزب فقط رستاخیز“ عین دمکراسی» می‌شود.

خوشا مجاهدین که با وفاداری به فحوای واژه‌ها کاری کرده‌اند که دیگر هر شارلاتان از راه رسیده نمی‌تواند همان مسیری را برای سرقت انقلاب مردم طی کند که خمینی کرد. دوران تجاوز به حرمت کلمات به سر رسیده است. جریان نیرومند و خروشان انقلاب خلق بی‌گمان خزه‌ها و جلبک‌ها را به کناره خواهد افکند.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/b250436c-d9ff-41ae-9ceb-d6353e30a22a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات