728 x 90

خلیفه مفلوک و پیشکار درمانده او در روزهای پایانی

خلیفه مفلوک
خلیفه مفلوک

یکی از حسرت‌به‌دلیها و در عین‌حال ناکامی‌های علی خامنه‌ای این است که او نتوانسته برای حفظ سلطنت مطلقه‌اش هیمنه‌یی مانند خمینی پیدا کند. او ولیعهد عمامه‌دار خلافتی بوده است که عمامه‌داران دیگر از هراس سقوط زود هنگام حکومت با فروغ جاودانی دیگر، او را شتاب‌زده و دستپاچه از خم رنگرزی خبرگان بیرون کشیده‌اند.

ناتوانی خامنه‌ای در شبیه‌سازی خود به خمینی برای گرفتن ژست‌های اقتدار تا آنجا که به چشم می‌زند که پاسدار عبدالله گنجی در یادداشت شداد و غلاظ خود به بهانهٔ صدور بیانیهٔ موسوی می‌نویسد:

«از قوه قضاییه و حتی مقام معظم رهبری باید گلایه کرد که تساهل و گذشت شما به‌خاطر سوابق و زحمات این افراد در انقلاب، نه تنها آنان را در فکر فرو نبرد و متنبه نشدند که روی صندلی طلبکار نشسته‌اند... بدون تردید اگر امام بود ـ همان‌گونه که رهبری اذعان کردند ـ برخوردی سخت می‌کردند. وقتی به‌خاطر یک استعفا ـ که می‌تواند حق فرد باشد ـ امام آن‌گونه برآشفتند، با اتهام تقلب چه می‌کردند؟ وقتی امام، آیت‌الله منتظری را به‌خاطر بازتاب سخنانش در رادیوهای بیگانه آن‌گونه عتاب می‌کردند و برای خود طلب مرگ می‌کردند اگر اکنون بودند که دهها تلویزیون ۲۴ ساعته هشدار موسوی به موروثی بودن رهبر را تبیین می‌کنند چه می‌کردند؟. ». (تابناک. ۲۰مرداد ۱۴۰۱).

ترجمه راست و حسینی این پا از گلیم بیشتر دراز کردنهای پاسداری این است که پشمی به کلاه «مقام معظم رهبری» باقی نمانده است. یا به عبارت دیگر او هرگز نمی‌تواند در قامت خمینی ظاهر شود.

خامنه‌ای سندروم شبیه خمینی بودن یا شدن را در جاهایی دیگر بروز داده است. او در دیدار ۷تیر ۱۴۰۱ خود با قضاییهٔ جلادان سعی کرد با زبان معکوس بگوید که از دشمنان [منظورش به‌طور تیز و روشن مجاهدین و مقاومت ایران] نمی‌هراسد.

«علت سربلندی و پیروزی حیرت‌آور ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در برابر حوادث بزرگ و تلخ سال۱۳۶۰، ایستادگی و تلاش و نهراسیدن از دشمنان بود و این سنت الهی در همه دورانها قابل تکرار است و باید بدانیم خداوند سال۱۴۰۱ همان خداوند سال۱۳۶۰ است».

غافل از این‌که «خدای سال۱۳۶۰»! را مجاهدین با پایداری شگفت‌انگیز و بی‌مانند خود در لعنت‌آباد تاریخ دفن کردند. تمسک خامنه‌ای به آن خدای مرده، همان‌قدر مضحک می‌نماید که آویختن او به‌بدنام‌ترین عضو هیأت مرگ برای حفظ سلطنت خود در روزهای پایانی.

در روزهای پایانی حاکمیت، خامنه‌ای، رفتارهایی را از خود بروز می‌دهد که به‌جای ژست اقتدار و تسلط بر اوضاع، عکس آن را به بیرون وامی‌تاباند. او گمان می‌کند شهرت منفی رئیسی می‌تواند او را از سرنگون‌شدن نجات دهد. مشابه این توهم را شاه در روی کارآوردن دولت نظامی ازهاری در ۱۵آبان ۱۳۵۷ داشت. این نخست‌وزیر ۵۵ روزه! زودتر از آنچه تصور می‌رفت با دیدن هیبت خیزش مردم ایران دچار غش شد. بعدها رئیس سازمان بازرسی شاه، ارتشبد حسین فردوست، در مورد او گفت:

«به هر حال، روزی نخست‌وزیرِ جسور در جلسه هیأت دولت ناراحتی قلبی پیدا کرد و به زمین افتاد و او را به طبقه بالای نخست‌وزیری بردند و خواباندند و دکتر یوسفی ملاقات با او را منع کرد. به‌نظر من غش ازهاری، غش سیاسی بود چون جرأت آن را نداشت که خواسته محمدرضا را انجام دهد و با مشاهدات و اطلاعات خود به‌خوبی می‌فهمید که هیچ دولتی قادر به جلوگیری از انقلاب مردمی در آن برهه از زمان نیست، بهترین راه را غش کردن و تمارض تشخیص داد».

این روزها خامنه‌ای با پیشکار بدنام خود پرونده‌های اعدام زندانیان بی‌گناه را بیرون کشیده تا از این طریق برای خود اقتدار بخرد و بگوید هنوز سرنگون نشده است. او علاوه بر آن به فتوای گرد و خاک خوردهٔ خمینی در مورد قتل سلمان رشدی نیز توسل می‌جوید تا با این اقدام‌های رسوا تعادل خود و حکومتش را به دست بیاورد. گیر دادن به حجاب زنان یا آدم‌ربایی از افراد دوتابعیتی سفر کرده به ایران به بهانهٔ جاسوسی و... در این تلاش مذبوحانه قابل دسته‌بندی هستند. این دست‌وپا زدنها نه علامت قدرت، بلکه نشانگان احتضار در وانفسای مرگ هستند.

باید کانون شورشی بود، تا دریافت خلیفه ارتجاع چقدر پیزوری و بساط خلافت او تا چه اندازه دلنگون و لرزان است. باید خود را به جریان پویا و وقفه‌ناپذیر شورشهای خیابانی پیوند داد تا واقعیت انکارناپذیر براندازی را به چشم دید.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6d333bf5-a829-4aa5-8f7f-e02831cc4865"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات