شنبه ۲۳شهریور ۹۸ رژیم آخوندی در یک خودزنی دیگر، به پالایشگاه شرکت نفتی آرامکو در عربستان حمله کرد. این اقدام رژیم واکنشهای زیادی، بهویژه از سوی بالاترین مقامات دولت آمریکا در پی داشت. موضوعی که تا همین لحظه شرایط را برای رژیم بیشازپیش خطرناک و بحرانی کرده است. این اقدام رژیم همزمان است با بحران جدیدی که در رابطه با تخطی از تعهداتش نسبت به برجام به وجود آورده. موضوعی که هماکنون در آژانس تبدیل به یک مسأله جدی شده و باز هم پرونده تلاش رژیم برای بمبسازی اتمی را روی میز نهادهای جهانی قرار داده است.
اکنون سؤال این است که: در شرایطی که رژیم در بنبست و در وضعیت خفگی اقتصادی است و در شرایطی که بسیاری در دنیا به مذاکره با رژیم و ایجاد گشایشهای سیاسی و اقتصادی برای رژیم چشم دوخته بودند، چرا رژیم با دست زدن به این اقدامات صحنه را دگرگون کرد؟
آیا رو آوردن رژیم به این قبیل اقدامات پرخطر، یعنی از یکطرف تخطی از تعهدات برجامی و از طرف دیگر حملهٔ علنی به خاک عربستان، در نهایت به نفع رژیم است؟
هدف رژیم از این اقدامات چیست؟
و این رژیم نهایتاً بهدنبال چیست؟
و طی هفتهها و ماههای آینده چه حوادثی در انتظار رژیم است؟
واقعیتها در مورد حمله به مرکز نفتی بزرگ عربستان سعودی
خبر این بود که حوثیها با چند پهپاد این حمله را از خاک یمن انجام دادهاند، ولی شب گذشته مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا رژیم ایران را مسئول این حمله دانست و حمله توسط شورشیان یمن را منتفی کرد و گفت هیچ شواهدی وجود ندارد که حملات از یمن صورت گرفته باشد و گزارشهای دیگر که از طرف منابع مطلع منتشر شد، حاکی از این بود که این حمله موشکی بوده که یا از خاک ایران یا از خاک عراق صورت گرفته است. البته رژیم در عین دود و دم قدرتنمایانه در رسانههای خود، بهشدت از اینکه گفته شود این حمله مستقیماً توسط خود رژیم صورت گرفته، پرهیز میکند و سعی میکند آن را حمله توسط حوثیها جلوه بدهد. بگذریم که در ماهیت قضیه خیلی تغییری نمیدهد، چرا که همه میدانند حوثیها یعنی رژیم و رژیم هم در تبلیغات خود و در شرایطی که از در و دیوار و از داخل و بیرون رژیم شکست و رسوایی و نکبت برای رژیم میبارد، در یک تناقض بافی مضحک و در دستگاه تبلیغاتی خود تلاش میکند این حملهٔ ماهیتاً تروریستی را با هزار زبان بهعنوان فتحالفتوح خود معرفی کند.
البته این اقدام بهلحاظ نظامی، چندان ارزشی ندارد، چون حمله موشکی به یک منطقهٔ وسیع نفتی که موشک به هر جای آن اصابت کند، آتشسوزی گستردهای ایجاد میکند، نیاز به تبحر و تکنیک زیادی ندارد و این حمله مثل لگداندازیهای قبلی رژیم در خلیجفارس یا به خاک عربستان بیشتر ماهیت تروریستی دارد.
اما آنچه که مهم و تعیینکننده است، وجه سیاسی این اقدام و پیامدهای آن است.
پمپئو وزیر، خارجه آمریکا، خیلی سریع به این اقدام واکنش نشان داد و در توئیتر خود نوشت: «ما از همه کشورها میخواهیم تا بهطور علنی و قاطع حملات رژیم ایران را محکوم کنند. ایالات متحده با دوستان و متحدانش کار میکند تا تضمین کند بازارهای انرژی باندازه مکفی تأمین داشته باشند و رژیم ایران بهعلت این تجاوزاتش مورد حسابرسی قرار گیرد».
در توئیت دوم پمپئو نوشت: «رژیم تهران در پشت حدود ۱۰۰حمله به عربستان قرار داشته و این در حالی است که روحانی و ظریف تظاهر میکنند در دیپلوماسی فعال هستند. در بحبوحه همه فراخوانها برای کاهش تنشها، ایران اکنون یک حمله بیسابقه را به منبع تأمین جهانی نفت انجام داده است و هیچ مدرکی نیست که این حملات از یمن صورت گرفته باشند.
هدف رژیم از حمله به عربستان؟
هدف روشن است؛ اولین هدف رژیم از این قبیل لگداندازیها حفظ نیروهایش اعم از نیروهای داخلی و نیروهای برونمرزیاش مانند حزبالشیطان میباشد که بر اثر شرایط سیاسی و اقتصادی بهشدت در معرض ریزش قرار گرفتهاند.
هدف بعدیاش هم این است که روی روند وقایع تأثیر بگذارد و از طرفهای مربوطه امتیاز بگیرد. که در اینباره نظرات مختلف است. اینکه آیا از این طریق میتواند چیزی بهدست بیاورد یا بالعکس شکافها در جبهه مقابل را به زیان خود هم میآورد و آنها را علیه خود متحد و بسیج میکند.
کما اینکه در خود رژیم هم در این زمینه اتفاقنظر وجود ندارد و جریانهایی هستند که این قبیل اقدامات را قویاً به زیان رژیم میدانند و آن را خودزنی محسوب میکنند که بهرغم منافع مقطعی اما بهلحاظ راهبردی به زیان رژیم است.
مواضع آمریکاییها
- در همین رابطه سناتور لیندزی گراهام، عضو ارشد سنای آمریکا، در پیام توئیتری خود گفت: «حمله به پالایشگاه نفت عربستان سعودی نمونه دیگری است از اینکه چگونه رژیم ایران در خاورمیانه خسارت بهبار میآورد. این رژیم علاقهای به صلح ندارد و بهدنبال تسلیحات اتمی و سلطه بر منطقه است».
وی افزود: «اکنون زمان آن است که آمریکا حملهای را علیه پالایشگاههای نفت ایران روی میز بگذارد، اگر که آنها به تحریکات خود ادامه دهند و یا غنیسازی اورانیوم را افزایش دهند. رژیم ایران بدرفتاریهای خود را متوقف نخواهد کرد تا اینکه عواقب آن واقعیتر شود مانند حمله به پالایشگاههای آنها که کمر رژیم را خواهد شکست».
- جان ابی زید، سفیر آمریکا در عربستان سعودی که از ژنرالهای پیشین ارتش آمریکاست گفت: «حملات علیه زیرساختهای حیاتی عربستان سعودی که جان شهروندان را به خطر میاندازد غیرقابل قبول است».
بهدنبال این حملات روز شنبه، رئیسجمهور آمریکا به ولیعهد عربستان گفت: «واشنگتن آماده است با این کشور همکاری کند تا از امنیت آن حفاظت نماید».
احتمال گشایش برجامی با اتکا بهعملیات تروریستی؟!
یک سؤال دیگر که باید مطرح کرد این است که: آیا بنبستی که رژیم گرفتار آن است، با این اقدامات، یعنی کاهش تعهدات برجامی و حملات تروریستی به کشورهای همسایه گشوده میشود؟
که باید گفت نه! هدف قرار دادن پالایشگاه عربستان در واقع شلیکی بود به تلاشهای فرانسه که تلاش میکرد راه مسالمتآمیزی برای حل بحران گریبانگیر رژیم پیدا کند و تحلیلگران هم عموماً نظرشان این است که این اقدام رژیم ضربهای به ایدهٔ مذاکره و دادن امتیازهای اقتصادی مانند اعطای اعتبار ۱۵میلیارد دلاری به رژیم بود. به این ترتیب در عرصهٔ بینالمللی، این اقدام موضع مماشاتگران را بهشدت تضعیف میکند، چرا که بهوضوح نشان میدهد و همگان را به این نتیجه میرساند که هر گونه امتیاز دادن به رژیم، آن را جریتر میکند و این رژیمی است که تنها زبان قاطعیت و قدرت را میفهمد.
این قماری که رژیم از فرط بیچارگی و بیراهحلی وارد آن شده، چیزی نیست که نهایتاً جز برانگیختگی طرف مقابل، چیز دیگری عاید رژیم کند. سمت و سوی پیامدهای این قضیه را از آنچه تا بهحال بوده میتوان دریافت.
بر فرض که رژیم با این اقدامات و گرد و خاک کردنها امتیازی هم بگیرد، مثلاً ۱۵میلیارد دلار اعتبار را به رژیم بدهند و جواب درخور این اقدامات تروریستی رژیم را هم به آن ندهند، آیا مسألهٔ رژیم با این چیزها حل میشود؟
ریشه مشکل رژیم کجاست؟
آیا این اقدامات مسائل رژیم را حل میکند؟ طبعاً نه! زیرا مسألهٔ اصلی رژیم یا به بیان دیگر صورتمسألهٔ اصلی ایران رویارویی و تضاد آشتیناپذیر مردم و مقاومت ایران با این رژیم فاسد و جنایتکار و غارتگر است. مگر تاکنون که سیاست مماشات حاکم بود و رژیم میتوانست از جامعهٔ بینالمللی باج بگیرد، توانست در این مسألهٔ اصلی تغییری ایجاد کند؟
یا خطر سرنگونی را که کابوس خواب و بیداری سردمداران رژیم میباشد، از سر خود دور کند؟
مگر رژیم با این لگدپرانیها میتواند ورشکستگی اقتصادیاش را درمان کرده و چرخهٔ تولید را به حرکت درآورد؟
یا مگر میتواند جواب ارتش بهپاخاسته گرسنگان را بدهد؟
مگر میتواند حرکت بلاوقفه مجاهدین و مقاومت ایران را که چه در جامعهٔ ایران و در میان مردم به جان آمده و جوانان تشنهٔ تغییر مداوماً در حال پیشرفت است و چه در صحنهٔ بینالمللی هر روز به قلههای بالاتری دست مییابد را کند کند؟
بنابراین و از این منظر که نگاه کنیم این اقدامات رژیم، تنها پارس خوابیدهٔ سگی ترسیده و زهرخورده را تداعی میکند که آخرین مرحله حیات خود را میگذراند.