چه بادها که کاشتی چه «دار»ها گماشتی
کنون که فصل توفش است، درو کن آنچه کاشتی
در دنیای سیاست همواره چراغها و زنگهای هشداری هستند تا سیاستمداران از خطاهای بزرگ که راه به جنایت و مسیر بازگشتناپذیر میانجامد، خودداری نمایند. در حقیقت سیاستمداران همیشه در محاصرهٔ این چراغها و زنگها بوده و هستند. دستی که این چراغها را روشن میکند و این زنگها را بهصدا درمیآورد، همان حافظه تاریخی ملتها است.
با اسطرلاب دنبال سوسوی آبرو!
این واقعیت سالهاست که آینهٔ تمامقد روبهروی نظام آخوندها شده و اکنون که انتخابات مجلس در پیش است، به دست و پا زدن و تکاپو برای خلاص شدن از بنبست مرگبار در برابر طرد همهجانبه از جانب مردم ایران روی آورده است. تقلایی که بهزعم خود میخواهد آب رفته را بهجوی بازگرداند و جنایات صورتگرفته را با اسطرلاب مالهکشیمآبانه رفع و رجوع کند. یکی از این اسطرلابها که این هفتهها در رسانههای حکومتی به آن رنگ و جلا میدهند، اشکال گرفتن به گذشته و حتی فراخوان دادن به «آشتی ملی» از طرف برخی بهاصطلاح اصلاحطلبان است! دقت کنید که باز هم سرمهکشها و مشاطهگران جنایت پا بهمیدان میگذارند تا برای نظام ولایت فقیه مثلاً آبرو بخرند!
در کانون این تقلاها وحشت از تحریم همهجانبه از جانب مردم ایران است و بس! وحشت از حافظه تاریخیِ ملتی است که با پیشتازان انقلابیاش و با قیامها و اعتراضهایش، سالها زنگهای هشدار نسبت به دیکتاتوری و جنایت و چپاول را به نظام آخوندی داده بود؛ ولی فرعونصفتی خمینی و معاویهصفتی خامنهای را جز قدرتپرستی و جنایت و چپاول ارضا نمیکرد و نمیکند. حالا این شده است روزگار نظام ولایی که میمونصفتان استمرارطلب نظام را به مشاطهگری جنایت در خط مقدم گدایی رأی مردم ایران گسیل میکند. واقعیت این است که باز هم حافظه تاریخیِ مردم ایران گواه است که همین استمرارطلبان فشنگ تمامکرده، هرگز به همان ادعاهایی هم که نشخوار میکنند، اعتقادی نداشته و ندارند و همهٔ اینها ترفندهای سورچینان و سیرکپردازان ولایت برای صحنهگردانی یک دور دیگر از نمایش انتخاباتی است.
سورچینان سوخته
یکی از این سورچینان ولایت که خیلی هم حواسش جمع است که سر اصلی کلاف جنایات نظام آخوندی را باز نکند و پردهآذینی برای جمهوری اسلامی راه بیاندازد، آخوندی بهنام محمدتقی فاضل میبدی است. خبرگزاری ایلنا در مطلبی که مصاحبه با وی است، تلاش میکند بازارگرمی دعوت به شرکت در انتخابات راهبیاندازد. همان بازاری که چند صباحی است خط کار رسانههای حکومتی شده تا شاید مردم ایران از تحریم کامل نظام کوتاه بیایند و نیمنگاهی به این تقلاها بکنند!
این مصاحبه را باید آینهای مقابل کلیت نظام آخوندی دانست. آینهای که نشان میدهد تمام سالهای عمر این نظام در مدیریت سیاسی و اجتماعی، جنگ، دانشگاه، فرار مغزها، دین و مذهب و در سیاست خارجی جز تباهیِ آمیخته به قدرتپرستیِ تنیدهشده به دجالگری و دینفروشی نبوده است. این آخوند که مدام تلاش میکند این بلغور متعفن را خیلی همنزند، جابهجا التماس خریدن حتی یک رأی برای نظام را میکند. آنچه اعتراف میکند هیچ برگ جدیدی نیست که مردم ایران از ۴۰سال پیش به اینسو ندیده و ندانسته و تجربه نکرده باشند. از قضا بهدلیل همین واقعیتها بوده است که کل نظام را در یک آگاهی تاریخی و تجربی، طرد کرده و پردهٔ تحریم را به روی آن کشیدهاند.
حسرت دیریافته!
از همان سالهای اول پس از پیروزی قیام ۵۷ که اختاپوس آخوندی در تمام عرصههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دستاندازی کرد، پیشتازانی چون مجاهدین خلق و نیروهای مترقی و نیز میلیونها ایرانی هشدار میدادند که با دینفروشی و مدیریت ناشی از انحصارطلبی آخوندی، با سرنوشت انقلاب و جامعه و آیندهٔ ایران بازی نکنید. پاسخ این هشدارهای ملی و میهنی اما چماق و انگ و بهتان و زندان و ترور با هدایت شخص خمینی و روحانیت مرتجع حکومتی بود.
حالا پس از ۴۱سال، آخوند همراه با جنایات خمینی و خامنهای بهفراست افتاده که پایههای نظام بهدلیل همین مدیریت آخوندی و جنایات ناشی از آن برباد و برآب است. از اینرو تلاش میکند با سس انتقاد به گذشته، رأی مردم را برگرداند؛ اما نمیگوید که همین مدیریت آخوندی چه بلاها بر سر مردم آورد و چه خانوادهها را آواره و دربهدر کرد یا وادار به مهاجرت نمود: «یکی از اشتباهاتی که بعد از جمهوری اسلامی، نظام ما گرفتار و دچار آن شد این بود که آدمها در خیلی از موارد سر جای خودشان نبودند... آن روزها بحثی را مطرح میکردیم تحت عنوان تعهد یا تخصص؛ گفته میشد که تعهد بر تخصص مقدم است. یعنی کسی که به اخلاق و دین متعهد بود باید نمره اول را به او داد، لذا در گزینشهایی هم که انجام میشود(هنوز هم در پارهای از سؤالات گزینشی مطرح هست)، کسی که مثلاً میخواست کارمند بانک شود از او سؤالات توضیحالمسائلی میپرسیدند که هیچ ربطی به کارش نداشت و فقط از لحاظ دینی او را تست میکردند. آنهم بهمعنای توضیحالمسائلی دین»!(خبرگزاری ایلنا، ۱۱شهریور ۹۸)
مکافات سرقت و بیکفایتی
طرفهٔ روزگار را بنگر که حرفی را که بیش از ۳دهه است مردم ایران فریاد میکنند که «آخوند نمیخواهیم» و یکی از خواستههای اصلیشان در نفی ساختار حکومتی آخوندی است، آخوند میبدی خودش را با عجله به لبهٔ بام نظام میرساند تا از غروب عمر آن جلوگیری کند تا مکافات سرقت و بیکفایتی رفع و رجوع کند: «بعد از انقلاب یکی از مشکلاتمان این بود که آدمها سر جای خودشان قرار نداشتند. روحانیت یکی از مصادیق این داستان است و این سؤال که چرا روحانیت در ۴۰سال پس از انقلاب در نگاه مردم آن جایگاه قبل خود را نداشته، بهدلیل این است که روحانیت از جایگاه خودش در رفت و جایی نشست که جایگاهش نبود».(همان منبع)
عاقبت داس «شرع»
تاریخ ۴۰سال حکومت خمینی و خامنهای را که حتی بهطور سردستی ورق بزنیم، شاهدیم که با واژهها و عبارتهایی چون «شرع»، «نظام الهی»، «حکومت مقدس جمهوری اسلامی»، «حکم شرعی»، «شرع مقدس» و... چه داسهایی که نساختند و با آنها چه یاسهایی را در مزارع جامعهٔ ایران درو نکردهاند. یکی از این داسهای حکومتی، سلطهٔ دین و شرع و مدیریت غیرتخصصی بر تمام ارکان حکومت و زندگی مردم ایران بوده و میباشد. حالا که همین مدیریت فاسد زیر پردهٔ دین و شرع، نفرت و انزجار کل جامعه ایران را برانگیخته و از این وضعیت بری شده و نظام را طرد و تحریم کرده است، آخوند فاضل میبدی تلاش میکند به مصداق «از بام خانه تا به ثریا از آن تو»، مالهکشی بر همهٔ جنایات ناشی از این مدیریت را با یک عبارت سر و سامان بدهد. عبارتی کوتاه که ۴۰سال است مردم ایران با اعتراضات و قیامها و شورشهایشان و نیز با هزاران زندانی و قتلعام شده، بر سر آن با این نظام اهریمنی و قرونوسطایی نبرد کردهاند: «مدیریت را «شرع» نمیپیچد، عقل و تجربه بشری میپیچد».(همان منبع)
مشاهده میشود که تلاش میکند مالهکش و سرمهکش نظام سراسر جنایت شود، اما هیچ اشارهای به سرمنشأ این سیاست و مدیریت که در دستان خمینی و خامنهای بوده و باشد، نمیکند.
شکست تاریخی و ابدی سیاست و ایدئولوژی و فرهنگ حوزوی
آخوندها و در رأسشان خمینی همهٔ تلاششان را کردند تا بلکه از کل ایران یک ساختار حجرهمانند آخوندی بسازند. اولین خیز و قدم شکستخورده را هم با عنوان «وحدت حوزه و دانشگاه» برداشتند. در این مسیر صحن دانشگاه را هم محل دینفروشی و پیشبرد سیاست حکومتی کردند و اسمش را گذاشتند «مصلای نماز جمعه».
نماز جمعهٔ حکومتی که حرمت دانشگاه را با آن آلوده کردهاند، یکی از مصادر ترویج و تبلیغ جنایت و سرکوب و تروریسم حکومتی است. این نمایشگاه قرونوسطایی اکنون به یکی از منفورترین مکانها و مناسک دجالگری نظام آخوندی تبدیل شده است. امامانی هم که هرکدامشان همراه سیاست و مبلغ جنایات نظام هستند، معمولاً از بیسوادترین و هارترین آخوندهای حکومتیاند. بازتاب این نفرت اجتماعی و عمومی و منزوی کردن و تحریم این مراسم دینفروشی و تبلیغ مرگ و جنایت، باعث شده است تا آخوند میبدی دستی بر سر و روی آن بکشد که ایراد و عیبش را برای جوانانی که از آن متنفرند، رفع و رجوع کند تا بلکه چند رأی برای نمایش انتخابات نظام بیشتر شود. وجه دیگر این اعتراف ناگزیر این است که بازیگران با سرنوشت و زندگی مردم ایران، عروسکهایی هستند که با دستانی هدایتشده از قرون وسطا نقش بازی میکنند و ایران را صدها سال از تمدن معاصر دور نگهداشتهاند. نماز جمعهبازار تجارت با دین برای متورم شدن سرمایه و سودای آخوندهایی است که «نه فکر میکنند، نه فلسفه فقه و دین را میدانند و نه مسائل اجتماعی را»: «خطبههایی که در نماز جمعه خوانده میشود، هیچ ربطی به نسل امروز ندارد؛ مال بیش از ۵۰۰سال پیش است. اینکه بگویند حمله کنیم و بکشیم که نشد خطبه!...».(همان منبع)
دروکنندگان توفان اجتماعیِ بیبازگشت
این است گوشهای از آینهای که گذار زمان با پایداری نسل پیشتاز آزادی و قیام مردمان ایرانزمین روبهروی حاکمیت ولایت فقیه در پایان دهه ۹۰ گذاشته است. تمام حاکمیت دینفروش آخوندی به بنبست رسیده است. کاهدانی بهنام جمهوری اسلامی آخوندی باقی مانده است که سگان پینهدوز نظامش میدانند اجزای آن چیست.
واقعیت امروز جامعهٔ ایران اما کاری به این مشاطهگریهای دجالانهٔ آخوندی برای بازارگرمی انتخابات اسفند ۹۸ ندارد. این نظام با انتخابات و بیانتخابات، با اصولگرا و بیاصولگرا، از جانب مردم ایران در قیام دی ۹۶ تعیینتکلیف نهایی شده است. این دست و پا زدنها توسط فشنگ تمامکردگان نظام، پشیزی به وجهه نظام نمیافزاید و جز بازیهای میمونی در سیرک منفور ولایت فقیه نیست. ولایت فقیه از خمینی تا خامنهای ۴۰سال است که باد و «دار» و چپاول کاشتهاند؛ حالا مشاطهگران شریک این کِشت، جز توفان اجتماعیِ بیبازگشت درو نخواهند کرد...