728 x 90

روایت فقر جان‌فرسا!

فقر
فقر

«بزن به حساب»؛ عبارت آشنایی است که امروزه در مغازه‌های مواد غذایی و خواربار فروشیهای محلی و سوپر مارکتهای هر کوی و برزن رایج شده و به تکیه کلام آدم‌هایی که حتی خورد و خوراک خود را نیز به شکل قسطی می‌خرند، مبدل گشته‌است. اهالی محله‌ها که دیگر پولی در جیب ندارند و یا مدتهاست بیکار گشته‌اند و حتی اندوخته‌ای از مواد غذایی حیاتی در خانه ندارند، هنگام خروج از مغازه مواد غذایی و با برداشتن چند تخم‌مرغ و یا یک بسته ماکارونی و سطل کوچک ماستی، به صاحب مغازه می‌گویند: «بزن به حساب»؛ یعنی این‌که امروز هم نتوانستم پول و درآمدی کسب کنم و باید در سفره خانواده چیزی بگذارم تا بچه‌ها از گرسنگی و همسرم از خجالت فریاد نکشند!

خورد و خوراکمان هم قسطی شده است

«آخر شب بود و داشتیم کم‌کم مغازه را تعطیل می‌کردیم. مرد نسبتاً جا افتاده‌ای وارد مغازه شد... گوشه و کنار مغازه را وارسی کرد و بعد سراغ کنسروها را گرفت؛ ... مرد مستاصل پشت جعبه را نگاه کرد و وقتی متوجه قیمتش شد... پرسید «کنسرو تا سه چهار هزار تومان چی دارید؟» رفتم کمکش و شروع کردم نگاه کردن قیمت کنسروها اما هیچ‌کدام سه یا چهار هزار تومان نبودند. مرد که دید در قسمت کنسروها چیزی نصیبش نمی‌شود، خودش گفت: «ولش کن، کالباس آرزون چی دارین؟» برایش توضیح دادیم که دو نوع کالباس بیشتر نداریم و قیمت‌هایش بالا است. گفت: «تخم‌مرغ. تخم‌مرغ چند شده؟» قیمتش را که گفتیم، رفت چندتایی تخم‌مرغ با یک بسته نان و یک کره برداشت. گفت نوشابه هم می‌خواهم؛ ... یه بسته مگنا قرمز هم بده». جنس‌ها را برایش داخل کیسه گذاشتیم. موقع حساب کردن پول کم آورد. این پا و اون پا کرد و هی داخل جیب شلوار و پیراهنش دست می‌کرد اما خبری نبود. آمدم جلو و گفتم «باشه، بعداً بیار برامون» (دنیای اقتصاد ۱تیر۹۹).

این حکایت دردناک گوشه‌یی از واقعیت فقر و فلاکت مفرط در میهن ستمزدهٔ ماست. مردمی که روزگار عزت نفس‌شان به آنان اجازه نمی‌داد حتی غذایی نذری را قبول کنند. اما حالا...!

از این دست حکایتها و داستانها که وجدان هر شنونده‌ای را می‌آزرد اما بیننده را به مرز بیزاری از زندگی می‌کشاند، کم نیست. آن‌قدر که دیگر حالت عادی به خود گرفته است.

اینجا آدم‌ها سر از زمین بلند نمی‌کنند

یک مغازه‌دار خرده‌پا روایتی تلخ‌تر از حکایت قبلی دارد؛ و از آدمهایی می‌گوید که از بس جنس نسیه برده‌اند دیگر روی‌شان نمی‌شود از جلوی مغازه رد شوند:

«بیا خودت ببین مردم اینجا چقدر چقدر جنس نسیه می‌برن. نهایت رقم بالایی که پیدا می‌کنی ۲۰۰هزار تومان است... همه هشتشان گرو نه‌شان است، در این حد که حتی ماکارونی و سویا رو هم نسیه می‌برن... تا حالا شده جلوی سوپرمارکت محل سرت بندازی پایین به‌خاطر حساب دفتری؟ نشده دیگه ولی اینجا هر روز میشه» (صیدنیوز ۱تیر۹۹).

گزارش لوموند از فراگیری فقر در ایران

فقر و بیکاری و گرانی سرسام آوری که به زبان فنی به آن «فلاکت» گفته می‌شود، در عموم مناطق و محله‌های ایران قابل مشاهده است. حکومتی که چهل سال است جهت تأمین نیروهای سرکوبگر خود و جاه‌طلبیهای بیرون از مرزها و سرازیر کردن هزاران واحد ارزی در حساب‌های بانکی متعدد در گوشه و کنار دنیا، به‌گونه‌یی بی‌حساب و کتاب ذخایر و معادن و ثروت و دارایی یک ملت را غارت کرده است، اکنون با میلیون‌ها ایرانی روبه‌روست که از همه خط و خطوط رسمی و غیررسمی فقر گذشته‌اند. افزون بر این بیماری مرگ زای کرونا هم امانش را بریده، و دیگر حتی به‌اندازه سیر کردن شکم های خالی هم امکان و پشتوانه‌ای ندارد. حتی مماشاتگران خارجی هم از دوستی با او کناره گرفته‌اند و تنها به انعکاس وضعیت وخامت‌بار و تیره‌روزی مردم ایران در رسانه‌های خود بسنده می‌کنند.

رادیو فرانسه (۱۴تیر۹۹) به‌حال و روز مردم مصیبت‌زده ایران توجه نشان داده و در گزارشی به‌نقل از روزنامه لوموند شمه‌ای از گرسنگی و بی‌خانمانی مردم را این طور بازتاب داده است:

«سوءتغذیه و بی‌سرپناهی ... دو پیآمد بارز فقر و بیکاری هستند که در اثر فساد طبقات حاکم، تحریم‌های بین‌المللی و بالاخره نتایج اقتصادی ویروس کرونا سایه خود را در سراسر کشور پهن کرده‌اند. ... فقر باعث شده که گوشت و میوه‌های فصلی از سفره حتی طبقه متوسط حذف شود زیرا قیمت مواد غذایی، کالا و خدمات نسبت به سال گذشته دست کم دو برابر افزایش یافته است»

رادیو فرانسه در ادامهٔ بازخوانی گزارش لوموند با اشاره به آخرین گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس رژیم افزوده:

«در نتیجه ویروس کرونا بین دو نیم تا شش و نیم میلیون نفر کار خود را از دست داده‌اند و به این ترتیب نرخ بیکاری در ایران به حدود ٣٧درصد افزایش یافته است. ... در اثر تشدید فقر، مردم حالا قسمتی از محل سکونت خود را هم اجاره می‌دهند. بسیاری از خانواده‌ها خانه و در نتیجه استقلال خود را از دست داده و از شدت فقر از نو به منازل والدین‌شان بازگشته‌اند. عده‌یی حتی کارشان به اجاره نشینی در زیر چادر در پشت‌بام منازل کشیده شده است. ... مردم برای سیر کردن شکم خود لباس‌ها و وسایل شخصی خود را می‌فروشند».

گزارش رویترز از «روز به روز فقیرتر شدن» مردم ایران

از آنجا که رسانه‌های گوناگون و متنوع خبری و مراکز و نهادهای رسمی و مدنی در سراسر دنیا نمی‌توانند تا ابد از وضعیت وخامت‌بار در ایران روی برگردانند، و بر تزلزل و فرو ریختن وحشتناک ارکان اقتصادی و اجتماعی و نابسامانی‌های جامعهٔ سرگشتهٔ ایران چشم بپوشند و از آنجا که درد و رنج ملتی که خود روزگاری مهد تمدن بود را نمی‌توان نادیده گرفت و برای همیشه پنهان کرد؛ خبرگزاری رویترز (۱۸تیر۹۹) هم گزارشی در مورد خمیده شدن پشت مردم ایران در زیر بار فقر تهیه و منتشر کرده است.

رویترز که مدتی پیش ثروت ۹۰میلیارد دلاری خامنه‌ای را فاش کرده بود، در گزارش خود به بررسی تأثیرات بحران سقوط ارزش پول ملی بر وضع اقتصادی ایرانیان پرداخته و برای نمونه به یک خانوادهٔ ایرانی که زیر بار تأمین هزینه فرزند دانشجوی‌شان مانده‌اند. اشاره کرده است. خانوادهٔ «مریم حسینی معلم بازنشسته» با وجود تبدیل همهٔ پس‌انداز خود به دلار موفق به پرداخت شهریهٔ دانشگاه دخترشان نشد زیرا مبلغ مورد نظر کافی نبود و به ناچار فرزندشان مجبور شد تحصیلات خود را ناتمام گذاشته و به ایران بازگردد.

رویترز در ادامه چنین نوشته است:

«دلیل بی‌پول شدن خانم حسینی سقوط شدید ارزش ریال ایران به پایین‌ترین نرخ خود نسبت به دلار آمریکاست. این سقوط ارزش نه تنها زندگی در ایران را بسیار گران‌تر کرده بلکه سرپا نگه‌داشتن اقتصاد کشور را در مسیر تندباد تحریم‌های فلج‌کننده ایالات متحده و ویروس جدید کرونا به امری بسیار دشوار تبدیل کرده است».

برداشت از ذخایر، تا کی؟

بنا بر گزارش رویترز «طی چهار دهه گذشته، قیمت دلار آمریکا در برابر پول ملی ایران ۲۷۰۰برابر شده و ریال در گروه ضعیف‌ترین پول‌های جهان جای گرفته است»

رویترز به‌نقل از گاربیس ایرادیان، اقتصاددان ارشد مؤسسه بین‌المللی مالی می‌نویسد:

«ذخایر خارجی ایران برای تزریق به بازار محدود است و با این کار نیز نخواهد توانست کاهش ارزش پول کشور را مهار کند، به‌ویژه با وجود تحریم‌های ایالات متحده و انزوای ایران در جامعه جهانی»

رویترز از زبان اقتصاددان دیگری به‌نام نیلس دهوخ می‌نویسد:

«برآورد می‌شود بانک مرکزی ایران هنوز ذخایر کافی برای پشتیبانی از ریال را داشته باشد اما با ادامه یافتن کمک آنها به رفع کسریهای بودجه، این ذخایر نیز در حال ته کشیدن است.صندوق بین‌المللی پول تخمین می‌زند که ایران در حدود ۲۰میلیارد دلار از ذخایر مالی خود را امسال و ۱۶میلیارد دلار دیگر را سال آینده برداشت خواهد کرد».

روز به روز فقیرتر

رویترز در ادامهٔ گزارش خود به افزایش روزانهٔ قیمت کالاهای اساسی مثل نان، گوشت اشاره کرده و آورده:

«گوشت با قیمت ۱۰دلار در هر کیلو الآن برای بسیاری دیگر قابل پرداخت نیست. رسانه‌ها مرتباً در مورد اخراج کارگران یا اعتصاب کارگرانی که ماه‌هاست حقوقی دریافت نکرده‌اند گزارش می‌دهند، از جمله در کارخانه‌هایی که صاحب آنها دولت است»

رویترز در پایان به خیزش دوباره مردم اشاره کرده است:

«در همین حال حاکمان مذهبی ایران قصد دارند از سر برآوردن دوباره ناآرامی‌ها به شکل خیزش نوامبر ۲۰۱۹ جلوگیری کنند؛ ناآرامی‌هایی که به‌خاطر سختی اقتصادی شروع شد اما شکل سیاسی به خود گرفت و طی آن معترضان خواهان برکناری مقام‌های ارشد حکومتی شدند».

آینده‌ای که در انتظار ایرانیان است

به راستی در قبال درد و رنج های مردم کوچه و بازار که اینک حتی در پرخواننده‌ترین رسانه‌های معتبر خارجی هم درج می‌شود، چه واکنشی مناسب است؟ جایگزین این حد از ستم و نابرابری طبقاتی و فقر جانسوز چیست؟ در ازای این همه ظلم و ستم که هستی انسان‌ها را به نیستی کشانده، از ستم های قومی و جنسیتی، بحران فاجعه‌بار زیست‌محیطی، ابر چالشهای نقدینگی و تورم و بیکاری تا خالی شدن خزانه مؤسسات تأمین اجتماعی، کودکان کار و زنان دستفروش و ... و... و چه باید کرد؟

جز این‌که باید بساط این نظام عقب‌ماندهٔ ارتجاعی و ضدبشری را از بیخ و بن برکند و حکومتی بر اساس آزادی و حاکمیت مردم بنا کرد راه دیگری هست؟.

آری این همان راهی است که مردم ایران به همراه جوانان و کانون‌های شورشی برای عزت و شرف و سربلندی ایران‌زمین برگزیده‌اند و می‌روند که آن را هر چه سریع‌تر محقق سازند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/2591bde4-7369-4b5e-86a2-a4af391e6c9a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات