728 x 90

ریشه بحران موجودیت در نظام آخوندی

بحرانهای گریباگیر خامنه ای
بحرانهای گریباگیر خامنه ای

یکی از مشخصه‌های بارز دیکتاتوریها برای ابراز واقعیت‌های اجتماعی و بیان موقعیت سیاسی جامعه نسبت به حاکمیتشان، ربط دادن همهٔ مخالفت‌های جامعه به دشمن فرضی است. این کار را با تبلیغ این خط پیش می‌برند و تلقین می‌کنند که هیچ تحولی در جامعه علیه حاکمیت نیست؛ مگر این‌که ناشی از توطئهٔ دشمن باشد!

این سیاست تبلیغاتی را مردم ایران از خمینی تا خامنه‌ای به تعداد طلوع و غروب خورشید در ۴دهه گذشته تجربه کرده‌اند. باید یادآوری نمود که خمینی و خامنه‌ای با این سیاست تبلیغاتی، چه جنایتها که علیه مخالفان حکومت طی این ۴دهه مرتکب نشده‌اند. این سیاست در واقع یک ناندانی اعمال دیکتاتوری برای ارتجاع آخوندی بوده و می‌باشد. تمام دستگاه و تدارکات و موقعیت‌های تبلیغاتی اعم از نماز جمعه و مسجد و رادیو و تلویزیون حکومت آخوندی در اختیار پیشبرد این خط علیه مردم و مخالفان ولایت‌فقیه بوده و هست. از این رو تمام این ارگانها در سلطه‌گریِ ۴۰ساله خمینی و خامنه‌ای شریک و عامل جنایت بوده‌اند.

این سیاست تبلیغاتی همهٔ تلاشش این است که موضوع مخالفت و قیام و شورش علیه حاکمیت را از اساس منتفی کند، آنگاه از تابلو وضعیت موجود پاک کند و واقعیتش را به‌رسمیت نشناسد! با این کار، واقعیت اجتماعی را از جرگهٔ قانون و حقوق جدا می‌کند؛ یعنی که یک جامعه و اجزا و عناصر و اقشار آن را از حدود قانون بیرون می‌برد تا هیچ حقی برایشان مترتب نباشد.

این سیاست تبلیغاتی وقتی به آپارتاید مذهبی و جنسیتی می‌رسد، چتر دین و قداست و فرازمینی هم بر آن می‌گذارد و اتهام کفر و الحاد و طاغی و باغی و مفسد فی‌الارض را هم به آن الصاق می‌کند. بدین‌گونه استقلال رأی و حق قیام از جامعه‌ را سلب می‌کند. مخالفان فعال و کنش‌گران سیاسی هم راهی جز زندان، تبعید، اخراج از کار یا تحصیل، اعدام و سر به نیست شدن ندارند. آن‌هایی هم که چنین اوضاعی را نمی‌خواهند و ابراز مخالفتشان را نمی‌توانند یا نمی‌خواهند علنی کنند، هیچ راهی جز مهاجرت و ترک وطن ندارند. از این رو پدیدهٔ ‌«فرار مغزها» از ایران آخوندزده، در جهان بی‌نظیر است.

این مقدمه را باید در شرایط کنونی که رژیم آخوندی در گرداب بحرانها غوطه‌ور است، بیشتر از گذشته مد نظر داشت؛ به‌خصوص که جامعه‌ ایران از چندین قیام سراسری در سه دههٔ ‌ گذشته عبور کرده است و درب و پنجرهٔ چنین سیاست تبلیغاتی را گل گرفته است.

 

جنجال رسانه‌های حکومتی

اکنون استمرار این سیاست تبلیغاتی را در کنش و واکنش‌های سیاسی بین رژیم و آمریکا، از جانب رسانه‌های حکومتی شاهدیم. یکی از این رسانه‌های شریک تمام جنایات سپاه پاسداران، روزنامهٔ «جوان» است. این روزنامه در شمارهٔ ۳۱خرداد ۹۸تلاش کرده است هدف از تحریم رژیم و چالش کنونی آمریکا و اروپا با آخوندها را نه به‌خاطر بمب‌سازی و تجاوزات منطقه‌ای نظام، بلکه برای ایجاد هر گونه نارضایتی و اعتراض و شورش مردم ایران جلوه دهد. این‌گونه می‌خواهد موضوع اصلی یعنی تحریم رژیم به‌خاطر جنایات منطقه‌ای و توسعه‌طلبی اتمی را از صورت مسألهٔ کنونی پاک کند. گویی غرب و آمریکا فقط برای ایجاد شورش در ایران دست به تحریم زده‌اند! اما از آنجا که دزد ناشی به کاه‌دان می‌زند، از قضا به‌دلیل ترس اصلی نظام از مردم ایران، آدرس مشکل و هراس بالفعل رژیم آخوندی را از واقعیت‌های جوشان علیه حاکمیت می‌دهد. درست روی همان نکاتی انگشت می‌گذارد که از یک طرف اصلاً مسألهٴ‌ غرب و آمریکا با این رژیم نیست و از طرفی موضوع اصلی سالیان سال مردم با وضعیت اقتصادی و رانت‌خواری و بی‌کفایتی ناشی از حاکمیت ولایت‌فقیه می‌باشد: «اوضاع داخلی کشور همان‌گونه که غرب پیش‌بینی کرد، پیش نرفته است و تلاش‌های گسترده آنها برای ایجاد «شورش‌های اجتماعی - اقتصادی» به‌واسطه «افزایش تحریم‌های اقتصادی»، «متهم کردن مسئولان ارشد نظام به رانت و فساد اقتصادی» و «متهم کردن نظام به ناتوانی‌های مدیریتی و اجرایی» به بن‌بست رسیده است».

برای آن‌که آدرس دقیق‌تر ترس و هراس اصلی نظام را از اوضاع داخلی و قیام‌ها ندهد، دست‌آموز سیاست تبلیغات خمینی و خامنه‌ای پای آمریکا و غرب را در «بحران‌آفرینی در ایران» وسط می‌کشد. و درست نشانی قیام دی ۹۶را می‌دهد: «در دو سال اخیر برای بحران‌آفرینی در ایران، غرب تلاش کرد اهداف خود را در سه حوزه اجرایی کند: ۱- «سازمان‌یافته کردن نارضایتی‌ها و اعتراضات در ایران»، ۲- «اعمال یک رهبری واحد در اپوزیسیون و نیرو‌های مخالف حاکمیت (اپوزیسیون داخلی و خارجی)»؛ و در شمارهٔ‌ سوم حوزهٔ بحران‌آفرینی، از اختلاف‌افکنی بین احزاب و سازمانهای داخل ایران دم می‌زند. گویی در حاکمیت ولایت‌فقیه احزاب و گروه‌ها، فعالانه مشارکت سیاسی دارند و آمریکا و غرب می‌خواهند بین این احزاب و گروهها اختلاف بیاندازند تا «بستر لازم نارضایتی» ایجاد کنند. حالا این احزاب و گروهها کی‌اند؟ همان قسم‌ خوردگان به اصل ولایت‌فقیه که بر سر قدرت و منافع و چپاول بیشتر از جیب مردم ایران توی سر هم می‌زنند. این واقعیت را که مردم ایران کهنه کرده و به دور افکنده‌اند،‌ این‌طور می‌نویسد: «۳- ایجاد اختلاف بین احزاب و گروه‌های سیاسی در ایران برای التهاب‌آفرینی و ایجاد بستر لازم نارضایتی».

در ادامه تلاش می‌کند ثابت کند که هر گونه مخالفت با نظام از جانب مردم ایران، نوعی تمایل به غرب و آمریکا می‌باشد. تمایلی که آمریکا و غرب سالیان است «روی افکار عمومی داخلی» سرمایه‌گذاری کرده‌ و به این دلیل خواستار «تغییر رفتار ایران» هستند: «امید آمریکایی‌ها به تغییر رفتار ایران بر پایه تاکتیک‌های ایجاد فشار علیه نظام برای تن‌دادن به خواسته‌های غرب با افکار عمومی داخلی کاملاً رنگ باخته است».

بدین‌گونه پیداست که این مردم ایران هیچ آسیبی از این رژیم ندیده‌اند که زمینه‌ای برای درخواست تغییر داشته باشند؛ این رژیم هیچ تعدی به حقوق و زندگی مردم ایران مرتکب نشده که زمینه‌ای برای اعتراض و درخواست تغییر و توقف این وضعیت وجود داشته باشد. مردم ایران اصلاً نه دچار بحران معیشت شده‌اند، نه در معرض بیکاری و اعتیاد و بی‌خانمانی و ترک‌تحصیل و گرانی و اعدام و خودکشی و قتل‌عام واقع شده‌اند؛ نه سرمایه و دارایی مملکتشان خرج سوریه و یمن و عراق و...شده است؛ نه طی ده سال گذشته سه قیام بزرگ و قیامهای پیاپی علیه ولایت‌فقیه داشته‌اند که زمینه‌ای برای تغییر اوضاع باشد که هدف از تغییر هم خود حکومت باشد.

این است سیاست تبلیغات توتالیتاریستی که تار و پود تمامیت این نظام را عجین دجالیت و فرافکنی کرده است که حتی با گذار ایران از سه قیام بزرگ با خواسته سرنگونی نظام، مدعی نفی استقلال و ملی و فراگیر بودنش در تار و پود اقشار مردم ایران است.

 

شقه و شکاف

در ادامهٔ چنین سیاست تبلیغاتی، تلاش می‌کند عمق یافتن شکاف درون حاکمیت را که ناشی از تضادهای روزافزون جامعه و اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران با حاکمیت است، به «تلاش آمریکا برای ایجاد حاکمیت دوگانه در کشور» ربط دهد. انگار اختلافات بین جناحین حکومت از خارج صادر شده و این مردم ایران و مقاومتٍ پایدارترین فرزندان آفتاب طی ۴۰سال گذشته نبوده‌ که این حاکمیت را دچار شکاف‌های عمیق و برگشت‌ناپذیر کرده‌اند: «آمریکا هم‌چنان بر سودمند بودن یک گزاره برای ایجاد «حاکمیت دوگانه» در کشور بسیار امیدوار است».

انگار اعتراضات و قیامهای مردم ایران نبوده که در هر مرحله‌ای رأس نظام را به دو نیم کرده و قدرت سرکوب آن را ضعیف و ناکارآمدتر نموده است.

انگار خون ۳۰هزار زندانی قتل‌عام شده نبود که منتظری را از خمینی جدا کرد.

انگار قیام ۸۸مردم ایران نبود که بین نخست‌وزیر سوگلی خمینی و خامنه‌ای شکاف انداخت.

انگار سیاست صلح مقاومت ایران و درهم شکستن جنگ‌طلبی خمینی نبود که جام‌زهر نصیب او کرد و نظام را بر سر عواقب و آثار جنگ ضدمیهنی دچار شکاف بیشتر نمود که هنوز هم دعواهای درونی بر سر آن هم نیامده است.

اکنون در جهان برای همگان این یقین ثبت شده است که بین مردم ایران با حاکمیت ولایت‌فقیه دریا دریا شکاف و فاصله وجود دارد. قیامهای سراسری مردم ایران و مقاومت سرفراز پیشتازانشان برای همگان این حقیقت ایرانی را اثبات کرده است که تغییر رفتار این حاکمیت به‌مثابه نفی کامل آن ریشه در هویت و اصالت مبارزات ملی و میهنی خودش دارد و چشم به هیچ عامل خارجی برای رقم زدن سرنوشتش نداشته است.

حاکمیت ارتجاع آخوندی و روزنامه‌های مواجب‌بگیرش خوب می‌دانند که تا دو سال پیش به قدمت سه دهه سیاست مماشات و استمالت آمریکا و غرب بود که نگهدار این رژیم و تشویق او در استمرار جنایاتش علیه مردم ایران و سوریه و عراق و...بوده است. از دو سال پیش هم به همت خلق قهرمان ایران در قیام دی ۹۶و حمیت و روشنگری مقاومت پایدار شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق ایران بود که سیاست مماشات آمریکا و غرب به‌طور نسبی شکست خورد و آنها را وادار به دیدن واقعیت عصیان و خروش جامعهٔ ایران علیه تمامیت نظام آخوندی نمود.

پردهٔ آخر نبرد مردم ایران با رژیم آخوندی را هم همین خلق قهرمان و پایداری فرزندان پیشتاز و فاداراشان به آرمان آزادی در کانون‌های شورشی و ارتش آزادی رقم خواهند زد که هرگز مغلوب و مرعوب سیاست تبلیغاتی ۴۰ساله خمینی و خامنه‌ای نشده‌اند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1c66fa56-1cfc-4d94-b479-fe53530f44f4"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات