بحرانهای رژیم هر چه بیشتر جلو میرود بیشتر در هم تنیده میشوند. برای نمونه این روزها موضوع مذاکره کردن یا نکردن و به عبارتی جنگ یا نه جنگ با آمریکا به رابطه رژیم با اروپا و حفظ برجام گره خورده است. این موضوع رابطه بلافصلی با fatf و تصویب یا عدم تصویب دو لایحه باقیماندهاش در مجمع تشخیص مصلحت پیدا کرده است. خلاصه بحران بهصورت کلافی درهم با چندین سرنخ در آمده که از هر مسیر که رژیم وارد آن میشود به همان بنبست یا دوراهی مرگ یا خودکشی از ترس مرگ میرسد.
بهرغم اینکه خامنهای ولیفقیه ارتجاع تأکید کرد مذاکره با آمریکا سم است بهخصوص مذاکره با دولت فعلی آن سم مهلک. اما مقامات و مهرههای رژیم که در ظاهر مذاکره را رد میکنند علناً چراغ سبز مذاکره جوییشان روشن است. البته هر کدام با ادبیات ویژه خودش و در پشت اظهاراتی که میتوان آنرا نارنجک دودزای ضداستکباری خواند.
ظریف وزیر خارجه رژیم در گفتگو با سی.ان.ان شرط خامنهای را دور زد و گفت: رژیم با آمریکا تا زمان احترام واشنگتن به نظام مذاکره نخواهد کرد. وی در ادامه با بیان اینکه «راه برقراری تعامل، از طریق احترام است؛ نه از طریق تهدید» تلویحا به طرف حسابها حالی کرد برای باز شدن راه مذاکره بیش از این نظام را تحقیر نکنند.
امیر عبداللهیان معاون پیشین ظریف که در حال حاضر او را دستیار ویژه پاسدار لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع معرفی میکنند نیز با همان شیوهٔ ظریف، بعد از دیوانه خواندن رئیسجمهور آمریکا، اصل مذاکره را رد نکرد و خواستار شد که:« آمریکا به برجام باز گردد». وی سپس با بیان اینکه برای مذاکره، آمریکا از زبان زور و تهدید استفاده نکند، پوشالی بودن خط و نشانهای ولیفقیه را به نمایش گذاشت.
همین مضمون زبونانه در اظهارات تخت روانچی نمایندهٔ دائم رژیم در سازمان ملل که در روزنامههای اول خرداد دیده میشود که گفت:« تمایل برای گفتگو با سیاست فشار حداکثری در تناقض است». تخت روانچی آمادگی رژیم برای مذاکره را صریحتر از دیگران بیان کرد و گفت: «مقامات جمهوری اسلامی بارها در پاسخ به این اظهارات ترامپ یادآور شدهاند آن که میز مذاکره را ترک کرد، دولت آمریکا بود و آنها هستند که باید به این میز بازگردند».
با بالا گرفتن تنش بین رژیم و کشورهای عربی در پی انفجار کشتیها و خطوط نفتی در امارات و عربستان، قاسم محبعلی مقام پیشین وزارتخارجهٔ رژیم در وحشت از پیامدهای انزوای جهانی و منطقهیی علیه نظام، با صراحت مذاکره با طرف حسابهای منطقهای و خارجی را راهحل مدیریت این تنش دانست و گفت: «باید بدانیم که هر چه میزان تشنج بالا رود، میانهروها در کشورهای اروپایی و متحدان نظام و حتی در داخل آمریکا حالت انفعالی به خود میگیرند در نتیجه نیروهای تندرو در منطقه و جهان فعالتر شده و امکان بازی بیشتری پیدا میکنند. باید تلاش کرد تا این وضعیت تا حد ممکن مدیریت و کنترل شود که به سمت بحرانی شدن بیشتر میل نکند».
افشار سلیمانی سفیر پیشین رژیم در آذربایجان مذاکره را تحت عنوان «طریق دیپلماسی» به رژیم توصیه کرده و به رژیم گوشزد کرد که« در شرایط کنونی باید تلاش برای اجتناب از پایان یافتن دیپلماسی در راستای خروج از بحران کنونی و جلوگیری از وقوع جنگ، در اولویت استراتژی ایران و کشورهای منطقه باشد، چرا که آزموده را آزمودن خطاست و هر جنگی نیز از طریق دیپلماسی خاتمه یافته است. همواره دیپلماسی پیشاجنگ کمهزینهتر و مقدم بر دیپلماسی پساجنگ است».
سایت دیپلماسی ایرانی بهاصطلاح راهبرد اعلام شدهٔ خامنهای مبنی بر اینکه جنگ نمیشود، مذاکره نمیکنیم را زیر سؤال برده و با اشاره به بحرانهای اقتصادی و تهدید انفجار اجتماعی نوشته است: « مسأله این نیست که راهبرد نه جنگ و نه مذاکره در شرایط فعلی درست هست یا نیست، بلکه به شرط درستی، باز هم کفایت نمیکند». زیرا «مردم و نخبگان میپرسند «نه جنگ، نه مذاکره!؟ پس چی؟».
واقعیت این است که این مواضع متناقض و گاها رو در روی ولیفقیه نظام چیزی نیست چون بحران بیراهحلی نظام و بنبست تمامعیار آن.