پس از مدتها بگومگو و بحث و جدل بر سر رفتن یا نرفتن روحانی به نیویورک برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی مللمتحد، روز ۱مهر ۹۷ بالاخره روحانی به نیویورک رفت.
با این وجود جنگ و دعوا بر سر این سفر پایان نیافت و اکنون دعوا بر سر این است که روحانی چه بگوید، چه نگوید و با چه کسانی دیدار و مذاکره بکند یا نکند.
جالب اینکه علاوه بر این دعوا، بحثی که بهخصوص در بین باند خود روحانی و اصلاحطلبان جریان دارد این است که آیا سفر روحانی اصلاً فایده و نتیجهیی دارد و مسألهیی از مسائل و بحرانهای رژیم حل میکند یا نه؟
شب دوشنبه دوم مهر تلویزیون حکومتی و خبرنگارش از نیویورک با آب و تاب از سفر روحانی و ملاقاتهایی که در روز اول خواهد داشت، گزارش داد، اما بهرغم بازارگرمیها، بیشتر چنته خالی روحانی را بارز کرد.
خبرنگار گفت: «۲۰دقیقه دیگر آقای روحانی وارد نیویورک میشود؛ سخنرانی دارد در مجمع عمومی سازمان ملل. در اجلاسی با یاد ماندلای فقید، بعد با نخبگان سیاست خارجی آمریکا دیدار دارد. با رئیس صندوق بینالمللی پول، با رئیس کمیتهٔ ملی المپیک، با مقامات ژاپنی، فرانسوی، مالزیایی، افغانستانی، بولیویایی و احتمالاً کوبایی و یک سری ملاقاتهای دوجانبه دیگری که هنوز قطعی نشده است».
اما بهرغم بازارگرمی تلویزیون، اغلب مهرهها و رسانههای هر دو باند، سفر روحانی را یک سفر بیفایده و بینتیجه و خنثی توصیف میکنند.
احمد زیدآبادی، از مهرههای باند اصلاحطلب، با اذعان به موقعیت بسیار نامساعد کنونی و با اشاره به مطلبی که روحانی در روزنامه آمریکایی واشنگتنپست منتشر کرده است، نوشت: «برخی رسانهها از "نکات کلیدی" آن مطلب سخن به میان آوردند. من اما هر چه آن یادداشت را کاویدم، نکته تازهیی در آن نیافتم چه برسد به نکته کلیدی! بهنظرم سفر روحانی به نیویورک بیحاصل است. او به خلاف تصورش در آنجا چیز مهمی برای گفتن ندارد؛ خیلی هم تقصیر خودش نیست؛ در بد موقعیتی گرفتار شده است»!
سایت بهار وابسته به باند اصلاحطلبان قلابی طی مقالهیی حوزههای مفروضی را که روحانی ممکن است حرفی برای گفتن داشته باشد، از جمله مذاکره مستقیم با آمریکا و آغاز مذاکرات منطقهیی با حضور همه قدرتهای منطقهیی و فرامنطقهای برشمرده و نوشت که این موارد « نیاز به اتخاذ تصمیم در سطوح عالی نظام سیاسی (یعنی خامنهای) دارد که شواهد و قرائن حاکی از آن است که چنین تصمیم و توافقی وجود ندارد. در نتیجه بسیار بعید است که در نطق آقای رئیسجمهور حرف تازهیی پیدا شود».
مقاله مزبور بر این مبنا نتیجهگیری کرد: «سفر روحانی به آمریکا... سفری خنثی و تکراری (خواهد بود) که در آن به دلایل مختلف ابزار کافی برای اثرگذاری در اختیار «شیخ دیپلمات» و دیپلماتهای همراه او وجود ندارد».(سایت بهار ۱مهر ۹۷)
با توجه به همین واقعیت است که پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، در مصاحبه اخیر خود با شبکه خبری فاکس نیوز، خامنهای را «صحنهگردان واقعی ایران» نامید و با اعلام آمادگی ترامپ به دیدار با خامنهای، توپ را به زمین رژیم انداخت.
در همین رابطه، روزنامه آرمان ۱مهر ۹۷ متن گفتگویی با روحانی را چاپ کرده که در آن خبرنگاری سؤال میکند که در سال ۹۲ در حالی که زمینه آماده شده بود که او بهطور بهاصطلاح اتفاقی با اوباما مواجه شود و سلام و علیکی رد و بدل شود و یخ روابط با آمریکا آب شود... اما چرا این طرح عملی نشد، روحانی، ضمن آن که مذاکره را خواست مردم ایران عنوان میکند، با حسرتزدگی علت انجام نشدن آن ملاقات را، عدمموافقت خامنهای ذکر کرده، و میگوید: «فکر میکنم فرصت کم بود؛ برای اینکه بتوانیم همه این مسائل را هماهنگ کنیم».
واقعیت این است رسانهها و مهرههایی که اذعان میکنند سفر روحانی یک سفر بینتیجه و خنثی است بیراهه نرفتهاند.
زیرا آخوند حسن روحانی دست پر و بهقول معروف هیچ برگ برندهای در دست ندارد که با آن بخواهد با طرفهای مذاکره چانهزنی کند و از آنها امتیاز بگیرد.
او در این مذاکرات تنها میتواند بهطور یکجانبه عقبنشینی کند و امتیاز بدهد، که حاصل آن جامزهرهای پیاپی است، در شرایطی که در این زمینه هیچ اختیاری ندارد و اهرم آن در دست خامنهای است و او است که در این زمینه میتواند تصمیم بگیرد.
آن چنان که مهرهها و رسانههای حکومتی نیز به آن اذعان میکنند و آخوند حسن روحانی نیز در مصاحبهیی که از او نقل شد تصمیمگیرنده را خامنهای میداند. بنابراین تا آنجا که به روحانی و سفرش به نیویورک برمیگردد، نتیجه آن تقریباً هیچ است.
البته این نتیجه هم عواقب سختی برای حاکمیت آخوندی بهدنبال خواهد داشت و فشارهای جامعه جهانی بر آن را بیشازپیش تشدید میکند.
بیاختیار بودن روحانی در زمینه مذاکرات با سران قدرتهای جهانی در نیویورک در شرایطی است که غیر از آمریکا سایر قدرتهای جهانی نیز خواستار عقبنشینی رژیم از موضوع موشکی و دخالت آن در امور داخلی کشورهای منطقه و دست برداشتن از سیاست صدور تروریسم و ارتجاع هستند.
امری که تاکنون خامنهای آن را جزو خطوط قرمز نظام دانسته است، زیرا بهخوبی میداند که هر نوع عقبنشینی در این زمینهها سریالی از درخواستهای قدرتهای جهانی مبنی بر عقبنشینی آن در زمینههای دیگر را دربرخواهد داشت.
طبعا با توجه به گسترش اعتراضات در داخل کشور و درگیربودن حاکمیت با پیامدهای مخرب آنها، عقبنشینی در زمینههای فوق نیز بیشازپیش آن را در مخمصه و باتلاق سرنگونی فرومیبرد.