728 x 90

با سَر و ستون ولایت‌فقیه چه باید کرد؟

علی خامنه ای
علی خامنه ای

ده سال پیش در خیابانهای شهرهای ایران غوغایی برپا شده بود. در جنبش سراسری ۸۸، میلیون‌ها زن و مرد و جوان پایه‌های دیکتاتوری مذهبی را به لرزه در‌ آورده بودند. در همان نخستین روزهای شکل‌گیری اعتراضات بود که علی خامنه‌ای، به روش معمول فاشیست‌های مذهبی، در تریبون «نماز جمعه» حکمِ قتل‌عام آزادیخواهان را صادر کرد. پاسداران جنایت‌کار به پیروی از او یکی پس از دیگری جوانان آزادیخواه را در کوچه و خیابان به ضرب گلوله به‌ شهادت می‌رساندند. شکنجه‌گاههای نظام ولایت‌فقیه مملو از پیکرهای زخمی و باتون خورده شده بود، چنانکه حتی امکان تنفس هم از زندانیان سیاسی سلب شده بود.

 

فروپاشی اصل ولایت فقیه‌

فهرست شهدای جنبش سراسری ۸۸بسیار بلند بالا است. اغلب این شهدا را با نام کوچکشان می‌شناسیم: ندا، سهراب، امیر، اشکان، صبا، نسترن، مهدیه، صانع، محمد و صدها شهید دیگر که با جانشان بذر آزادی را بر خاک میهن پاشیدند. مردم آزاده‌ٔ ایران بدون آن که هراسی از تهدید و خشونت توصیف‌ناپذیر حکومت داشته باشند، با دست خالی به مبارزه و مقاومت در برابر ظلم و بی‌عدالتی ادامه می‌دادند. هر قدر اعتراضات خیابانی پیش می‌رفت، مطالبات مردم نیز تعمیق می‌یافت تا جایی که مطالبه‌ٔ اصلی مردم در بحبوحه‌ٔ عاشورای ۸۸به‌طور صریح امکان بروز یافت. در میان شعارهایی که در آن روزها در خیابان‌ها فریاد زده می‌شد، شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» بیش از همه توجهات را به خود جلب می‌کرد. این شعارِ به ظاهر ساده بار سیاسی منحصر به‌فردی دارد که در اینجا به اختصار به ویژگی‌های اصلی آن می‌پردازیم:‌

الف) شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» از تعمیق و بلوغ یک قیام خبر می‌دهد، چرا که بنیان اصلی یک نظام دیکتاتوری را هدف می‌گیرد. این شعار بر عدم مشروعیت اصلی تأکید دارد که بیش از چهار دهه مهم‌ترین علت گسترش خشونت، فساد و بی‌عدالتی در جامعهٔ ایران است.

ب) شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» نشان می‌دهد که آزادیخواهان به‌خوبی دریافته‌اند که برای برقراری دموکراسی و دسترسی به حق تعیین سرنوشت باید ساختار نظام ولایت‌فقیه در هم شکسته شود. معنای این پیام را خامنه‌ای بیش از هر کسی می‌فهمد و به همین دلیل است که گاه و بی‌گاه و عاجزانه از راهپیمایی‌های «ساختارشکنانه» ابراز وحشت می‌کند.

ج)‌ شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» از مرگ یک نظام فاشیستی در تمامیت آن سخن می‌گوید. این شعار مرزبندی دقیقی را میان آزادیخواهان راستین و اصلاح‌طلبان دروغین ترسیم می‌کند. به بیان دیگر، مخالفت سیاسی با اصل ولایت‌فقیه جایی برای مانور دادن بر ولی‌فقیهِ خوب و بد و بدتر باقی نمی‌گذارد و راه را از اساس برای جایگزینی بدیل‌های مشابهِ سلطنتی می‌بندد.

 

تحریم‌های آمریکا علیه بیت خامنه‌ای

در سال‌های گذشته تحلیل‌گران سطحی‌نگر و حامیان سیاست مماشات، ولایت‌فقیه را نظامی تثبیت شده فرض می‌کردند. آنها این حقیقت را از دید مردم پنهان می‌کردند که این نظام تنها با ابزار سرکوب‌های خونین و امتیازهای ویژه‌ٔ استمالت‌جویان غربی است که به‌ شکل تصنعی به حیات خود ادامه می‌دهد. با این همه، شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» شکنندگی، سستی و عدم مشروعیت نظام ولایت‌فقیه را برملا کرد. در طول سال‌های گذشته، این مطالبه‌ٔ کلیدی در تمام سطوح جامعه فراگیر شد. اکنون ایرانیان خواستار بسته شدن کارخانه‌ٔ تولیدِ فساد، سرکوب و تروریسم نظام ولایت‌فقیه هستند و پایان کار جناح‌های درونی این حکومت را به جهانیان اعلام کرده‌اند.

در تمام این سال‌ها، مقاومت ایران به یاری مردم ایران شتافت و با ایستادگی و تلاش‌های بی‌وقفه، مطالبه‌ٔ محوری مردم را در صحنه‌ٔ جهانی تثبیت و نهادینه کرد. مقاومت ایران در چهل سال گذشته همواره در رابطه با خطر نظام ولایت‌فقیه برای صلح و ثبات در منطقه و جهان هشدار ‌داده است. امروز این واقعیت (هر چند دیرهنگام) در سطح بین‌المللی به‌رسمیت شناخته می‌شود. تحریم خامنه‌ای و بیت او از سوی دولت آمریکا ترجمه‌ٔ عملی این تلاش‌ها و جهانی‌شدن شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» است. تحریم دستگاه خامنه‌ای بیان‌گر مشروعیت‌زدایی از فاشیسم دینی در عرصه‌ٔ بین‌المللی است. همچنین، اعمال تحریم‌های اقتصادی در امتداد نام‌گذاری سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی تیغ سرکوب فاشیست‌های مذهبی را به‌شدت کند خواهد کرد. اما مهم‌تر از همه، تحریم بیت خامنه‌ای سرفصل مهمی برای سنجش عیار تمام نیروهای سیاسی در جهت شفاف‌سازی مرز آزادیخواهان و دشمنان آنها است. همان‌گونه که سپاه‌پوش شدن مجلس رژیم در پی لیست‌گذاری سپاه، ماهیت واقعی اصلاح‌طلبان دروغین را فاش ساخت، تحریم خامنه‌ای نیز از سرشت حامیان بالقوه و بالفعل نظام ولایت‌فقیه که اکنون از او به‌ عنوان «رهبری مذهبی» یا به بهانه‌های دیگر دفاع می‌کنند پرده بر می‌دارد.

 

سَر و ستون فقرات اهریمن

بی‌شک، برای دستیابی به آزادی و‌ گذار به دموکراسی یک مانع اهریمنی بر سر راه مردم ایران قرار دارد. از یک‌سو، نهاد ولایت‌فقیه و در رأس آن علی خامنه‌ای نقش سرِ این اهریمن را بازی می‌کند که بیش از چهار دهه در بدن جامعه ایران با ایدئولوژی انسان‌ستیزِ خود سم تزریق کرده است. از سوی دیگر، سپاه پاسداران «ستون فقرات» این نظام اهریمنی را نمایندگی می‌کند که کار آن سازمان‌دهی سرکوب و کشتار و گسترش فساد و وحشت افکنی است.

بنابراین، امروز هر فرد و نیروی سیاسی باید به یک سؤال پاسخی روشن دهد:‌ در رویارویی با سر و ستون فقرات نظام ولایت‌فقیه چه باید کرد؟ آیا باید به‌دلیل ترس از گَزیده‌شدن، در برابر آن عقب نشست و با آن به گفتگوی «انتقادی» و دلجویانه پرداخت؟ آیا باید همانند «ولیعهد» به جذب نیرو‌ از میان پاسداران چشم دوخت به این امید که او را به‌عنوان ولی جدید خود برگزینند؟ یا آن که باید اصلِ ولایت فقها، شاهان و نظامیان را در تمامیت آن نفی کرد و با قاطعیت در برابر هر شکل از نظام خشونت و سرکوب ایستادگی کرد؟ در این راستا، تجربه‌ٔ جنبش‌های مقاومت در ارو پای تحت حاکمیت نازی‌ها و باز خوانی جنبش‌های سیاسی در خاورمیانه یک درس بزرگ را به ما می‌آموزند: تا زمانی که سر و‌ ستون فقرات نظامهای دیکتاتوری به‌طور همزمان در هم کوبیده نشوند، هرگز شرایط انتقال قدرت به مردم و برقراری دموکراسی فراهم نخواهد شد. چنانکه تاریخ گواهی می‌دهد، میزان موفقیت یا عدم موفقیت هر جنبش سیاسی به تعریف استراتژی کارآمد و عملی در رویارویی قاطعانه با نهادهای اصلی سرکوب بستگی دارد.

 

در شرایط کنونی و با توجه به ضربات سنگینی که مقاومت ایران بر سر و ستون فقرات نظام ولایت‌فقیه وارد آورده، امکان از میان برداشتن مانع اصلی آزادی و دموکراسی بیش از هر زمانی در دسترس است. بی‌گمان، برای هموار کردن مسیر صلح و آزادی و برپایی حاکمیت مردمی تنها یک راه‌حل وجود دارد: باید به بیت اهریمن یورش برد، ستون فقرات آن را خلع‌سلاح و منهدم کرد و سرِ اهریمن را هر چه زودتر به سنگ کوبید.

سهند صابر

۹تیر ۱۳۹۸

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/41fa5844-6b63-4521-8b68-0ba925dffc8f"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات