حکومت آخوندی که از سرکوب مستقیم مردم و مقاومت ایران واز راهبرد فاشیستی «النصر بالرعب (پیروزی در گرو ترس و دهشت افکنی است)» طرفی نبسته، اکنون به فکر مقابله با آنها با طریق شیطانسازی و دروغپراکنی از طریق رسانههای و فضای مجاز افتاده است
سیاست «پیروزی از طریق وحشت افکنی» سیاستی بود که در سالهای اولیه انقلاب و در سالهای دهه۶۰ خمینی از طریق حزب چماقداران (جمهوری اسلامی) و از طریق چماق به دستان پیش میبرد.
در سالهای ۵۷ و ۶۰ خمینی سیاست سرکوب نیروهای انقلابی بهویژه سازمان مجاهدین خلق را از طریق چماقداران و بسیجیهای چماق به دست پیش میبرد، تا شاید بتواند آنها را مرعوب و فعالیتهای انقلابی آنها را متوقف کند.
اما خمینی نه تنها از این سیاست فاشیستی طرفی نبست، بلکه این سیاست باعث رویگردانی مردم بهویژه جوانان از آن و روی آوری به نیروهای انقلابی خصوصاً سازمان مجاهدین خلق ایران شد.
در زمینه کم گذاشتن از سرکوب کافی نیروهای انقلابی بهویژه مجاهدین خلق، خمینی در جریان یک سخنرانی برای چماقدارانش از خود انتقاد کرد و گفت: «اگر ما از اول بهطور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد».
این سخنان خمینی بیانگر تاکتیک پیروزی از طریق وحشت افکنی است، که البته سازمان مجاهدین خلق ایران با تاکتیکهای انقلابی این سیاست خمینی را طی حدود دو سال مبارزه سیاسی و افشاگرانه با شکست مواجه ساخت.
بر اساس این تاکتیک جنایتکارانه بود که پس از خرداد سال۶۰ خمینی چوبههای اعدام برای کشتار مجاهدین را در زندانها و حتی میدانهای شهرها برپا ساخت، اما مقاومت جانانه مجاهدین و در رأس آن تاکتیکهای هوشیارانه و داهیانه رهبری آنها بود که این سیاست را با شکست مواجه ساخت.
اکنون پس از دههها از گذشت این سیاست و پس از شکست حاکمیت آخوندی در مقابل مجاهدین، کیهان خامنهای به این کشف نایل شده که سیاست «النصر بالرعب» شکستخورده، و ضمن نسبت دادن این تاکتیک فاشیستی به گروه داعش، بکار بردن این تاکتیک در مقابل مردم و مقاومت ایران را کارساز نمیداند.
واضح است همچنان که در زمینه سرکوب نیروهای انقلابی از خمینی نقلقول شد واضع تاکتیک جنایتکارانه و فاشیستی «النصر بالرعب» خمینی بود و اگر همطراز عقیدتیش داعش این تاکتیک را در سالهای اخیر بکار گرفته آنرا از خمینی به ارث برده است.
اما مقالهنویس کیهان خامنهای برای اینکه خمینی و رژیمش را در ببرد، این روش ضدانسانی را به داعش نسبت میدهد و آنرا تاکتیکی شکستخورده میداند، و آنگاه نوعی دیگر از سرکوب را از طریق دجالگری و فریب افکار عمومی از طرف رسانهها خصوصاً فضای مجاری کارسازمیداند، که از آن بهعنوان «جنگ شناختی» نام میبرد، یعنی بکار بردن تاکتیک دجالگری، دروغ و فریب برای از میدان به در کردن حریف.
نسخه پیچی مقالهنویس کیهان خامنهای برای پیش برد خط دجالگری و جنگ روانی چنین است: «تجربه و تدبیر نشان میدهد در چنین شرایطی اگر بخواهیم در نبرد ارادهها مغلوب نشویم لازم است در سازمان رسانهیی کشور تجدیدنظر اساسی صورت دهیم. امروز سازمان رسانهیی کشور دچار اعوجاج، عقبماندگی، نارساییهای ساختاری و بهویژه فرسودگی مدیریتی است. بخشی از ضرباتی که بر پیکره انقلاب اسلامی بهویژه در سالهای اخیر در صحنه تحولات داخلی و بینالمللی وارد شده ناشی از ناتوانی رسانهیی در برجستهسازی داشتهها، استفاده از فرصتها و رویارویی با حریف در نبرد ادراکی است که بعضاً به تضعیف ارادهها انجامیده است» (کیهان ۱۴مرداد ۹۹).
منظور از عقب بودن در زمینه «نبرد ادراکی» عقب ماندن در نبرد با اندیشه آزادیخوانه در صحنه سیاسی و رسانهیی است.
نبردی که در سالیان اخیر در هر دو صحنه بین مقاومت ایران و نظام ولایت فقیه در همه زمینهها جریان داشته و نمود گویای عقبماندگی رژیم، عقبماندگی در رویارویی اخیر مقاومت ایران با آن، در جریان کهکشان و گردهمآیی سالانه مقاومت و در صحنه نبرد سیاسی و بینالمللی است.
البته در این صحنه از نبرد هم در همان روزهای ابتدای انقلاب ضدسلطنتی در بهمنماه سال۱۳۵۷ مردودیت خمینی و حاکمیتش به عیان آشکار شد، و بهدلیل شکست در این صحنه بود که خمینی مجبور شد برای مقابله با مجاهدین تاکتیک «النصر بالرعب» را انتخاب کند و گلههای پاسدار، بسیجی، ولات و لمپن چماقدار را برای حمله به مراکز مجاهدین بسیج کند و دادستانی رژیم هم حکم دستگیری رهبران سازمان مجاهدین بهویژه مسعود رجوی را صادر کرد.
در شرایط کنونی نیز قطعاً در این «نبرد ادراکی» بازنده حکومت آخوندی است و حریفی که دست بالا را در این جنگ دارد مردم و مقاومت آزادیستانشان هستند.
سوزو گداز رسانهها و مهرههای حکومتی از هر دو باند حاکمیت در زمینه برگزاری پیروزمند کهکشان از جانب مقاومت در اشرف سه نیز در راستای باخت همین «جنگ ادراکی» توسط رژیم است
با توجه به این واقعیتها است که مقالهنویس کیهان خامنهای ضروری میداند تا رسانههای وابسته به حاکمیت را فراخوانده شوند تا در شرایط فعلی آرایش جدیدی به خود بگیرند تا بتوانند با «استفاده از فرصتها و رویارویی با حریف در نبرد ادراکی» با حریفی که در این نبرد دست بالا را دارد «در حوزه رسانه» به حدی از «بازدارندگی» برسند و این حریف را از «اقدام خصمانه»علیه نظام مایوس کنند…
البته در این رابطه نیز باید گفت شتر در خواب بیند پنبه دانه، اگر نظامی که در جنگ رو دررو با مردم و مقاومت آنها و با پیش گرفتن تاکتیک فاشیستی «النصر بالرعب» با شکست مواجه شده است قطعاً در زمینه دیگر و «در جنگ ادراکی» نیز از شکست آنها عاجز خواهد بود و در این زمینه نیز دیر به این میدان از نبردآمده است!
برای پیش برد چنین جنگی علیه مردم و مقاومت ایران در فضای رسانهیی و در فضای مجازی است که آخوند رئیسی با تأکید بر اینکه هر گونه دلبستگی و عقبنشینی در مقابل دشمن خطای راهبردی است، خواستار تبیین تئوری مقاومت، ایستادگی و خودباوری از سوی رسانهها و افشاگری» آنها شد (روزنامه جوان ۱۴مرداد ۹۹)