728 x 90

قتل‌عام۶۷، مصداق بارز «نسل‌کشی»

قتل‌عام ۶۷
قتل‌عام ۶۷

مقاومت ایران در سی‌وسومین سالگرد قتل‌عام۶۷ اقدام به برگزاری یک کنفرانس کرد. خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در ابتدای کنفرانس، از کشورهای اروپا و آمریکا خواهان شناسایی قتل‌عام۶۷ به‌عنوان «جنایت علیه بشریت» و «نسل‌کشی» گردید. در این کنفرانس متخصصان حقوق بین‌الملل نیز قتل‌عام۶۷ را یک جنایت علیه بشریت و فراتر از آن یک نسل‌کشی عنوان کردند.

 

نسل‌کشی و تعریف آن

در ۹دسامبر ۱۹۴۸، سازمان ملل متحد کنوانسیون منع و مجازات جرم نسل‌کشی را به تصویب رساند. طبق این کنوانسیون، نسل‌کشی یک جرم بین‌المللی شناخته می‌شود

نسل کشی شامل هر یک از اعمال زیر می‌شود که با هدف نابود کردن بخش یا تمامیت یک ملت، قوم، گروه نژادی یا مذهبی انجام گیرد:

۱ـ کشتن اعضای گروه.

۲ـ وارد کردن صدمات جسمی یا روحی شدید به اعضای گروه.

۳ـ تحمیل تعمدی نوعی از شرایط خاص زندگی بر یک گروه با هدف نابودی فیزیکی بخش یا تمامیت گروه.

۴ـ تحمیل اقداماتی جهت جلوگیری از زاد و ولد در گروه.

۵ـ انتقال اجباری کودکان گروه به گروهی دیگر.

 

نسل‌کشی، رویهٔ ثابت حکومت در مواجهه با مجاهدین

برای فهم کارنامهٔ این رژیم در زمینهٔ نسل‌کشی تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران را ورق می‌زنیم و بر برگ‌های آن درنگ می‌کنیم.

حافظهٔ تاریخی از یاد نبرده است که در روزهای خونین سال۱۳۶۰ سردمداران حاکمیت آخوندی در مورد کشتار مجاهدین و نیروهای مبارز چه می‌گفتند. یکی از آنها را با هم می‌خوانیم:

محمدی گیلانی: «محارب بعد از دستگیری توبه‌اش پذیرفته نمی‌شود. کیفر همان کیفری است که قرآن تعیین می‌کند. کشتن به شدیدترین وجه، حلق‌آویز کردن به فضاحت‌بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام اجازه می‌دهد این‌ها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند، دستگیر شوند و در کنار دیوار همان‌جا گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند. برای این‌که محارب بودند... اسلام اجازه نمی‌دهد که بدن مجروح این‌گونه افراد باغی به بیمارستان برده شوند، بلکه باید تمام کشته شود. اسلام اجازه می‌دهد حتی اگر زیر تعزیر هم جان بدهند کسی ضامن نیست که عین فتوای امام است... مگر در تهران چقدر اعدام شدند از این گروهک‌ها؟ فقط هزار و اندی. ». (کیهان. ۲۹شهریور ۱۳۶۰).

کالبد‌شکافی این موضع‌گیری مطبوعاتی ما را با طینت جنایت علیه بشریت آشنا می‌کند.

 

۱ـ این آخوند که کارش سلاخی و بریدن و دریدن و آشامیدن خون بوده اسم خود و امام رذالت‌پیشگان را «اسلام» می‌گذارد و با سوءاستفاده از نام قرآن، می‌گوید حکم مجاهدین «کشتن به شدیدترین وضع و فضاحت‌بارترین حالت ممکن» است. این حکم از کجا آمده است؟ کدام مرجع قانونی و کدام حقوق بین‌الملل آن را تصویب نموده است. با اتکا به کدام حقوقی خون مجاهدین را مباح است؟

آری، این جنایت صرفاً بر اساس منویات و تمایل یک فقیه خون‌آشام و دیوانهٔ قدرت صورت گرفته است؛ فقهیی با جنون خون‌ریزی که نام خود را «امام»! گذاشته است.

 

۲ـ حکم رسمی شکنجه در صحبت‌های این جانور آمده است. نه یک حکم معمولی شکنجه بلکه شکنجه تا سرحد مرگ. جان دادن بر اثر تداوم شکنجه. این یکی نیز در حقوق مدنی و جزایی نمونه ندارد و مختص این حکومت است. این یک سند رسمی برای مجاز دانستن شکنجه تا سرحد مرگ است.

 

۳ـ محمدی گیلانی می‌گوید صادر کننده این حکم «امام»! [منظورش خمینی] است. «حتی اگر زیر تعزیر هم جان بدهند کسی ضامن نیست که عین فتوای امام است». ! این فتوایی است که خمینی به قضات جنایتکار خود داده است.

 

۴ـ او می‌گوید از نظر فقهی نیاز نیست آنها را به محاکم صالحه [منظور دادگاه و امثال آن] بیاورند. یعنی حکم قتل آنها [به شدیدترین وجه و فضاحت‌بارترین حالت ممکن] از قبل صادر شده. کی صادر کرده است؟ دراکولای عمامه مشکی. دجال بزرگ قرن.

 

۵ـ حکم تمام‌کش کردن نیز از بدیهیات این رژیم است. نفس تصور کردن آن وجدان بشری را جریحه‌دار می‌کند. به‌راستی آیا این حکم سنخیتی با جهان متمدن و قوانین به‌رسمیت شناخته شده از جمله کنوانسیون ژنو و حقوق انسان‌دوستانهٔ بین‌الملل دارد؟

 

۶ـ آماری که این جلاد به‌صورت فله‌یی و دم دستی از تیرباران شدگان تا شهریور ۶۰ [یعنی ۳ماه پس از ۳۰خرداد۶۰] می‌دهد هزار و اندی زندانی است و تعجب می‌کند که چرا مخاطب او این آمار را زیاد می‌داند. البته آمار واقعی بسا بالاتر است. طبق گزارشهای بیرون آمده از زندان، در برخی شب‌ها بین ۳۰۰ تا ۴۰۰نفر اعدام می‌شدند.

 

حکم خمینی، تأکید بر نسل‌کشی

از جنبه‌های دیگر نیز می‌توان صحبت‌های محمدی گیلانی یا سایر موضع‌گیریهای سران رژیم مانند هاشمی رفسنجانی‌، مشکینی، لاجوردی و موسوی تبریزی را به‌عنوان اسناد مسلم جنایت علیه بشریت واکاوی کرد. این رویهٔ حکومت در مواجهه با زندانیان هیچ تغییری نکرده است. در جریان قتل‌عام۶۷ حکم خمینی ادامهٔ همین رویه است؛ با این تفاوت که در آن حکم روی چند موضوع تأکید می‌کند:

۱ـ قاطعیت در اجرای قتل‌عام

۲ـ حداکثر کینه در اجرا

۳ـ سرعت عمل در اجرا

«قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینهٔ انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمائید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهدهٔ آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی‌الکفار باشند... سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید» (قسمتی از حکم خمینی در مورد قتل‌عام۶۷).

 

ادامهٔ حکم خمینی؛ ادامهٔ نسل‌کشی

تبلیغات آخوندی این‌گونه وانمود می‌کند که گویا کشتار تابستان۶۷ مربوط به آن مقطع بوده و خاتمه یافته است ولی این یک سفسطه بیش نیست. حکم خمینی ۳۳سال پس از صدور هنوز ملغی نشده و هنوز راهنمای عمل جلادان در رویارویی با مجاهدین است. یکی از شاخصهای ملغی نشدن آن، گماردن ابراهیم رئیسی، از اعضای هیأت مرگ در پست ریاست‌جمهوری است.

هر حیث قتل‌عام۶۷ مصداق یک نسل‌کشی بارز است. این کنفرانس مقاومت ایران در سی‌ و‌ سومین سالگرد کشتار تابستان ۶۷ یک خیز جدی در جنبش دادخواهی است و این را نشان می‌دهد که در امتداد دادگاه حمید نوری، آمران و عاملان نسل‌کشی نیز به محاکمه و حسابرسی کشیده خواهند شد.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e744e5fb-98db-4234-86f1-57c7588bf820"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات