هشتمین روز توفش توفانی قیام آبان ۹۸گذشت. اکنون ایرانزمین به آستانهٔ افقهای آیندهاش رسیده است. چشماندازی برآمده از پایداریهای پرشکوه و قیامهای پیاپی در نبرد تسلیمناشونده به تیرهناکیِ سالهای زندهبگوری. سالهایی که ابلیس دینفروش بر پاشنهٔ ظلام قرونوسطایی ایستاده بود و بهای بیداری برای استمرار پایداری، نگاه داشتن مشعل آزادی و دست به دست نمودنش از تمام زندانها و حصار ایران تا ایرانیان سراسر جهان بود.
ایران در مرحله مشابه بعد از ۱۷شهریور ۵۷
اکنون قیام شهابآسای آبان ۹۸ در کوتاهترین فاصلهٔ غیرقابل تصور، از نقطهٔ ثقل و مرحله کیفیاش عبور نموده است. اکنون این قیام، تعادلقوا بین مردم ایران و حاکمیت پلید ولیفقیه و اشغالگران آخوندیسم را از مرحله مشابه بعد از ۱۷شهریور ۵۷ عبور داده است. اکنون آنچه بهطور قانونمند رقم خواهد خورد، مراحلی هستند که در اوج و فرود و فراز و نشیب تحولات، به جانب سرنگونی محتوم اشغالگر ضدبشر طی شده و پیش خواهند رفت.
خشم بهتانگیز نهفته در سالهای زندهبگوری، آنچنان سراپردهٔ مراکز خدماترسان به استمرار جانیان فقاهتی را درنوردید که جهان را به این یقین رساند که در دهههای ادبار ایران، هیچ انس و الفت و همراهی بین مردم با اشغالگران فقاهتی نبوده است. خشمی که در نهفت خروشش، قدرت بیشکست عشق به آزادی و برابری و عدالت اجتماعی را از دست و زبان مردم ایران متجلی کرد.
مردم ایران از آزمودههای چهاردهه آمدهاند
از این پیشتر جهان شاهد بود که مردم ایران تمام راهها و مسیرهای مسالمت و قانون و حقوق را برای استیفای دادخواهی مسلم صنفی و سیاسیشان با این حکومت طی کردند. این دادخواهی مسالمتآمیز نه فقط در سالهای اخیر توسط مالباختگان، غارتشدگان، کارگران، کارمندان، معلمان، پرستاران و بازاریان فریاد زده شد، بلکه از فردای ۲۲بهمن ۵۷تا ۳۰خرداد ۶۰ با نوشتن صدها نامهٔ اعتراضی و دادخواهی و بیانیه و شکایت به مراجع قانونی و حتی به شخص خمینی صورت گرفت. ولی در طول این ۴۱سال هرگز به هیچ خواسته و دادخواهیِ شهروند ایرانی و نمایندگان سیاسی و صنفی و حقوقیشان پاسخی جز محرومیت بیشتر، زندان، وثیقههای سنگین، «دار» و اعدام و قتلعام و نیز اجبار پناهندگی و فرار مغزها داده نشد. از جانب خمینی و بعد هم خامنهای نه تنها هیچ پاسخی برای رفع ستم و تعدی و سانسور و جنایت داده نشد که حتی دامنهٔ فساد و اختلاس و دزدی و ناهنجاریهای اجتماعی را بیشتر و بیشتر کردند.
بنابراین هیچ راهی نبوده است که بشود به حداقل حقوق صنفی و اجتماعی و سیاسی دست یافت و اقشار مردم ایران و گروههای سیاسی مخالف، این راهها را طی نکرده باشند. از جانب دولت و حاکمیت هم در تشدید چپاول و غارت و ستم و فقر و فاقه و سرکوب علیه مردم ایران و مخالفان حکومت، هیچ کوتاهی نشده است.
تاکتیک دیکتاتور برای گندنمایی و جو فروشی!
همگان شاهد بودهاند که استمرار تظاهرات اعتراضی اقشار مردم برای گرفتن سپردههایشان، دستاویزی برای حکومت جهت سوء استفادهٔ سیاسی از آن در منظر بینالمللی شده است؛ بدینگونه که این تظاهراتها مادامالعمر ادامه داشته باشند و هیچ پاسخی هم داده نشود و آن وقت ادعا شود که در ایران آخوندها، آزادی تظاهرات و اعتراض وجود دارد! کیست که نداند خامنهای و روحانی یقین دارند که اینگونه تظاهرات و حقخواهیها تا ابد هم ادامه داشته باشد، هرگز به جایی نخواهد رسید و آخوندها هم ککشان نمیگزد! از قضا خوراک تبلیغاتیِ هر چند روز یکبار حسن روحانی جلو دوربین میشود که در جلسهٔ دولت بگوید «البته مردم شریف ما خواهان حقوق قانونی خودشان هستند و این حق آنهاست»!
از همین روی هم هست که روحانی شیاد و ولیفقیه جانی نظام آخوندها جهت سفیدکاری در منظر مخالفان نظام و مراجع بینالمللی، بارها گفته و میگویند که «مردم ایران از حق قانونی اعتراضشان استفاده میکنند»! اما نظام آخوندی ادامهٔ این جمله را هرگز نمیگوید که «نظام جمهوری اسلامی هم هرگز به حق قانونی اعتراض مردم ایران پاسخ نمیدهد، بلکه مکش سرمایه و دارایی ملت را از سفره و جیب و دهانشان ادامه میدهد و کسانی هم اعتراض بینتیجهشان را به خشم و عصیان و شورش تبدیل کنند، از دم تیغ و تکتیرانداز و زندان و کشتار میگذراند»!
جامعهٔ ایران چنین مداری از دادخواهی را طی کرده است. بنابراین تمام امید خود را به ایفای حقوقش از مشتی راهزن و اشغالگر قطع کرده و درفش کاویانیِ شورش و قیام و خروش و خشم علیه سراپردهٔ جنانیان سیاسی و اقتصادی را برافراشت.
پاسخ مشروع ایران به سراب قانون و حقوق دیکتاتور
خشم متحدی با تار و پود سالها بههم بافته و استوار بر پتانسیل عشق به آزادی بود که از نهفت فلات پهناور ایرانزمین سر برکشید و وحشت و حیرت را در کالبد فصلهای تیرهناک خدایگان ننگ برانگیخت. این خشم متحد برآمده از پتانسیل آرزوی تاریخی مردم ایران برای نیل به محبوب آزادی بود که فصلی را ورق زد و پرده را از افق نو و در تقدیر ایرانزمین برانداخت.
حالا ایران و افقهایش
حالا صدها گل سرخ راه آزادی در قیام آبان ۹۸، در استمرار قافلهسالار لالههای سدههای میهن شهیدان به همراه هزاران مجروح و زندانی این قیام و نیز رنجبران حاضر و کوشا و پرتکاپویش، فصلی را رقم زدهاند که گلخند را بر لبان ایرانیان شرافتمند متبسم نموده و وحشت و حیرت را در ارکان ایلغار آخوندیسم درانداخته است.
حالا صدها راه و گذر و پیشروی برای مردم ایران و نسل قیامهای ۸۸و ۹۶و ۹۸گشوده گشته است.
حالا ولیفقیه دزد و جانی و روحانی شیاد و شریک جنایت و تمامیت نظام اهریمنی آخوندیسم در بنبست و استیصال کامل، فقط یک راه دارند: آویختن به کرباس از هم دریدهٔ سرکوب و زندان علیه یک خلق و یک میهن.
حالا تمام مشاطهگران همپیمان با اصلاحاتچیهای پوشالی و مغبون از عمری خزففروشی، در خیابانها و شهرهای ایران توسط نسلهای دگراندیش و نوخواه و تسلیمناپذیر، تعیینتکلیف نهایی شدهاند.
حالا از سراسر ایران چشمههای جوشان کانونهای شورشی فواره زدهاند. این هنوز از نتایج سحر عزم و قصد ملتی برای برهم زدن نظم ارتجاعی قرونوسطایی است؛ خروش عزمی که توانسته تعادلقوای سیاسی و اجتماعی ایران را به نفع ارادهٔ تحقق سپیدهدم خجستهٔ آزادی دگرگون کند. پس:
«بنگر چسان ایران از تو گذشتهست
ای خلافت بر استخوان و کالبد و گور!
بنگر چسان انسان از تو گذشتهست
ای مسلط بر انجماد سنگ و زنگبار آهن!
دینات فراق انسان از انسان و انزوای خدا؛
آیهٔ عشق و چکامهٔ وصال، نـه!
باش در شتاب جنایت
ای زیسته در نعرههای نفرین مادران!
باش تا اروح ابلیس
تعظیمت کنند
ای زیسته در انزوای ننگ!
باش تا ارثیههای عاطفی خلق
بر آستانهٔ رستاخیز آزادی فرود آیند...
بنگر چسان انسان و ایران و زمان از تو بگذرند!»