قیامی که از روز جمعه۲۴آبان تهران و ۹۳شهر در سراسر کشور را درنوردیده، لرزهٔ سرنگونی را بر سراپای رژیم افکنده و تا همین جا آثار شکست و تزلزل را در رژیم نمودار کرده است.
قیام، از بنزین عبور کرد
افزایش بنزین جرقهٔ قیام را زد، اما قیام بلافاصله از بنزین و قیمت بنزین عبور کرد و شعارها بلافاصله رأس دیکتاتوری ولایت فقیه و اصل نظام را هدف قرار داد؛ کما اینکه در عمل نیز، قیام خصلت رادیکالیسم خود را با تهاجم به مراکز غارت و سرکوب رژیم و بهآتش کشیدن بانکها و مراکز سرکوب مانند کلانتری، پاسگاه نیروی انتظامی و مرکز بسیج و امثالهم بارز کرد و شمار این مراکز تنها طی یک روز به۷۰مورد رسید. فقط در بهبهان قیامکنندگان ۱۲بانک و جوانان شورشی در کرج ۱۵بانک را بهآتش کشیدند. علاوه بر آن در شهرهای مختلف کشور، جوانان قیامآفرین، خیابانها و میدانهای شهر را بهصحنهٔ جنگ و گریز با مزدوران و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی و لباس شخصیها تبدیل کرده و در مواردی آنان را وادار بهفرار کردند.
به این ترتیب قیام آبان بهلحاظ سرعت رشد کمی و کیفی و میزان رادیکالیسم و پتانسیل انفجاری نهفته در آن در مداری بالاتر از قیام دیماه ۹۶قرار میگیرد.
فراموش نکردهایم که خامنهای که بهخوبی از پتانسیل و ظرفیت انفجاری جامعه خبر دارد، در تاریخ ۲۱آذر ۹۷نسبت بهوقوع قیام در سال ۹۸هشدار داد و گفت: «اینکه آمریکاییها گفتند در سال ۹۷چنین و چنان میکنیم، ممکن است فریب باشد؛ ممکن است در سال ۹۷جنجال بکنند و نقشه را برای سال ۹۸کشیده باشند. همه حواسشان را جمع کنند».
خفگی اقتصادی
اکنون سؤال این است در حالی که رژیم از آمادگی انفجاری جامعه خبر داشت و ایادی و سردمداران رژیم هم بهکرات نسبت بهآنچه که آن را فتنهیی سختتر از فتنهٔ ۹۶مینامیدند، هشدار میدادند، پس چرا تصمیم به افزایش قیمت بنزین گرفتند در حالی که بیش از یک سال بود که در مورد آن، دچار تردید و تزلزل بودند و این دست و آن دست میکردند؟
پاسخ را بایستی در خفگی اقتصادی یافت که کارد را بهاستخوان رژیم رسانده و طی یکی دو هفتهٔ اخیر روحانی، بارها و با عبارات مختلف مانند تعطیلی دولت، قفل بانکها و صادرات و واردات، کسری بودجه معادل دو سوم کل بودجه و اینکه بدون پول هیچ کاری نمیشود کرد و بیمایه فطیر است و امثالهم... بهآن اعتراف کرده بود.
بهرغم آنکه رژیم از مدتها قبل با انواع مانورها و ترفندهای تبلیغاتی و با پخش شایعات مبنی بر گران کردن یا سهمیهبندی بنزین تلاش میکرد حساسیت جامعه را کاهش دهد، یا با وعدهٔ دادن یارانههای نقدی و توزیع بستههای حمایتی مواد غذایی و امثال آن، از خشم و برانگیختگی مردم بکاهد، اما در عمل هیچیک از این ترفندها و تمهیدات فریبکارانه مؤثر واقع نشد و آنچه که رژیم بهشدت از آن هراس داشت، واقع شد و آتش قیام بهسرعت سراسر کشور و ۷۵شهر را فراگرفت و رژیم با شلیک مستقیم بهروی مردم معترض، بر آتش خشم مردم بنزین ریخت. اکنون آثار دستپاچگی و سرآسیمگی از همهٔ وجنات سردمداران نظام پیداست.
سرآسیمگی و وحشت در اردوی حاکمان
اولین نمودهای این وحشت و سرآسیمگی در مجلس ارتجاع ظاهر شد که در همان نخستین ساعات تشکیل مجلس در صبح شنبه ۲۵آبان، شماری از اعضای مجلس رژیم یک طرح دوفوریتی برای توقف افزایش قیمت بنزین مطرح کردند. آخوند ذوالنور رئیس کمیسیون امنیت مجلس رژیم که از باند خامنهای است در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشت: «مجلس هیچگونه دخالت و حتی اطلاعی از این اقدام غافلگیرانه دولت نداشته است. این اقدام در مجموع اقدام غلطی است». وی وعده داد که روز یکشنبه «با ارائه یک طرح دوفوریتی خواستار توقف و لغو اقدام دولت در افزایش قیمت بنزین خواهیم شد».
از باند اصلاحطلب هم یکی از اعضای هیأترئیسه مجلس بهنام وکیلی در سرمقالهٔ روزنامهٔ ابتکار (۲۵آبان) افزایش قیمت بنزین را با عبارت «تصمیمات با روش شوکدرمانی» و خام اندیشی مورد حمله قرار داد و نوشت: «اینکه فکر کنیم بدون رعایت مقدمات و موقعیت و توان مردم تنها با روش شوکدرمانی مسأله را حل کردهایم خود نوعی خاماندیشی است».
یک مهرهٔ اطلاعاتی از باند خامنهای بهنام مهدی محمدی دولت روحانی را بهعنوان مسئول این اقدام مورد حمله قرار داد و نسبت بهحضور مجاهدین در این جریان هشدار داد و نوشت: « دولت روحانی بهفکر کشور نیست. اما ما باید باشیم. مراقب دروغهای (مجاهدین) باشید!».
به این ترتیب تا همین جا ضربه قیام بر رأس نظام وارد آمده و بحران درونی رژیم را شدت داده و شکاف میان دو باند حاکم را عمق بیشتری بخشیده است. هر یک از دو باند حاکم سعی میکند گلیم خود را از موج بهدر برد و رقیب را متهم کنند. بهخصوص خامنهای با ویژگی شناخته شدهاش در این قبیل مواقع، زبونانه پنهان میشود و پشت باندهای نظام سنگر میگیرد. از سوی دیگر در چنین مواقعی معمولاً حامیان رژیم هم سر میرسند و لابیهای رژیم هم فعال میشوند و سعی میکنند قضیه را باندی و بازی انتخاباتی جلوه بدهند تا در گلماندگی رژیم را پردهپوشی کنند. در حالی که سران ۳قوه رژیم روز ۳۰شهریور تصمیم به حذف یارانهٔ انرژی گرفتند که این همان موقع هم اعلام شد و گفته شد که خامنهای هم از این تصمیم حمایت کرده و آن را امضا کرده است. بگذریم که این موضوع اگر بیان هم نمیشد کاملاً روشن بود که چنین تصمیمی با این درجه از جدیت و خطر که رژیم نسبت بهآن اشراف داشت، نمیتواند بدون نظر و اذن ولیفقیه اتخاذ شده باشد. واعظی رئیس دفتر روحانی نقش خامنهای در اتخاذ این تصمیم را برجسته کرد و گفت: «اصلاح قیمت بنزین تصمیم همه ارکان نظام بوده و همه در این تصمیم دخیل بودهاند و دولت صرفاً مجری این طرح است». (باشگاه خبرنگاران جوان ـ ۲۴آبان ۹۸).
به این ترتیب روشن است این تصمیم که در نهایت استیصال و درماندگی گرفته شده، تصمیم ولیفقیه ارتجاع و کل نظام است. بهنظر میرسد دو پارامتری را رژیم در محاسبات خود کم بها داده یا وارد نکرده است، نخست درجه انفجاری فوقالعاده بالای جامعه و دیگری، قیام عراق است و این واقعیت که قیام عراق جدای از قیام ایران نیست؛ این یک جبهه مشترک علیه دشمن مشترک با شعار و مضمون مشترک است. در عراق قیامکنندگان شعار میدهند «رژیم ایران اخراج اخراج» و در ایران هم قیامآفرینان شعار میدهند «مرگ بر دیکتاتور» «مرگ بر خامنهای» از همین رو، این دو قیام و همچنین قیام مردم لبنان، بهطور دیالکتیکی از هم تأثیر میپذیرند و بر هم تأثیر میگذارند.
رژیم چه خواهد کرد؟
رژیم در قبال این وضعیت و در قبال قیامی که سراسر کشور را درنوردیده و آتش آن پایههای نظام را فراگرفته چه خواهد کرد؟ سخنگوی مجاهدین به این پرسش چنین پاسخ داده است: «مردم و جوانان شورشگر رژیم را وادار خواهند کرد که یا در مورد قیمت بنزین مفتضحانه عقب بنشیند و راه قیامهای بعدی باز شود یا عواقب طغیان و سرکشی خود در برابر مردم ایران را بپذیرد».
معنی این سخن آن است که اگر رژیم عقبنشینی کند، بهعنوان یک تابلو و یک احتمال ممکن است قیام بهطور مقطعی فروکش کند، اما روحیهٔ مردم و قیامکنندگان را بهطور کیفی ارتقا خواهد داد که نتیجهٔ آن راه قیامهای بعدی که طبعاً شدیدتر و رادیکالتر خواهد بود، هموار میشود و در مقابل روحیهٔ نیروهای سرکوبگر و نگهدارندهٔ رژیم بهشدت دچار افت شده جریان ریزش را تسریع و تشدید خواهد کرد. اما اگر عقبنشینی نکند، مجبور خواهد شد بهای بسیار سنگینی بپردازد.
با توجه به این واقعیتهای متقن استراتژیک است که با قطع و یقین میتوان گفت که اولاً، رژیم بر سر این دوراهی هر تصمیمی که بگیرد، به مقصد واحدی که همان سقوط و نابودی است.
ثانیاً این قیام، بهرغم هر فراز و نشیبی، اما هرگز بهعقب باز نخواهد گشت و تا رسیدن بهنتیجهٔ نهایی و پیروزی قطعی از حرکت و پیشروی باز نخواهد ایستاد. همچنان که رهبر مقاومت در پیام اخیر خود (پیام شماره ۱۵ارتش آزادیبخش ملی ایران ـ ۱۳آبان) تصریح کرد: «حاکمیت آخوندی بسا لرزههای سرنگونی در پیش دارد. ما هم باید در جمیع جهات خود را برای تهاجم حداکثر و جنگ صد برابر آماده کنیم. سپاه جهل و جنایت و بیتالعنکبوت ولایت باید در هم کوبیده شود».