728 x 90

با مجاهدین در وادی یک‌سویه عشق

پیمایش مسیرهای سخت مبارزه
پیمایش مسیرهای سخت مبارزه

آیا بر روی مرزبندیهای آرمانی و سیاسی خود استوارید و مرز سرخ دارید؟

اگر مجاهد خلق هستید، آمده‌اید چیزی بدهید، یا چیزی بگیرید، و یا آمده‌اید که بده و بستان مرضی‌الطرفین انجام بدهید؟!

اگر مجاهد و شیفته آزادی مردمتان هستید، راست بگوئید، آیا بها ـ تمامی بها ـ را می‌پردازید یا می‌خواهید چند صباحی «خوش‌نشین» میدان مبارزه و مجاهدت باشید و برای خودتان هم، اسمی و رسمی و سابقه‌یی دست و پا کنید و از مزایای آن استفاده کنید؟!

دعوی عشق کردم، سوگندها بخوردم

از عشق یاوه کردم من ملکت و شهامت

راستی در سختیها، غر می‌زنید و بهانه می‌گیرید، وا می‌دهید و پشت می‌کنید؟ یا به‌قول قرآن، از آن هجرت‌کردگان و یاران (مهاجرین و انصار) هستید که در «ساعت عسرت» پیروی و همراهی می‌کنند؟ (مسعود رجوی. بخشی از پیام برای اعضا و کاندیداهای عضویت مجاهدین در ماه رمضان سال ۸۶)

مجاهدین و پشت پا زدن به قدرت

سیاست شیطان‌سازی و به تابو تبدیل کردن مجاهدین از سوی وزارت اطلاعات و شبکه‌های تابعه ـ اعم از مخفی و آشکار ـ این تصویر را از مجاهدین ارائه می‌دهد که گویا به‌خاطر رسیدن به قدرت، به مقابله با حاکمیت دستاربندان برخاسته‌اند و هدف آنها دستیابی به آن با هر قیمت است. می‌گویند کافر همه را به کیش خود پندارد. چه باید کرد که جهان‌بینی و ایدئولوژی خمینی، خامنه‌ای، روحانی و وابستگان و ریزه‌خواران آنها جز در انحصار قدرت و غارت خلاصه نمی‌شود و به‌علت از حد گذراندن جنایت، مشاعر آنها قادر نیست چیزی را در ورای این مؤلفه‌ها تشخیص دهد.

پاسخ به این سؤال خیلی ساده است. مجاهدین اگر سینه‌چاک و شیفتهٔ قدرت بودند، چه نیازی بود که بیش از ۴دهه در کام خون و خطر بزیند. با چشم نازک کردن به سیاست «همه با هم» خمینی و دست‌بوسی خدایگانی که خود را ولی‌فقیه جا زده بود، می‌توانستند به آنچه می‌خواهند دست یابند. قیمتی که در سال۵۷ باید می‌پرداختند این بود که با مارکسیستها بجنگند و آنچه را که خمینی می‌کرد عین اسلام و انقلاب بدانند، در این صورت همهٔ راهها به روی آنها باز بود. جوان بودند و دارای مشروعیت انقلابی و بهتر از هر کس می‌توانستند مدارج قدرت را به‌سرعت بپیمایند.

مسعود رجوی در ۴بهمن۵۷ [۴روز بعد از آزادی از زندان شاه]، طی یک سخنرانی در مسجد دانشگاه تهران مرز سرخ مشخصی بین مجاهدین و خمینی کشید. در آن فضای تقدیس و تکریم خمینی و در ماه دیدن و بر ماه نشاندن او، این صراحت لحن به مذاق بسیاری خوش نیامد.

«من به این‌جا نیامده‌ام که فقط روند خودبه‌خودی اوضاع را ستایش کنم. ما نیامده‌ایم تا آنچه را که هست فقط تأیید کنیم. لختی هم باید اندیشید به این‌که چه چیز باید باشد و چه چیز هم نباید باشد؟ آیا ما می‌خواهیم نسل ملعونی باشیم؟

من و برادرانم نیامده‌ایم به‌این دانشگاه، به‌این شهادت‌گاه و به‌این زیارت‌گاه که هر چه که هست، هر چه را که خودبه‌خودی اتفاق می‌افتد، بی‌عیب بدانیم، زیرا آنها با عمل‌کردن روی اختلافات درونی ما، امکان پیدا می‌کنند که دست‌آوردهایمان را بگیرند و اختناق را تکرار کنند و آزادی را به‌عقب بیندازند».

آیا کسی که برای قدرت کیسه دوخته است، این‌گونه در مورد خمینی ۱۸روز قبل از سقوط نظام سلطنتی سخن می‌گوید؟

رقابت مثبت برای فداکاری

ممکن است در طی طریق با مجاهدین، یا هواداری و پشتیبانی از آنان به این جمله برخورده باشیم: «مجاهد خلق نباید به خودش فکر کند» یا «در مبارزه به فکر خودتان نباشید». این جملهٔ ساده در بادی امر ممکن است، بدیهی و حتی ساده به‌نظر بیاید. معلوم است یک انقلابی نباید به فکر خودش باشد اما باور کنید شناخت همین جملهٔ ساده به این آسانی نیست. برای پایبندی به آن باید نعلین خودپرستی را از پای به درآورد و بی‌هیچ شیله و پیله و چشمداشت باقی راه را پیمود.

آنچه در مکتب مجاهدین «خود» نامیده می‌شود، منظور شخصیت انقلابی و حقیقی هر مجاهد خلق و مجموعه افتخارات و دست‌آوردهای اکتسابی او نیست. در فرهنگ مجاهدین به این شخصیت، «فردیت فرابرنده» گفته می‌شود. «خود» یا «فردیت فروبرنده» آن چیزی است که نیروی رزمندهٔ انقلابی را از دایرهٔ مبارزه و پرداخت قیمت برای آزادی خلق برکنار می‌کند و در نهایت به جبهه دشمن سوق می‌دهد. مبارزه و سازمان انقلابی محلی برای دریافت و به دست آوردن امتیازات ویژه نیست. به‌عنوان مثال یک مجاهد خلق هیچ‌گاه حق ندارد از بابت سالهایی که در آن عمرش را صرف مبارزه کرده به مردم و دیگر همرزمان خود فخر بفروشد. چه رسد به این‌که آن را به رخ بکشد یا مابه ازای آن خواهان احترام، جایگاه ویژه، حقوق برتر و یا هر امتیاز دیگری باشد. بالاترین امتیاز برای او این است که خود را در همه حال «نوکر دوم» و نه حتی «نوکر اول» خلق بداند و از بابت اول بودن باز ویژگی برتری برای خود قائل باشد. به همین دلیل رقابت از نوع منفی آن در بین مجاهدین محلی از اعراب ندارد. زیرا کسی چیزی برای «خود» نمی‌خواهد و برای کسب آن قدم به وادی طوی (میدان مبارزه انقلابی) نگذاشته است. فقط در یک جا رقابت؛ آن هم از نوع مثبت جایز است: «پرداخت قیمت بیشتر برای مبارزه، فداکاری بی‌چشمداشت و دست در جیب کردن مداوم». در این نوع رقابت، البته هیچ محدودیتی وجود ندارد.

تعریف مجاهد خلق

گفتیم مجاهدین به‌دنبال دستیابی به قدرت به هر قیمت نیستند. اگر آنچه گفتیم نیستند، پس کیستند و تعریف آنها چیست؟ مسعود رجوی در یک سخنرانی خود به تاریخ ۲۸شهریور۸۰ «مجاهدین» را این‌گونه تعریف کرد:

«اگر از من سؤال کنید که تعریف مجاهدین در کوتاه‌ترین کلام چیست، خواهم گفت وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران».

او در مراسم ۳۰خرداد۶۴ نیز در یک سخنرانی پرشور، در عباراتی حماسی گفته بود:

«‌من آمدم خودم را و نسلم را و سازمانم را فدا بکنم. برای رهایی مردم ایران. من! شخص من! نه. هزارها بار قلبم را سوراخ کردند. هزارها باز طناب به گردنم انداختند . هزارها بار بر بدنم شلاق زدند. من مجاهد خلقم. آمده‌ام خودم را فدیه رهایی خلق در زنجیرم بکنم. آهای مردم ایران من انصاری الی الله. چه کسی من مجاهد خلق را در مسیر خدا و خلق نصرت خواهد کرد؟

نصرت و حمایت برای چی؟ برای صلح برای آزادی. برای حاکمیت مردمی».

و به این ترتیب مشخص کرده بود که مجاهد خلق آمده است خودش را فدای خلقش کند. وجهه همت او صلح و آزادی برای مردم است و نه چیز دیگر.

«مجاهد بمانم، مجاهد بمیرم»

مسعود رجوی در رمضان۸۶ در یک پیام برای اعضا و کاندیداهای عضویت مجاهدین، پردهٔ دیگری را از داستان پر رمز و راز و عاشقانهٔ مجاهدین برای خلق محبوب‌شان کنار زد و یارانش را غرق شگفتی کرد:

«اصل موضوع، در قیمتی است که یک خلق با فرزندان پیشتازش می‌دهد و در بهایی که پیشتاز با صدق و فدایش در کشاکشها و انواع و اقسام آزمایشها، می‌پردازد.

این‌جاست که رگبار سؤالات من از تک‌تک شما آغاز می‌شود. نه در کنار گود و در ساحل رودخانه، بلکه در میان توفان و امواج خروشان خون شهیدان.

ـ آیا بر روی مرزبندیهای آرمانی و سیاسی خود استوارید و مرز سرخ دارید؟

ـ اگر مجاهد خلق هستید، آمده‌اید چیزی بدهید، یا چیزی بگیرید، و یا آمده‌اید که بده و بستان مرضی‌الطرفین انجام بدهید؟!

ـ اگر مجاهد و شیفته آزادی مردمتان هستید، راست بگوئید، آیا بها ـ تمامی بها ـ را می‌پردازید یا می‌خواهید چند صباحی «خوش‌نشین» میدان مبارزه و مجاهدت باشید و برای خودتان هم، اسمی و رسمی و سابقه‌یی دست و پا کنید و از مزایای آن استفاده کنید؟!

دعوی عشق کردم، سوگندها بخوردم

از عشق یاوه کردم من ملکت و شهامت

ـ راستی در سختیها، غر می‌زنید و بهانه می‌گیرید، وا می‌دهید و پشت می‌کنید؟ یا به‌قول قرآن، از آن هجرت‌کردگان و یاران (مهاجرین و انصار) هستید که در ساعت عسرت پیروی و همراهی می‌کنند؟

گفتا: که چند رانی؟ گفتم: که تا بخوانی

گفتا: که چند جوشی؟ گفتم: که تا قیامت

گفتا: که خواندت این‌جا؟ گفتم: که بوی جانت

گفتا: چه عزم داری؟ گفتم: وفا و یاری

گفتا: کجاست ایمن؟ گفتم: که زهد و تقوی

گفتا: که زهد چبـود؟ گفتم: ره سلامت

گفتا: کجاست آفت؟ گفتم: به کوی عشقت

گفتا: که چونی آن‌جا؟ گفتم در استقامت»

به این ترتیب او این واقعیت را برجسته کرد که غایت نهایی خود او و مجاهدانش یک چیز بیش نیست: «مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم»

این شعاری است که تعهدنامهٔ هر مجاهد با آن آذین است.

یک تعهد تکان‌دهنده به مردم و تاریخ ایران

برخلاف خمینی که با تئوریزه کردن اصل ضدایرانی ولایت فقیه به‌دنبال زمینه‌سازی برای سلطنت مطلقهٔ خودش بود؛ برعکس روال موجود و شناخته شده در بین جریانهای سیاسی؛ سراپا مغایر با فرهنگ رایج بر مناسبات اپوزیسیون‌تراشان، نان به نرخ روز خورها و نیز میوه‌چینان و موج‌سواران، مجاهدین در عمل نشان داده‌اند که چیزی برای خود نمی‌خواهند. تنها دغدغهٔ آنها آزادی، رفاه و پیشرفت برای مردم ایران است.

حال می‌خواهیم به آنچه گفتیم آموزهٔ ناب دیگری از مسعود رجوی بیفزاییم؛ آموزه‌ای که هیچ جریان سیاسی تاکنون در خود آن جسارت ایدئولوژیک و سیاسی را ندیده که به سایه‌اش نیز نزدیک شود.

پرهیز از هر مقام و منصب و شرکت در انتخابات

در سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور. ۳۰دی ۸۸ مسعود رجوی تعهد شگفتی را به مردم و تاریخ ایران می‌دهد:

«فراتر از این حرفها، من برای اثبات صدق عرایضم، باید تعهد مشخصی هم ارائه کنم تا کسی گمان نکند که سودای دیگری جز آزادی و حاکمیت جمهور مردم دارم. از آنجا که به هرحال کسی باید پا پیش بگذارد و امید و اعتماد پرپر شده از سوی خمینی و اعقاب عمامه‌دار و بی‌عمامه‌اش را جبران کند و آب رفته را از این حیث به جویبار وجدانهای خنجر خورده و ضمایر خیانت شده برگرداند، اعلام می‌کنم که پس از وفای به عهد در آزادی ایران‌زمین از چنگ رژیم ولایت فقیه و تشکیل مؤسسان منتخب مردم ایران، از هر گونه مقام و منصب و از هر گونه شرکت در انتخابات و هر دولتی که باشد، تحت هر نام و عنوان، معذورم. عضویت در سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، چنان‌چه شایسته آن باقی بمانم، برایم کفایت و کمال مطلوب است».

مرهمی بر زخم‌های اعتماد خنجر خورده

خیانت بزرگ را خمینی به اعتماد مطلق خلق کرد و مجاهدین باید یک‌جانبه قیمت آن را بدهند که این زخم مهلک درمان شود. مسعود رجوی به‌دنبال تعهد تکان‌دهنده‌ای که اشاره شد می‌افزاید:

«البته می‌دانم که خیانت خمینی به عهد و پیمانهایش، مخصوصاً به تعهدهایی که قبل از رسیدن به قدرت اعلام کرده بود؛ کلمات را ذبح و ملوث کرده و جایی برای اعتماد به تعهدهای باقی نگذاشته است. اما این هم هست که مجاهدین با دریای خون و سلسله جبال ایستادگی در تاریخ معاصر ایران نشان داده‌اند که در سوگندها و تعهدهای خود جدی هستند. بنابراین، امیدوارم بتوانم در جریان عمل، در عهدی که با خود و خدای خود از روز۳۰ خرداد بسته‌ام و آن را با شما در میان می‌گذارم، اعتماد کسب کنم.
از روز ۳۰خرداد سال۱۳۶۰ که بالاترین و شکوهمندترین مقاومت سازمان‌یافته تاریخ ایران در برابر ارتجاع و دیکتاتوری آغاز شد، و از روز بر خاک افتادن اولین دسته شهیدان آزادی، با خود و خدای خود عهد بستم که حتی اگر به رستگاری شهادت نرسم، چنان‌چه عمری باقی بود، با تدوین و تکمیل ۴کتاب ناتمام تبیین جهان، انسان، تاریخ و شناخت، این‌چنین دفتر ایام را با هدیه به نسل جوان ببندم.
در یک‌کلام، برترین و بالاترین خواسته برای خودم این است که می‌خواهم «مجاهد» بمانم و «مجاهد» بمیرم. فقط همین. البته با استعانت از خدا و دعای خیر شما.»

***

این است راز ماندگاری، شکست‌ناپذیری و قدرت مجاهدین. قدرتی که هیچ قدرت سیاسی قابل برابری با آن نیست. این فقط یک پاکدامنی و وارستگی سیاسی نیست، فراتر از آن عشقی است سرکش و جان‌افروز که از گریبان هر مجاهد خلق شعله می‌کشد و او را به فدای تمام‌عیار برای مردم و ایران برمی‌انگیزاند. ماحصل این عشق، بی‌تردید میهنی خواهد بود بر مدار آزادی، مدنیت، رفاه و پیشرفت؛ با ۱۰مادهٔ مدرن و کارآمد در برنامهٔ مریم رجوی برای ایران آزاد فردا.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/de654362-4e12-458b-8a43-a1b030931647"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات