728 x 90

مسعود رجوی و انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۱۰)

عهدشکنی رسوایی‌برانگیز خمینی در ماجرای انتخابات

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری
مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری

در همان زمان برخی تحلیلگران و ناظران سیاسی گفتند و نوشتند، علت این‌که خمینی ناگزیر شد از ”عرش اعلای“ مرجعیت و ولایت و رهبری، آن هم در ۸۰سالگی پایین بیاید و با کاندیدای نسل انقلاب، که در میان کاندیداها تنها کاندیدایی بود که در انقلاب ضدسلطنتی به زندان رفته و شکنجه شده و حکم اعدام گرفته بود، مصاف بدهد، این بود که هیچ‌کس دیگر غیر از خود او توانایی این رویارویی را با مجاهدین نداشت. چون در جامعه انقلاب کرده و تشنه آزادی، حمایت از کاندیدای آنها در انتخابات ریاست‌جمهوری هر روز بیشتر می‌شد.

مسعود رجوی ـ استراتژی قیام و سرنگونی ـ قسمت سوم

 

صحنهٔ‌ سیاسی آن روزگار به‌گونه‌ای آشکار قطب‌بندی شده بود. طرفین این قطب‌بندی، کسانی نبودند جز خمینی و مسعود رجوی. گویی بین دو جریان یک کشاکش و زورآزمایی سخت در جریان بود. شکست یا پیروزی هر یک از آنها در سرنوشت انقلاب ضدسلطنتی تأثیری تعیین‌کننده داشت.

 

نام مسعود رجوی بر دیوارهای شهر 

تبلیغ برای کاندیداتوری مسعود رجوی چنان که اشاره شد بر عهدهٔ دختران و پسران فداکار میلیشیا بود. آنها با شور خارج از توصیف و تلاش خستگی‌ناپذیر تمامی دیوارهای شهرها را پر از نام مسعود رجوی کردند. به همت آنان نام مسعود رجوی حتی به دورافتاده‌ترین شهرها و محله‌ها راه پیدا کرد و در معرض نگاه و قضاوت مردم ایران قرار گرفت. این تبلیغات چنان گسترده و همه‌جانبه بود که تا ۲دهه پس از آن دوران هنوز آثار تبلیغات انتخاباتی بر روی دیوارهای شهرها دیده می‌شد و حاکمیت آخوندی نتوانسته بود این آثار را بزداید.

تلویزیون ابوظبی روز ۳خرداد سال ۸۰ طی گزارشی مصور از دیوارهای شهرها که در آن اسم مسعود رجوی نقش بسته بود، گفت:

«رویارویی با مجاهدین خلق مانع آن نشده که نام مسعود رجوی از دیوارهای شهرهای ایران محو شود. شعارها در خصوص رجوی به زمان آغازین انقلاب اسلامی ایران و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور برمی‌گردد. در این شعارها خواسته شده است که مسعود رجوی به‌عنوان رئیس‌جمهور ایران انتخاب شود».

 

فعالیت هواداران مجاهدین برای ریاست‌جمهوری مسعود رجوی

فعالیت هواداران مجاهدین برای ریاست‌جمهوری مسعود رجوی

 

یورش چماقداران دولتی به پیک‌های آزادی

فعالیت شبانه‌روزی و پاکبازانهٔ میلیشیای مجاهد خلق، این پرستوهای بال‌گشوده در بهار زودگذر آزادی،‌ از سوی چماقداران سازمان‌یافته بی‌پاسخ نمی‌ماند. یک روز را سراغ نداریم که در آن سر و دست و بدن میلیشیا با چماق و دشنهٔ چماقداران مضروب و دریده نشده باشد. این در حالی بود که میلیشیا و هواداران مجاهدین خلق با انضباط و شکیبایی شگفت‌آوری مقابله به‌مثل نمی‌کردند و تا آنجا که در توان داشتند تلاش داشتند تا شرایط مبارزه سیاسی را حفظ کنند. این خویشتنداری در بحبوحه‌ٔ تبلیغات گسترده برای کاندیداتوری مسعود رجوی به اوج رسید و میلیشیا با انضباط خیره‌کننده‌ای این مرحله را پشت سر گذاشت.

 

مسعود رجوی پیروز احتمالی انتخابات

با برگزاری میتینگ انتخاباتی مجاهدین و سخنرانی‌های پرشور مسعود رجوی و نیز فعالیت‌های میلیشیا، جبهه حامی کاندیدای نسل انقلاب روزبه‌روز گسترده‌تر و قوی‌تر می‌شد. همان‌طور که گفتیم نیروهای مترقی و آزادیخواه، احزاب و سازمانها و گروه‌های سیاسی ناوابسته به حکومت، همچنین ملیت‌های مختلف، اقلیت‌های قومی و مذهبی، زنان و روشنفکران حمایت خودشان را از مسعود رجوی اعلام کرده بودند.

در واقع،‌ صحنهٔ‌ سیاسی آن روزگار به‌گونه‌ای آشکار قطب‌بندی شده بود. طرفین این قطب‌بندی، کسانی نبودند؛ جز خمینی و مسعود رجوی. گویی بین دو جریان یک کشاکش و زورآزمایی سخت در جریان بود. شکست یا پیروزی هر یک از آنها در سرنوشت انقلاب ضدسلطنتی تأثیری تعیین‌کننده داشت.

ولی آیا خمینی این وضعیت را برمی‌تافت؟ آیا اجازه می‌داد، مسعود رجوی با توجه به محبوبیتی که داشت، به ریاست اولین جمهوری ایران، بعد از سده‌ها حاکمیت سلاطین و پادشاهان برسد؟ و میدان فعالیت ارتجاع به سرکردگی خمینی را محدود کند.

 

خمینی بر سر دوراهی 

این شاید بزرگ‌ترین دوراهی خمینی در فاصلهٔ ۲سال و ۴ماه فعالیت سیاسی مجاهدین تا ۳۰خرداد ۶۰ بود. تعیین‌تکلیف این دوراهی تا آخرین روزهای انتخابات طول کشید؛ زیرا او در تاریخ ۱۴دی ۵۸ برای بی‌طرف وانمود کردن خود در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری با دجالیت گفته بود:

«اینجانب بنا ندارم از کسی تأیید نمایم، چنان که بنا ندارم کسی را رد کنم. و از تمام احزاب و گروهها و افراد می‌خواهم از نسبت دادن کاندیدای خود به من که از آن استفاده تأیید و یا تعیین و یا رد شود، خودداری کنند».

و تعیین‌تکلیف انتخابات را به ملت واگذار کرده بود.

اگر وارد می‌شد و چنان‌چه خود گفته بود «کسی را تأیید و رد می‌کرد» این به منزلهٔ عدول از حرف خود و بی‌اعتبار شدن هر چه بیشتر او در افکار عمومی بود. اگر خود را کنار می‌کشید و هیچ نمی‌گفت، کاندیدای نسل انقلاب ـ مسعود رجوی ـ ابتکارعمل را در دست می‌گرفت و کاندیداهای معرفی شده از سوی جبهه ارتجاع را پشت سر می‌گذاشت. آنگاه مقابله با او برای خمینی دشوارتر و با پرداخت بهای بیشتر همراه بود.

 

خون سرخ‌فام عباس عمانی بر سنگفرش خیابان 

پیش از هر پاسخی به این سؤال، باید دید در کف خیابان چه اتفاقاتی در حال رخ دادن بود. دیدیم که میلیشیا با انضباط خیره‌کننده کارزار تبلیغات انتخاباتی را پیش می‌برد و در مقابل یورش چماقداران خویشتن‌داری می‌کرد. موفقیت‌های میلیشیا، به‌زودی با جنایت تکان‌دهنده‌ای از سوی چماقدارانش پاسخ داده شد؛ با فرود آوردن چماق بر شقیقة یک پیک آزادی.

روز ۲۸دیماه سال ۱۳۵۸، کمتر از یک سال پس از سرنگونی شاه، عباس عمانی، اولین مجاهد خلق توسط چماقداران خمینی به‌ شهادت رسید.

او در یکی از خیابانهای جنوب تهران در حال پخش و نصب تراکت‌های تبلیغاتی بود و تنها جرمش این بود که نفع مردم را برای رأی دادن به کاندیدای محبوبش، مسعود رجوی ترغیب می‌کرد.

نیروهای چماقدار خمینی و باندهای سیاه ارتجاعی، دست‌اندرکار بودند و می‌خواستند با ضرب چماق، تا آنجا که می‌توانند جلوی پیشرفت فعالیت‌های تبلیغاتی مجاهدین را بگیرند. آنها در تهدید‌های مکرر خود برای مرعوب کردن میلیشیا گفته بودند:

«دیگر پوستر پاره نمی‌کنیم،‌ بلکه گلو پاره می‌کنیم».

 

نشریه مجاهد شماره ۲۱ـ ۹بهمن ۱۳۵۸

نشریه مجاهد شماره ۲۱ ـ ۹بهمن ۱۳۵۸

 

حقیقت را باید ترویج کرد 

نشریهٔ مجاهد شمارهٔ ۲۱ به تاریخ ۹بهمن ۱۳۵۸ در مورد عباس عمانی چنین نوشته است:

«عباس یکی از هواداران پاکباز و صدیق سازمان مجاهدین بود، این را وقتی به خانهٔ محقرش رفتیم، به‌خوبی دریافتیم. اتاقش پر از کتاب‌ها، پوسترها و اعلامیه‌های سازمان بود. او به سازمان و به ایدئولوژی آن عشق می‌ورزید؛ زیرا به‌قول خودش سازمان مجاهدین را مدافع حقوق زحمتکشان، کارگران و دهقانان یافته بود. در میان وسایل او نامه‌ای هم خطاب به سازمان مجاهدین پیدا کردیم که فرصت نیافته بود آن را پست کند اما شهادتش، نامه را به دست ما و پیامش را به گوش همه خلق رساند. از سطرسطر این نامه‌ ایمانی پرشور و ذهنی بیدار و فعال می‌تراود:

حضور برادران و خواهران مجاهدم

پس از عرض سلام از خدا می‌خواهم که حال شما خوب باشد. من عباس عمانی یکی از طرفداران سازمان شما می‌باشم. که دیپلم چهارم نظری گرفته‌ام فعلاً در پروانه‌سازی در نعمت‌آباد شبها کار می‌کنم و تا آنجا که امکان داشته است برادران کارگرم را راهنمایی کرده‌ام تا هوادار سازمان باشند و همچنین در محل زندگی‌مان شیر و خورشید، چهارراه عباسی، بیشتر دوستانم را هوادار سازمان کرده‌ام؛ بعضی از بچه‌های فامیل‌هایمان را نیز همینطور.

از گفتن این مطالب نه پاداش می‌خواهم و نه برای خودستایی، چون حقیقت را همیشه باید ترویج کرد. بلکه منظورم از مطالب بالا روشن کردن خودم برای شما است...».

 

عباس عمانی، نخستین شهید مجاهدین بعد از سرنگونی نظام سلطنتی

عباس عمانی، نخستین شهید مجاهدین بعد از سرنگونی نظام سلطنتی

 

تصمیم خمینی برای حذف مسعود رجوی از انتخابات

پس از گذشت ۲هفته از اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی، برآوردها نشان می‌داد که در صورت دموکراتیک بودن روند انتخابات، او ۶ الی ۷میلیون رأی خواهد آورد. این احتمال نیز وجود داشت که انتخابات به دور دوم کشیده شود. در هر دو گزینه، یک مانع جدی بر سر راه مطامع خمینی وجود داشت.

لجن‌پراکنی علیه کاندیدای نسل انقلاب، پاره کردن تراکت و پوستر و حتی به‌ شهادت رساندن هواداران مجاهدین نتوانسته بود موتور عظیم فعالیت‌های میلیشیا را متوقف کند.

خمینی حتی هیأت مؤتلفه را جلو انداخت. آنها در یک آگهی رسمی در صفحهٔ اول مطبوعات آن روزگار مسعود رجوی را به ترور تهدید کردند و این‌که حکم اسلام را در مورد او جاری خواهند کرد اما این تهدید مؤثر نیفتاد.

***

سرانجام خمینی تصمیم نهایی خود را گرفت و ناچار از دخالت در انتخاباتی وارد شد که پیش‌تر گفته بود تعیین‌تکلیف آن را به ملت واگذار خواهد کرد. یعنی مجاهدین او را وادار کردند از برج عاج دجالیت پایین بیاید و موضع بگیرد.

او درست در آستانهٔ انتخابات و درست در زمانی که پیشاپیش حمایت وسیع توده‌های مردم و نیروهای ترقی‌خواه از مسعود رجوی را دید به صحنه آمد و گفت:‌

«کسی که به قانون اساسی رژیم رأی نداده، حق شرکت در آن ندارد».

با این موضع‌گیری، عملاً امکان شرکت مسعود رجوی در انتخابات از بین رفت.

این یک نقض عهد آشکار بود؛ زیرا خمینی رک و صریح گفته بود کسی را حذف نخواهیم کرد. البته او قبل از آن با یک جملهٔ عجیب و غریب، نقض‌عهدها و خیانت‌های خود را نهادینه کرده بود:

«امروز ممکن است یک حرفی بزنم و فردا درست عکس آن را بگویم».

 

تایید و حذف کاندیداتوری مسعود رجوی توسط خمینی

تایید و حذف کاندیداتوری مسعود رجوی توسط خمینی

 

ماجرای حذف کاندیدای نسل انقلاب از زبان مسعود رجوی

«...وقتی که کار بالا گرفت، خمینی سرانجام خودش با فتوای رسمی حذف وارد شد. تهدیدهای بچه‌ترسان مؤتلفه و فداییان اسلام و دیگر مزدوران او به ترور را به پشیزی نخریدیم و صبر کردیم تا خودش وارد شود چون خطمان مبارزه سیاسی افشاگرانه بود.

حرف خمینی در فتوایش این بود که کسی که به ولایت‌ فقیه رأی مثبت نداده، صلاحیت ندارد. برای همه روشن بود که منظورش فقط کاندیدای مجاهدین است که به ولایت‌ فقیه رأی نداده و رفراندوم مربوطه را تحریم کرده بودند. بقیه رأیشان را داده بودند. من هم بلادرنگ اعلام کناره‌گیری کردم اما متقابلاً از خمینی خواستم که فتوایی هم علیه چماقداری بدهد که هرگز نداد. این در شرایطی بود که همه می‌دانستند که اگر خمینی وارد نمی‌شد، انتخابات قطعاً دومرحله‌ای می‌شد…

در همان زمان برخی تحلیلگران و ناظران سیاسی گفتند و نوشتند، علت این‌که خمینی ناگزیر شد از ”عرش اعلای“ مرجعیت و ولایت و رهبری آن هم در ۸۰سالگی پایین بیاید و با کاندیدای نسل انقلاب که در میان کاندیداها تنها کاندیدایی بود که در انقلاب ضدسلطنتی به زندان رفته و شکنجه شده و حکم اعدام گرفته بود، مصاف بدهد، این بود که هیچ‌کس دیگر غیر از خود او توانایی این رویارویی را با مجاهدین نداشت. چون در جامعه انقلاب‌کرده و تشنه آزادی، حمایت از کاندیدای آنها در انتخابات ریاست‌جمهوری هر روز بیشتر می‌شد.

قبل از کاندیداتوری، من به سراغ وزیر کشور که رفسنجانی بود رفتم. حتی رفسنجانی هم مخالفت نکرد. حتی در پرسش و پاسخ کیانوری هم خواندم که گفته بود، با این وضعیت شاید حزب توده هم حمایت از کاندیدای مجاهدین را مورد بررسی قرار بدهد(نقل به مضمون).

در آن ایام و در جریان همین انتخابات، با سرعتی شگفت‌انگیز، یک جبهه گسترده و نیرومند از تهران تا کردستان و از همه نیروهای انقلابی و دموکراتیک و ضدارتجاعی و ضددیکتاتوری شکل گرفته بود و طبعاً حزب توده نمی‌خواست از معرکه عقب بیفتد.

به همین خاطر، پس از حذف توسط خمینی، من در پیامی که متعاقباً فرستادم، صریحاً نوشتم: اگر این مبارزه انتخاباتی بازنده‌ای داشته باشد، من نیستم!

روشن بود که بازنده حقیقی و رسوا شده خمینی بود که هیچ هماوردی نداشت و آن‌چنان به خود مطمئن بود که در ابتدای کار، صریحاً گفت و اعلان کرد که در انتخابات له یا علیه هیچ‌یک از کاندیداها هیچ مداخله‌ای نخواهد کرد.

اما اکنون در مصاف با مجاهدین، این چنین از ”ماه“ به ”چاه“ کشانده می‌شد!

خمینی خیلی خوب می‌دانست و مطبوعات و خبرگزاریهای بین‌المللی هم می‌نوشتند که اگر خمینی شرکت کاندیدای مجاهدین در انتخابات را وتو نکرده بود، از میلیون‌ها رأی برخوردار بود که مانع بزرگی برای خمینی و استقرار دیکتاتوری ولایت‌ فقیه می‌شد. برخی هم ابراز اطمینان می‌کردند که انتخابات دو مرحله‌ای می‌شد و خمینی از نتایج بعدی آن وحشت داشت».(استراتژی قیام و سرنگونی ـ قسمت سوم)

 

ادامه دارد...

 

بیشتر بخوانید:

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۱)

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۲)
مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۳)

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۴)

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۵)

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۶)

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۷)

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۸)

مسعود رجوی و اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۵۸ (۹)

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/d46d88fb-6bf8-4621-896e-a12689931a0e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات