در سراسر ایرانزمین صدای غرش مردم ایران به گوش میرسد. در نگاه اول، همه چیز با گران شدن بنزین شروع شد. دولت با هماهنگی با سران اصلی نظام ولایت فقیه، یعنی رئیس مجلس و رئیس قوهٔ قضاییه، تصمیم به افزایش قیمت ۳۰۰درصدی بنزین گرفت. این تصمیم پیشتر از سوی علی خامنهای تأیید و ابلاغ شده بود(خامنهای، ۲۶آبان ۱۳۹۸). در هفتهٔ آخر آبانماه، مردم در واکنش به این سیاست به خیابانها آمدند و قیامی سراسری بهپا کردند. به گزارش خبرگزاری سپاه، «مردم در برخی نقاط تهران و همچنین بعضی شهرهای کشور نسبت به این مسأله [گرانی بنزین] دست به اعتراض زدند». در همین گزارش آمده است که «فرصتطلبی و بازی مبتذل برخی گروههای سیاسی که حالا به بخشی از واقعیت فضای سیاسی در ایران تبدیل شده، در ماجرای بنزین نیز همچنان در حال تکرار است».(تسنیم، ۲۵آبان ۱۳۹۸)
بیشک، سپاه پاسداران تمام تلاش تبلیغاتی خود را بهکار میبرد تا، هنگامی که دیگر امکان و توانایی سرکوب اعتراضات مردمی را ندارد، مطالبات مردمی را به موضوعات صنفی و اقتصادی فروبکاهد. شاید اگر کسی با تاریخچهٔ مبارزات سیاسی در ایران و روند تکامل آن در چند سال اخیر آشنایی نداشته باشد، این تلقی برایش پیش آید که این اعتراضات ماهیتی صرفاً صنفی یا اقتصادی دارند. اما این تصویرسازی سادهانگارانه، بهسادگی با بررسی مطالبات معترضان که در بیش از ۷۵شهر به خیابانها آمدند درهممیشکند.
شعارهای قیام ۲۵آبان حاکی از یک پیام صریح و واحد بود که به مخاطبان در سراسر دنیا اعلام میشد. در تهران، شیراز، تبریز، مشهد و دهها شهر دیگر صدای زنان و مردان بسیاری شنیده میشد که بدون هیچ هراسی فریاد «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر حکومت آخوندی» سرمیدادند. آنها با همبستگی وصفناپذیری بیان میکردند که «حکومت آخوندی» را نمیخواهند و با شعار «توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه» خواستار سرنگونی نظام ولایت فقیه شدند. در خیابانهای شهریار فردی آزاده با اشاره به تندیس فلزی که آغشته در آتش بود، فریاد میزد «انگشتر خمینی را به آتش کشیدیم». زنی دلاور مردم را به ادامهٔ مقاومت در خیابانها فرامیخواند و از آنها میخواست که با خودروهای خود به اعتصاب خیابانی ادامه دهند. در همین زمان، عکسها و بنرهای سران نظام ولایت فقیه در سراسر ایران به آتش کشیده میشد.
همانطور که حدس زده میشد، حکومت ولایت فقیه با خشونتورزی عریان دستور کشتار معترضان را از پیش صادر کرده بود. فاشیستهای پاسدار از پیش دستور داشتند تا اسلحههای خود را به قلب و دیگر بخشهای حیاتی بدن جوانان معترض نشانه گیرند تا با ترور در میان آنها رعب و هراس ایجاد کنند. تاکنون گزارش شده است که در سیرجان، بهبهان و دیگر شهرها، فاشیستهای پاسدار پیکر تعداد زیادی از جوانان آزادیخواه را به زمین افکندهاند. با این همه، ابعاد وسیع این جنایتورزی هنوز کاملاً روشن نشده است.
تجربهٔ ۴۰سالهٔ نظام ولایت فقیه، تجربهٔ ۴۰سال خشونتورزی است که هرباره خود را به شکلی تلخ و وحشتافکن بروز میدهد. از کشتار مردم کردستان و قتلعام هزاران زندانی مجاهد و مبارز در دههٔ ۶۰ گرفته تا قتل ندا آقا سلطان و صدها جوان آزادیخواه در دهههای ۸۰ و ۹۰ که خونشان به دست نظام فاشیستی ولایت فقیه ریخته شد. خشونت سازمانیافته در پاسخ به هرگونه مخالفتی بیانگر یک حقیقت آشکار سیاسی است: نظام ولایت فقیه یعنی «نظام خشونت».
حال شاید این پرسش مطرح شود که جواب درخور و شایسته در رویارویی با نظام خشونت چیست؟ پاسخ به این سؤال هم در قیام ۲۵آبان بهخوبی و بهطور شفاف داده شد. جوانان ایرانی در جواب گلولههای پاسدارها جملاتی را به زبان میآوردند که بیت اهریمنِ خامنهای را بهلرزه افکند: «ایرانی میمیرد ذلت نمیپذیرد»؛ زیرا پستی و حقارت تنها برازندهٔ آزادیکُشان و بهرهکشان تاریخ است که امروز در جسم اهریمنان عمامهدار تجلی یافته است.
جوانان آزادیخواه و برابریطلب ایران بهخوبی آگاهند که نظامهای فاشیستی در سراسر دنیا تنها با خلعسلاح کردن ساختار خشونت، پایان مییابند. مرکز ساختار خشونت در ایران در بیت خامنهای قرار گرفته و ستون فقرات آن در سپاه پاسداران و پایگاههای بسیج خلاصه میشود. به همین علت بود که مردم در گرماگرم اعتراضات شروع به سنگربندی در کوچهها و خیابانها کردند و به مراکز گوناگون سرکوب از جمله فرمانداریها، پایگاههای بسیج و سپاه حمله کرده و آنها را به آتش کشیدند.
پس از قیام ۲۵آبان، مبارزات مردم ایران برای برقراری آزادی و دموکراسی وارد مرحلهٔ جدیدی شده است. هدف نهایی مبارزات مردم ایران انتقامجویی و جایگزینی قدرتی با قدرت دیگر نیست، بلکه خشونتزدایی از جامعهای است که از استبداد، نابرابری، بیعدالتی و بهرهکشی زخمهای بسیاری خرده و رنجهای بسیار کشیده است. خشونتزدایی از جامعهٔ ایران هدفی است که مقاومت ایران به مدت ۴۰سال برای آن مبارزه کرده است و با برنامهای مدون و جانفشانیهای بسیار آن را پیش برده است. در این شرایط، بیشتر از هر زمانی همبستگی با مقاومت ایران امری ضروری و وظیفهای انقلابی است. ما در یک قدمی مقصدی قرار داریم تا بتوانیم در ایرانزمین با هم جامعهای پیریزی کنیم که تار و پودش آزادی، دموکراسی و برابری باشد؛ آنجا که لبخند آزادی، خوشهٔ شادی، با سحر بروید.
سهند. صابر
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است