728 x 90

مقاومت؛ کانون انقلاب دموکراتیک ـ دکتر بهروز پویان

کانون انقلاب دمکراتیک...
کانون انقلاب دمکراتیک...

می‌گویند هر ضربه و رویدادی که ما را از بین نبرد، قوی‌ترمان می‌کند. حال اگر انقلاب را پدیده‌ای انسانی در نظر بگیریم، از آنجا که به حکم ضرورت و اجتناب‌ناپذیر بودنش هرگز از بین نمی‌رود، هر ضربه‌ای که از طرف جبهه ارتجاع و دیکتاتوری بر آن وارد شود، ساقه‌اش را تنومندتر و پولاد عزمش را آبدیده‌تر می‌کند. یکی از عناصر انسانی تعیین‌کننده در تداوم و شکست ناپذیر بودن انقلاب، بدون تردید مقاومت است. عنصری که در پایداری و ایستادگی بر آرمان و هدف انقلاب تجلی پیدا می‌کند. آرمانی که مقاومت را شکل می‌دهد آن‌قدر کیفیت و اهمیت دارد که ارزش فدا را برجسته کرده، تیر و تبر و داغ و درفش و فریب و تهدید دیکتاتور را بی‌اثر یا کم اثر ساخته، برای پیروزی قطعی انقلاب راه باز می‌کند. و چه آرمانی درخشان تر از آزادی و عدالت، که آرمانهای انقلاب دموکراتیک مردم ایران هستند، می‌تواند ارزشهای فدا و مقاومت را تجسم ببخشد. در این فرایند، زمان هم، برخلاف ظاهر، به نفع جبهه انقلاب و علیه جبهه ارتجاع و دیکتاتوری است. مقاومت آگاهانه که در کانون هر انقلاب جای دارد، ایستادگی در برابر اجبارها و تحمیل‌های اجتماعی و تاریخی و سیاسی است. این ویژگی منحصر به‌فرد انسان و از وجوه تمایزش از مرحله حیوانی است. تنها انسان است که با بهره‌گیری از عنصر آگاهی و انتخاب آگاهانه و پذیرش مسئولیت می‌تواند بر جبرها چیره شده و شرایط را به نفع ارتقای وجودی‌اش و آزادسازی ظرفیت‌هایش مهار کند. بنابراین مقاومت در یک منظر کلی شکلی از زیستن بر مدار تکامل انسانی است و نفی آن از سوی هرکس که باشد به‌معنای سقوط از مرتبه انسانی و گرفتار شدن در قواعد حاکم بر مرتبه مادون انسان است. از منظر خاص سیاسی و اجتماعی، تن‌دادن به ستم و بهره کشی و هر گونه مدارا با زنجیرهای سیاسی و اجتماعی، با هر توجیه و بهانه‌ای، زیر پا گذاشتن جوهر مقاومت، یعنی نفی آگاهی و مسئولیت و سایر عناصر تعین بخش حیثیت انسانی است. بر اساس نظرگاه کلی، مقاومت در مقابل شیوه زیست خود‌به‌خودی و عادت وار که بر منطق سرسپردگی و مصلحت اندیشی بنا شده است، قرار می‌گیرد. به عبارتی، مقاومت پدیده‌ای نیست که بتوان آنرا با سرسپردگی و زندگی عادت وار جمع زد‌. از آنجا که زنجیرها و موانع پیوسته در حال باز تولید هستند، مقاومت به‌عنوان آنتی‌تز جبرهای احاطه کننده زندگی انسانی، باید یک شیوه زیست جایگزین برای زندگی عادت وار در نظر گرفته شود. در اینصورت دیگر مقاومت پدیده‌ای نیست که دقایقی یا ساعتهایی از برنامه زندگی خودبه‌خودی را به آن اختصاص دهیم، بلکه مقاومت یک شیوه زندگی است و در واقع در بالاترین سطح انسانی، مقاومت خود زندگی است.

 

خط تاریخی مقاومت

تاریخ رسمی، تاریخ حکام است که در آن عموماً یا اثر و نشانه‌ای از مردم در آن نیست یا اگر هست تا آنجا که به شرح احوال حکومتها مربوط است، به مردم هم اشاره‌ای می‌شود. در مقابل، تاریخ غیررسمی یا تاریخ جنبش‌ها و انقلابها و مقاومتها، تاریخ واقعی مردم است. جایی که محور روایت، مردم و اوضاع و احوال آن‌هاست. بنا بر نظرگاه‌های کلی و خاص که درباره مقاومت مطرح شد، هر جا ستم و بهره کشی بوده، لاجرم باید مقاومتی هم در قالب یک جنبش با هر محتوایی، یا یک نهضت مقاومت و یا یک انقلاب وجود داشته باشد. در تاریخ رسمی کمتر جایی برای این پدیده‌ها وجود دارد و اگر هم اشاره‌ای به آن می‌شود، اساساً در نفی و تخریب آن داد سخن سر داده شده و البته این شکل از روایت مخدوش که بر جعل و تهمت و دروغ استوار است کاملاً بدیهی است چرا که تاریخ رسمی توسط کسانی روایت شده که کانون بهره کشی و ستم و علیه مردم و مقاومت ها و جنبشهای مردمی بوده‌اند. پس اگر خط تاریخی مقاومت را دنبال کنیم می‌توان برای آن تا آنجا که نشانه‌ای از ستم و بهره کشی وجود داشته تاریخ ترسیم کنیم. همین خط تاریخی مقاومت است که حرکت تاریخ و نو شدن مرحله به مرحله جامعه انسانی را ضمانت کرده است. اگر قرار باشد عنصر مقاومت را از تاریخ بشری حذف کنیم آنگاه توضیح آن که چرا اجتماع انسانی از اجتماعات اولیه و بدوی به جامعه مدرن امروز رسیده، قطعاً امکان ناپذیر خواهد بود. اما تاریخ رسمی تمایل دارد که این عنصر تعیین‌کننده مهم در تاریخ تکامل اجتماعی و تاریخی را نادیده گرفته، نظام های مسلط ستم و بهره کشی را محرک تکامل جامعه معرفی کند. فارغ از این‌که تاریخ رسمی و بلندگو های جریان مسلط، مقاومت را انکار کنند یا آنرا تحریف و بدنام کنند، مقاومت، که ضرورتش را از نقش تعیین‌کننده‌اش در تکامل حیات بشری می‌گیرد، به کار بزرگ خود ادامه داده و می‌دهد. همین خط تاریخی است که نسل‌های پی‌درپی را برای جنبش و انقلاب علیه نظم ستمگرانه بر می‌انگیزد و پایداری و مقاومت هر نسل فراخوانی است برای نسل‌های پس از خود که برای تحقق آرمانهای آزادی و عدالت و در نفی بهره کشی و ستم قیام کنند. اگر هر انقلاب را نقاط عطف خط تاریخی مقاومت در نظر بگیریم، در هر مرحله، انرژی متراکم شده در خط تاریخی مقاومت دست آوردی را با خود به همراه دارد که در فرم انقلابی بروز و ظهور پیدا می‌کند. اما خط تاریخی مقاومت هم‌چنان راه خود را ادامه می‌دهد. چرا که انقلابها در هر مرحله بخشی از تضادهای جامعه را حل می‌کنند و مجال برجسته شدن تضادهای دیگر را که به‌لحاظ تاریخی پنهان بودند یا جدید و تازه هستند، فراهم می‌کنند. بنابراین خط تاریخی مقاومت حرکت تکامل جامعه و متوقف نشدن آن در هر مرحله تاریخی را ضمانت کرده چشم‌اندازها را تازه می‌کند.

 

مقاومت انقلابی در ایران

خط تاریخی مقاومت به‌طور عام را می‌توان تا دوره‌های تاریخی بسیار دور در تاریخ ایران دنبال کرد. مثلا جنبشهای مانی و مزدک و بابک و سایر جنبش‌هایی که به‌ویژه در قرون اولیه پس از اسلام در مقابل خلفای اموی و عباسی در ایران شکل گرفتند ترسیم کننده این خط تاریخی به‌شمار می‌روند. اما اگر بخواهیم جنبش انقلابی در معنا و شکل مدرن آن را مد نظر قرار دهیم باید انقلاب مشروطه و شاخص مقاومت انقلابی آن یعنی ستارخان را به‌عنوان یک نقطه سر فصلی در تاریخ معاصر این سرزمین لحاظ کرد. مقاومت ستارخان در یک خط تاریخی از کلنل پسیان و میرزا کوچک خان و مصدق عبور کرده به حنیف‌نژاد و محسن و بدیع زادگان و پویان و احمدزاده و جزنی و از این طریق به رجوی و مجاهدین و کانون‌های شورشی و مقاومت ایران و هوادارانش در داخل و خارج کشور امتداد می‌یابد. این خط تاریخی در دو فرم و موقعیت به حیات خود ادامه داده است. یکی مقاومت در میدان رزم انقلابی و در عرصه عمومی جامعه که نبردهای ستارخان در تبریز و مجاهدان گیلان در رشت و رزمندگان مشروطه خواه بختیاری، جملگی در مقطع مشروطه، نبردهای کلنل پسیان علیه قوای خارجی و سپس در خراسان علیه حکومت استبدادی، نبردهای میرزا کوچک خان در گیلان، مبارزات مصدق و فاطمی و مردم در جریان نهضت ملی، مبارزه مسلحانه فدائیان و مجاهدین در دوران شاه و سپس نبرد انقلابی میلیشیای مجاهد خلق و در عالی‌ترین شکل آن، عملیات متعدد ارتش آزادیبخش ملی ایران و پایداری در اشرف و لیبرتی و کارزارهای سیاسی و حقوق‌بشری مجاهدین و مقاومت ایران علیه رژیم ولایت فقیه و فعالیت‌های گسترده میدانی کانون‌های شورشی در داخل میهن و به‌ویژه در جریان قیامهای سال‌های اخیر از جمله مصادیق فرم مقاومت انقلابی در عرصه عمومی است. شکل دیگر مقاومت که بسیار تعیین‌کننده و در مقاطعی اصلی‌ترین فرم مقاومت انقلابی برای تداوم و حفظ خط تاریخی مقاومت بوده، مقاومت در زندان است. این شکل از مقاومت در بسیاری مقاطع تاثیرات انگیزشی زیادی در فراخواندن جامعه به مقاومت و پایداری و حفظ خط مقاومت در جامعه علیه دیکتاتوری و اختناق و در جهت تقویت و تداوم جنبش انقلابی داشته است. این فرم از مقاومت هم در یک پیوستار تاریخی در دوران معاصر از زندان رضاخانی تا امروز تداوم داشته است. از مقاومت دکتر ارانی و فرخی یزدی، شاعر پرآوازه و آزادیخواه ایران که کلماتش را هم‌چون گلوله‌ای در خشاب شعرش می‌گذاشت و با تفنگ قلمش به قلب دیکتاتوری رضاخانی شلیک می‌کرد و به همین دلیل گزمگان رضاخان دهانش را در زندان دوختند و در نهایت در همان زندان به قتلش رساندند، تا مقاومت سه ساله مصدق در زندان انفرادی به‌رغم کهولت سن و بیماری و سپس تبعید به احمدآباد، و مقاومت مجاهدین و فداییها در زندانهای محمدرضا پهلوی که این مقطع از همان سرفصل‌های تعیین‌کننده در حفظ و تداوم خط تاریخی مقاومت به‌شمار می‌رود و هنوز بسیاری از آنان اثر شکنجه‌های زندان آریامهری را بر بدن دارند، و نیز مقاومت میلیشیای مجاهد خلق در زندانهای خمینی که هیبت جلاد و شکنجه‌گران و پاسداران را با مقاومتشان در هم می‌کوبیدند که نقطه اوج این دوران مقطع قتل‌عام زندانیان سر موضع مجاهدین خلق در سال۶۷ بود، و امتداد آن تا مقاومت مجاهدانی هم‌چون علی صارمی و غلامرضا خسروی و سایر زندانیان مجاهد سر موضع در سال‌های اخیر، همگی خط تاریخی مقاومت در زندان را تشکیل می‌دهند. همین خط تاریخی است که امروز به‌عنوان پشتوانه مقاومت جانانه کانون‌های شورشی و جوانان قیام و مبارزان انقلاب دموکراتیک در زندانهای ولایت فقیه عمل می‌کند. وقتی یکی از شهدای قیام با افتخار می‌گوید "در برگه بازجویی نوشتند که متهم ابراز پشیمانی نکرد"، این مقاومت را نمی‌توان به انگیزه‌های فردی و هیجانهای لحظه‌ای نسبت داد. این مقاومت اگر پشتوانه‌ای تاریخی نداشته باشد امکانپذیر نخواهد بود. به‌ویژه آن که امروز این شکل از مقاومت در ابعاد گسترده‌ای از سوی کانون‌های شورشی و رزمندگان انقلاب دموکراتیک در زندانهای رژیم در جریان است. همین مقاومت است که جامعه را به انقلاب فرامی‌خواند و از این‌رو رژیم به هر رذالت و شقاوتی از فریب و تهدید گرفته تا شکنجه و اعدام و گروگان‌گیری اعضای خانواده این زندانیان مقاوم برای درهم شکستن این خط تعیین‌کننده مقاومت دست می‌زند. اما وقتی مقاومت زندگی می‌شود، شکستن آن یک سراب است.

دکتر بهروز پویان کارشناس علوم سیاسی از تهران

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/245d201f-6213-4128-aa17-6f6e60766ad8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات