به موازات افشا و برملا شدن موارد متعدد کلان دزدیها در بالاترین سطوح رژیم، متقابلا شاهد نمایش بهاصطلاح مبارزه با فساد از سوی رژیم هستیم.
چرا جریان رو کردن پروندههای متقابل از سوی باندها بالا گرفته است؟
چرا بار دیگر رژیم به نمایش تکراری مبارزه با فساد رو آورده است؟
سرنخ این نمایشها به دست کیست؟
این نمایش چه نتایج و پیامدهایی دارد؟
مهمترین علت این نمایش؟
سؤالی که در بدو امر مطرح میشود این است که این همه مواردی که راجع به فساد این روزها شنیده میشود آیا بهعلت این است که دزدی و فساد بیشتر رواج پیدا کرده و یا افشای آن؟
واقعیت این است که: با هر چه نمودارتر شدن علائم پایانی رژیم، دزدی و اختلاس هم نسبت به گذشته بیشتر شده و ابعاد کلانتری پیدا میکند. مردم ما مشابه این جریان را اواخر رژیم شاه هم شاهد بودند. هنگامیکه مشخص شد روزگار آن رژیم به پایان رسیده، سران و مهرههای حکومت با شتاب بیشتری مشغول پر کردن کیسههای خود و انتقال آن به حسابهای بانکیشان در خارجه شدند تا بتوانند در فردای سرنگونی رژیم شاه زندگی مطلوبشان را در محیط امن خارجه ادامه بدهند. در حال حاضر هم مقامات رژیم به همان علت بر شتاب و ابعاد دزدیهای خود افزودهاند. یک نمونه را کیهان خامنهای روز ۲۳مرداد نوشته بود که:
از ۱۸میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰تومانی فقط ۴میلیاردش به کشور برگشت. از سرنوشت ۱۴میلیارد دلار خبری نیست. که روشن است به حسابهای خارجی ایادی رژیم واریز شده است.
یک نمونه دیگر از غارت و چپاول ایادی رژیم را سایت حکومتی دیپلماسی ایرانی روز ۲۱مرداد مطرح کرده بود. این مورد از آن نظر جالب است که بدانیم درست در اوج فشار تحریمها که رژیم مدعی است سختی معیشت مردم از بابت این تحریم هاست، اعتراف کرده:
«یک قشر جدید ثروتمند در ایران دارد شکل میگیرد که قبلاً نبود؛ کسانی که تولیدات (نفت و میعانات و گاز)داخل را به سه کشور عراق، ترکیه و افغانستان صادر میکنند».بعد هم اضافه کرده بود: « صادر کنندگان محصول به سه کشور یاد شده وقت ندارند تلگرام و فضای مجازی را ببینند و مشغول پول پارو کردن اند!
در جریان دستگیری رئیس خصوصیسازی رژیم بهعلت دست داشتن در اختلاسهای نجومی خبرگزاری حکومتی دانشجو روز ۲۴مرداد اذعان کرد «این موارد شامل هزاران میلیارد تومان بوده که ماهها پیش به روحانی هشدار داده شده ولی هیچ خبری از برکناری رئیس ستاد انتخاباتی روحانی نبود که نبود»!
اهداف نمایش مبارزه با فساد؟
علت روی آوردن مجدد رژیم به این نمایش بخشی اجباری و بخشی آگاهانه است:
- اجباری به این معنا که با تضعیف رژیم و تشدید بحرانهای آن، رژیم پرشکافتر شده و مشابه اواخر رژیم شاه موارد فساد و دزدی از این شکافها درز میکند، و به گوش مردم میرسد.
- ولی بخش آگاهانه ناشی از رقابت باندهای مافیایی برای کسب سهم بیشتری از مائده قدرت و ثروت است.
- بخشی از افشاگریها نیز بهعلت نزدیک شدن موعد نمایش انتخابات است که بنا به تجربه در هر یک از انتخاباتهای قلابی رژیم افراد و باندهای ذینفع موارد دزدی رقیبان را برملا میکنند تا خود را بالا بکشند.
اما وقتی از نمایش بهاصطلاح مبارزه با فساد حرف میزنیم منظور یک جریان سازمانیافته با کارگردانی مشخص است که در رژیم استبدادی ولایتفقیه لاجرم سر نخ آن به دست خود خامنهای است. اگر دقت شود این نمایش بهخصوص پس از روی کارآوردن رئیسی جلاد بهعنوان رئیس قوه قضاییه بالا گرفته است. روزی نیست که رادیو تلویزیون رژیم و رسانههای حکومتی خبری از او در رابطه با مبارزه با فساد و اظهارات و شعارهای او درباره مقابله قاطع با مفسدان و دزدان بیت المال، بهخصوص در قوه قضاییه منتشر نکنند. این نیز میتواند:
- هم بهعلت بیرون زدن تعفن فساد در قوه تحت ریاست آملی لاریجانی باشد که خامنهای به این وسیله می خواهد خود را از این فضاحت بزرگ در ببرد.
- و هم میتواند با هدف تبلیغات برای شخص رئیسی باشد که مجاهدین و مقاومت ایران در جریان نمایش انتخاباتی ۹۶، او را که کاندیدای خامنهای بود، به شکست کشاندند.
در مورد تلاش برای تبرئه خامنهای بسیاری از فاشگوییها با همین هدف صورت میگیرد. از جمله زاکانی از مهرههای شناخته شده باند خامنهای، که موارد عجیب و غریبی از دزدی و فساد در رژیم را فاش میکرد و حرفش این بود که همه دزد و فاسدند جز خود آقا و فرزندان او. و در این رابطه بهطور خندهداری ادعا میکرد که یک لکهٔ خاکستری در زندگی خامنهای و بیتش وجود ندارد. چه بسا راست میگوید زیرا از نظر مردم در کارنامه خامنهای و بیت او جز سیاهی مطلق رنگ دیگری وجود ندارد. بدیهی است که این حجم و این ابعاد از فساد که زاکانی اعتراف میکرد که هیچ موردی از آن بدون ارتباط به یک کانون قدرت نبوده، جز با اتصال به کانون اصلی قدرت در دیکتاتوری ولایتفقیه که شخص ولیفقیه و بیت و دفتر او امکانپذیر نیست.
خامنهای در کجای این هزارتوی فساد قرار دارد؟
فساد نهادینه در کشور از بیت خامنهای و دفتر او هدایت میشود و شبکههای مختلف باندهای مافیایی تماماً به بیت خامنهای وصل هستند. تمام واگذاریهای موسوم به خصولتی در هماهنگی با بیت خامنهای و دادن حق و حساب مشخص به آن صورت گرفته است.
دفتر خامنهای در همهٔ اشکال مختلف قاچاق، از قاچاق مواد مخدر تا قاچاق کالا و ارز و سوخت نقش مشخص دارد.
فراموش نکردهایم که در جریان قیام سال ۸۸در یک قلم ارسال قاچاقی ارز و طلا با کامیون به مقصد بانکهای خارجی، متعلق به مجتبی خامنهای در ترکیه کشف شد که ارزش آن بالغ بر ۱۸.۵میلیارد دلار بود.
بنا به همین فاکتها بود که سفارت آمریکا در بغداد در ۶اردیبهشت ۹۸در حساب رسمی فیسبوکش اعلام کرد داراییها شخص خامنهای به ۲۰۰میلیارد دلار بالغ میشود و او به این ترتیب احتمالاً در رأس مولتی میلیاردرهای دنیا باشد. آن مقاله اسامی تعدادی از مؤسساتی را که در کنترل خامنهای قرار دارند ذکر کرده که بهصورت میلیاردی به کیسه خامنهای پول واریز میکنند از جمله این مؤسسات «هیئت اجرای فرامین خمینی« و« بنیاد مستضعفین و «مؤسسه آستان قدس رضوی را باید نام برد.
جلوههای خیابانی فقر سراسری، نماد فساد شخص خامنهای است
تمامی این واقعیتها آن روی سکه فقر و فاقهٔ وحشتناکی است که دامنگیر عموم مردم ایران شده است. تا جایی که در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان بهلحاظ منابع طبیعی، میلیونها نفر گرسنه هستند به این معنی که حتی نان و غذای خود را از میان زبالهها پیدا میکنند و پدیدههایی مانند گورخوابی و فروش کلیه و سایر اعضای بدن بهصورت امری عادی درآمده است. نمایش تکراری و مهوع مبارزه با فساد برای سرپوش گذاشتن بر همین واقعیتها و برای ریختن آب بر آتش خشم و کین برآمده از همین واقعیت هاست.
فاصله نمایش مبارزه با فساد تا باز شدن شکاف برای قیام؟
مهمترین سؤالی که اینجا به ذهن میزند این است که: آیا رژیم از این نمیترسد که خود این نمایش مبارزه با فساد باعث ایجاد شکاف در رژیم شود، شکافی که حاصل آن میتواند فوران نارضایتیهای اجتماعی و خیزش و قیام باشد؟
باید اذعان کرد چنین نکتهیی را خامنهای میداند، تمامی باندهای رژیم به چنین خط بالقوهای اشراف دارند اما در عینحال باید پذیرفت که رژیم اکنون در نقطهای است که دیگر همه چیز در دست خودش نیست، همانگونه که توضیح داده شد:
بخشی از این نمایش اجباری و خارج از کنترل رژیم است و بخش دیگر هم ناشی از تمایل رژیم برای مهندسی کردن خشم مردم و کنترل قیام اجتماعی است، ولی بنا به تجربه این نمایشها بهعلت پوسیدگی مفرط رژیم حتی نمیتواند به اندازه نمایشهای رژیم شاه مؤثر باشد و بهرغم شعارهای رئیسی جلاد نظیر اینکه: ما در مبارزه با فساد هیچ خط قرمزی نداریم اما دستگیری و مجازات دزدان از حد مهرههای درجه سوم چهارم فراتر نمیرود. و هرگز به حاشیه امن قدرتمندانی مانند آخوند آملی لاریجانی، آخوند مکارم شیرازی و یا پاسدار شمخانی، پاسدار قالیباف، حتی نزدیک هم نمیشود. چرا که با نزدیکی به اینها بلافاصله پای شخص خامنهای و بیتش به میان میآید.
به این ترتیب رژیم در این نمایش از دو سو بازنده است:
از یک طرف ناچار است برای رنگ و لعاب دادن به نمایش مواردی را افشا کند
و از طرف دیگر بهعلت اینکه به دزد اصلی نزدیک نمیشود، حاصلی جز خشم و نفرت بیشتر مردم برایش ندارد. به این جهت است که مردم پیشاپیش با بیان ضربالمثل معروف چاقو دستهٔ خودش را نمیبرد به این قبیل نمایشها مهر باطل زدهاند.