فضیحت حضور شخص فرمانده سپاه پاسداران خامنهای در اواخر فروردین۹۹ برای رونمایی از «مستعان» (برای بار چندم، ولی این بار بهعنوان «کرونا یاب»!) از آن دست حکایتهایی است که «تاریخ فراموش نخواهد کرد».
همین پاسدار سلامی در یک برنامهٔ تلویزیونی در ۲۹شهریور، از «آتش زدن و اشغال تمام منافع آمریکا در منطقه» داد سخن داد و جارو به دست ادعای توانایی «روفتن» کل منطقه را کرد!.
سؤال این است که آیا پاسدار سلامی، در مقام ریاست سپاه جنایتکار پاسداران، بهعنوان نیروی اصلی سرکوب، چرا دست به این اقدامات مضحک و ابلهانه میزند؟
باید پرسید که چه عاملی است که این سرکرده جنایتکار سپاه را به چنین موضعگیریهایی وامیدارد که حتی نیروهای داخلی نظام هم، مستقیم یا غیرمستقیم، آن را به سخره میگیرند؟
واقعیت این است که پاسخ درست را باید در ارزیابی «نیاز مطلق» سپاه پاسداران (بهطور خاص) و کلیت نظام پلید آخوندی (بهطور عام)، به «قدرتنمایی» و «دود و دم پوشالی» بررسی کرد.
نگاهی به دلایل بیم و هراس سپاه
وضعیت امروز نظام در مقابل مردم ایران را ببینید:
- مردم در تنگنای اقتصادی ناشی از چهار دهه غارت و چپاول به جان آمدهاند؛
- سفرههای کوچک اکثریت مردم، روزبهروز کوچکتر و محقرانهتر میگردد؛
- در و دیوار شهرها و خاک بیابان و حتی نیزارهای این مملکت هر روز به خون جوانان ایران آغشته میگردد؛
- همزمان با اختلاسهای کهکشانی آخوندها و وابستگان حکومتی، پرداخت چند غاز حقوق اکثریت کارمند و کارگر و پرستار از آنها ماهها و ماهها دریغ میشود؛
- خشم روزافزون و آتش عصیان مردم و جوانان تحت سرکوب حکومتی به تناوب، از گوشه و کنار مملکت زبانه میکشد؛
- خونخواهی جوانان به رگبار بسته شده در قیام یا اعدام شورشیهای قهرمان، هر روز گستردهتر از پیش در رگهای جامعهٔ ایران جا جوشش بیشتری پیدا میکند؛
اکنون همهٔ این موارد درونی را بگذارید کنار وضعیت بینالمللی نظام:
- فشار خرد کنندهٔ تحریمهای جهانی، پول مفت سپاه و مزدوران داخلی و خارجی نظام را به حداقل رسانده است؛
- سیاست ننگین مماشات در حضیض خود، توانایی رساندن «امدادهای غیبی!» مانند گذشته ر ا به نظام ولایت ندارد؛
- هلاکت پاسدار تروریست قاسم سلیمانی، دست دراز خامنهای برای بهکار گیری «کارمزد بگیران ولایی» در کشورهای منطقه را کوتاه کرده است؛
- «عمق راهبردی» نظام در سوریه و لبنان و عراق، هر روز با ضربهای و خسارتی جبرانناپذیر مواجه میگردد که در اثنای تحریمهای سنگین، امکان بازیابی و بازسازی آنها هم هر چه سختتر میشود؛
چنین بود که «چنان» شد!
بله؛ اگر قطعات پازل فوق کنار هم چیده شود، بهخوبی میتوان دریافت که خامنهای و سپاهش در یک «هراس دوگانهٔ داخلی و بینالمللی» فوقالعاده سخت هستند.
اما از آنجا که راهحلی برای بحرانهای پیچ در پیچ ندارند، ناچارند هر چه بیشتر و بیشتر خود را «باد» کنند. این اقدام دفاعی شناختهشدهٔ بسیاری از جانوران است. (از ماهی بادکنکی گرفته تا سیخ شدن پرهای خروس و موهای گربه!)
حالا این «باد» کردن، یک روز از جنبهٔ «علمی» تبدیل به مسخره بازار «مستعان» میشود؛
یک روز از جنبهٔ «نظامی» تبدیل به جنجال مانور سپاه در خلیجفارس برای حملهٔ ناموفق «!» به ماکت ناو هواپیمابر آمریکایی میشود؛
یک روز هم مانند شامگاه ۲۹شهریور۹۹، تبدیل به شوی تهدید و لافهای گزاف برای خط و نشان کشیدن همزمان برای آمریکا و کشورهای منطقه!
اما نگاهی به فضای مجازی دیده میشود (البته به لطف فیلترشکنهای رنگارنگ و تتمهٔ اینترنت لاکپشتی)، بهخوبی نشان میدهد که مردم و جوانان ایران، با درکی عمیق، همهٔ این پوشال بافیها و بلوفهای مسخرهٔ ولایی را به هیچ انگاشته، مترصد فرصتی برای نسخه پیچ کردن تاریخی ولایت پلید فقیه در ایران هستند. آیا با این وضعیت و وحشت سردمداران نظام آخوندی از این شرایط نمیتوان به امثال پاسدار سلامی حق داد که در تلاش برای حفظ نظام، به هر گزافه چنگ بیاویزند و حتی خودش را مضحکه خاص و عام کند؟