728 x 90

وضعیت انفجاری ایران در یک سکانس قابل تأمل

بازدید نمایشی رئیسی جلاد ۶۷ از سیل‌زدگان
بازدید نمایشی رئیسی جلاد ۶۷ از سیل‌زدگان

دیدار نمایشی ابراهیم رئیسی به تاریخ ۸مرداد ۱۴۰۱ از روستای سیل‌زده مزداران از توابع فیروزکوه و اعتراض یک هموطن به او، آینهٔ تمام‌نمایی از وضعیت انفجاری ایران است. در یک‌سو سران و کارگزاران نظام ولایت فقیه را می‌بینیم که اولویت آنها حفظ کیان ولایت فقیه برای ادامهٔ چپاول و فساد سیستماتیک خود و همپالگی‌هایشان است، در دیگرسو مردمی را که در فجایع طبیعتی بی‌دفاع مانده‌اند و یاری‌رسانی جز دستان خالی خود ندارند. در این گفتگو دقت کنید.

ابراهیم رئیسی: این بسیار ارزشمند است این حادثه بعد از امداد و نجات و اسکان و تغذیه و همه اینها تازه کار شروع می‌شه باید به این مردم کمک کرد که در خانه‌هایشان انشاءالله سامان پیدا کنند.

گماشتهٔ خامنه‌ای که با خدم و حشم و انبوهی محافظ و عکاس و فیلمبردار و فقط برای خالی نبودن عریضه و تیک زدن به صحنه آمده، می‌خواهد با کلی‌گویی و پشت‌هم‌اندازی این دیدار نمایشی را به یک شوآف برای خود و حکومت تبدیل کند. کاربرد جمله‌هایی مانند «کار شروع می‌شه»، «باید به این مردم کمک کرد» و «... انشاءالله سامان پیدا کنند» از آن جمله‌هایی است که هر ناظر بی‌درد و غیرمسئول هم می‌تواند مشابه آنها را ردیف کند و خرجی برای این آخوند عمامه سیاه ندارد. آنچه او و دیگر سران دولت جوان حزب‌اللهی «مدیریت جهادی»! می‌نامند، راه‌اندازی همین تورهای تفریحی و سیاحت بر روی درد و داغ مردم است. هموطنی که تمام زندگی‌اش را در این سیل ویرانگر باخته است با اعتراض به او می‌گوید:

«این حرفی که می‌زنی سر سیل قبلی ول‌مان کردی سر همه چی چه منابع طبیعی‌اش چه همه چی قبل پیشگیری دوا خوب است نه که الآن همه ناموس‌مان و همه چیزمان رفته...».

او به‌قول شاملو «دست می‌نهد بر جراحات شهر پیر» به گماشتهٔ خامنه‌ای یادآوری می‌کند که وعده‌هایش آبکی است. دفعهٔ قبل هم از این وعده‌ها زیاد داده است. یکی از بادمجان دورقاب‌چینان رئیسی به او تشر می‌زند که چنین حرف‌های اعتراض‌آمیزی را در حضور رئیس‌جمهور مملکت نگوید. هموطن معترض با نهیب با او می‌گوید: «بابا ول کن چی را می‌گی من نگم؟».

یکی دیگر از شهروندان حرفش را به حرف هموطن معترض گره می‌زند و با صدای بلند می‌گوید:

«چی کار داری بگذار حرفش را بزنه».

اعتراض‌ها به‌صورت فریادهای از بن جگر برآمده و دردآلود ادامه پیدا می‌کند.

«بابا زندگی ما رفته»...

«آقا برای چی من ساکت باشم؟ داداش من زیر اون سیل است درش بیاورید من خانه‌ام را نمی‌خوام، داداشم را بیاور من حرف نمی‌زنم من داداشم را می‌خواهم».

هموطن هستی‌باخته در سیل برای این‌که به رئیسی برساند که دیدار نمایشی و بی‌خاصیت او باعث توقف امدادرسانی به سیل‌زدگان شده است با اعتراض به او می‌گوید:

«الان به جای انشاءالله برایمان لودر بیاور...

ما جنازه می‌خواهیم خیلی‌ها زنده هستن...

الآن شما ایستادی اینها بیکار شدند بگو بروند. تو را به ناموست ول کن ما را...

جنازه‌اش را هم بهم بدهی قبول دارم ولی بگرد پیدایش کن!».

در این سکانس چند دقیقه‌ای که در شبکه‌های اجتماعی ویرال شده، به‌خوبی می‌توان وضعیت انفجاری جامعه و چهرهٔ ایران در آستانهٔ انقلاب را به چشم دید. در حالی که عزیزان مردم مناطق سیل‌زده در زیر کوهی از گل و لای مدفون شده‌اند. در شرایطی که زندگی‌های بسیار را سیل با خود برده است، سران حکومت و کارگزاران آن با راه‌اندازی تورهای تفریحی، بر روی درد و داغ مردم عکس یادگاری می‌گیرند و دغدغهٔ برخی رسانه‌های حکومتی این شده است که چرا با چکمه و تجهیزات کافی برای بازدید نرفته‌اند تا «شلوار گلی» آنها مضحکهٔ عام و خاص نشود!

این گزاره‌ها می‌گویند که زمان برای سرنگونی این حکومت فرارسیده است. مردم به این نتیجه رسیده‌اند که باید خود دست‌به‌کار شوند و میهن خویش را از ایلغار آخوندهای حرام‌لقمه نجات دهند.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9aaff907-2c42-4122-9600-23a64bbfdc16"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات