(دالاندار! خر خر را خورد!) این ضربالمثلی قدیمی است مربوط به آن روزگاری که مردم با اسب و دیگر چارپایان به مسافرت میرفتند، هتل و مسافرخانه بین راهی در کار نبود و حداکثر یک کاروانسرا در بیابان بود و مردم برای توقف و استراحت تا بامداد روز بعد در آنجا بیتوته میکردند و چارپایانشان را هم به «دالآندار» میسپردند که یا صاحب کاروانسرا بود یا کارگری بود که کار نگهداری چارپایان تا صبح روز بعد را به عهده داشت و گاه میشد که چارپایان با یکدیگر درگیر شده و تا حد مرگ به زدن و گاز گرفتن و دریدن یکدیگر میپرداختند و آنگاه بود که مسافران بانگ بر میداشتند: «دالآندار، برس که خری یک خر دیگر را خورد»! و دالآندار با چوب و تخماقی آمده و حیوانات را از یکدیگر جدا میکرد و با زنجیری با فاصله از یکدیگر مهار مینمود.
این عبارت عموماً برای بیان شدت دعوای دو نفر یا دو گروه و... بهکار برده میشود. پایان مقدمه.
روز یکشنبه ۲۷مرداد صادق آملی لاریجانی به اتهامات منتشر شده از قول شیخ محمد یزدی پاسخ داد.
یزدی گفته بود صادق لاریجانی در قم حوزه اشرافی درست کرده و سؤال کرده بود پولش را از کجا آوردهای؟
گفته بود صادق لاریجانی در پی رو شدن دزدیها و اختلاسهای نجومی توسط یکی از دستیارانش به اسم طبری و بازداشت نامبرده قصد رفتن (بخوانید فرار) به نجف را داشته و گفته اگر طبری را آزاد نکنید به نجف میروم و یزدی اضافه کرده بود: برو! مگر بودنت در قم چه فایدهای داشته که.... و یک سری نکات دیگر.
اکنون شیخ صادق لاریجانی به شیخ محمد یزدی در خلال یک نامه سرگشاده پاسخ داده و از جمله گفته مدتی است علیه من نمایشی در کشور به راه افتاده که صدا و سیما و برخی نهادها در آن دست دارند و... بعد اضافه کرده که ناگزیر از پاسخگویی شده است زیرا دریافته که مطالب بسیار موهن دیگری هم یزدی علیه وی گفته و بعد از یزدی سؤال کرده چرا به این وضعیت افتادهای؟!
لاریجانی قصدش برای رفتن به نجف را (صرفا بهعلت آزاد نکردن طبری) تکذیب کرده، بیخاصیت بودنش در قم و تهران را با استناد به تعریفهایی که خامنهای از وی کرده، تلاش کرده جواب بدهد و بعد هم یک سری دعواهای قدیمی آخوندی را اشاره کرده که فینفسه اهمیت چندانی ممکن است نداشته باشند اما در ظرف جنگ و دعوای کنونی محل طرح دوباره یافتهاند. این در واقع کل رفت و برگشت جنگ و جدال باندی بین دو رئیس قوه سابق و اسبق قضاییه خامنهای است، دو گرگی که از دریدن یکدیگر پیش چشم مردم هیچ ابایی ندارند چرا که برای بقای خود در دایره قدرت و سهمبری از سهم ثروت ناشی از چپاول و غارت اموال مردم دارند میجنگند! حقیقتاً که جنگ این دو جنگ برای بود و نبود سیاسی در دایره قدرت و غارت حکومتی است.
در این میان آنچه که در نامه صادق لاریجانی به چشم میخورد اینکه هنوز هم قصد رفتن خود به نجف را از اساس منکر نشده بلکه گفته:« اولاً بنده هیچگاه نگفتهام که اگر فلانی را دستگیر کنید نجف میروم. این دروغی است که عدهای شایع کردهاند و دفتر بنده هم رسماً آنرا تکذیب کرده است، حال شما چه انگیزهای دارید که این دروغ را تکرار میکنید؟» با نگاهی به آنچه که وی گفته روشن میشود علت رفتن به نجف را صرفاً روی قضیه طبری سوار کردن قبول ندارد اما نگفته که نمیخواهد به نجف برود!
نکته بعدی اینکه گفته طبری رئیس دفترش نبوده و فرد دیگری این مسئولیت را داشته اما اشاره کرده فساد طبری هم مثل فساد آقای شریفی قایم مقام شهردار اسبق تهران (قالیباف) و مثل فساد آقای سیف معاون اقتصادی اطلاعاتی سپاه و... آیا فساد اینها را به قالیباف و طائب و دیگران سرایت دادید که مال من را میدهید؟!
آملی لاریجانی به این ترتیب تا اینجا حداقل دو پرونده جدید گشود و با آن سه نقطهای که در متن گذاشته (...) گفته که موارد حادتری هم هست که گذاشته برای وقتی که اگر رقبا دست برنداشتند و گریبانش را ول نکردند، خشابش خالی نباشد. عین نوشته او اینچنین است: « آیا همین کار را برای آقای شریفی قائممقام شهردار اسبق تهران و آقای سیف معاون اقتصادی اطلاعات سپاه و... کردهاند و فساد آنها را به آقای قالیباف و آقای طائب و دیگران سرایت دادهاند؟!».
نکته بعدی کاخسازی آملی لاریجانی به اسم حوزه علمیه در قم است که ظاهراً چند باری هم برای طلاب و حتی در منزل شخصی یزدی برای وی توضیح داده که پولش را از کجا آورده و از ارث پدرش نیآورده! وی گفته:
« رابعاً گفتهاید " به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود، از کجا آوردی ساختی"... بنده در همین ساختمان جامعه مدرسین برای نمایندگان طلاب و فضلاء بهطور مبسوط مسأله ساختمان مدرسه علمیه ولی عصر را توضیح دادهام و شما حتماً اجمال آن را شنیدهاید. یکبار هم که در منزل خودتان حضوری توضیح داده بودم، ولی گویی بنای شما بر این است که بر مطالب خلاف واقعتان اصرار بورزید...»
آملی لاریجانی سپس بند را اساسی آب داده و گفته همه حوزهها اینطوری هستند! وی گفته: « ثانیاً مساجد و مدارس علمیه همیشه بانیانی دارد که مساعدت میکنند، چه اتفاق خاصی در این مورد افتاده است که آنهمه مدارس علمیه از پاسخگویی به این سؤال مستثنی هستند و این مدرسه باید پاسخگو باشد» بعد هم به یزدی حالی کرده که این سؤال را میتوان از یزدی و دیگران هم پرسید! آملی لاریجانی با طعنه به یزدی گفته: « با لحنی بیادبانه گفتهاید " آیا ارث پدرت بود"، میگویم نخیر ارث پدرم نبود! مگر اینهمه مدارس دیگر در قم و سطح کشور ساخته میشود ارث پدرشان است؟ مگر همین ساختمانهایی که حضرتعالی از آنها استفاده میکنید، از ارث پدرتان ساخته شده است؟ »
آملی لاریجانی کاخ ساختن خودش را به کاخ ساختن و کاخ دزدی یزدی تاختزده و میگوید:
« گفتهاید "به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختهاند....همین ساختمانهایی که شما از آن استفاده میکردید هم همینطور بود: ساختمان مرکز تحقیقات دبیرخانه خبرگان که با لطایف الحیل از دست مسئولان آن وقت درآوردید و بهعنوان نایبرئیس مجلس خبرگان محل کار خود قرار دادید، در همین قد و قواره و وزن بود، نفرمودید کاخ ساختهاند، بلکه با اشتیاق تمام به آن ساختمان نقل مکان فرمود»
آملی لاریجانی سپس با موش مردگی به مجیز گویی رئیسی جلاد پرداخته و تلاش کرده در میانه دعوا، رئیسی را حداقل بیطرف کند تا بتواند تعادلقوای صحنه را متعادل کند! وی گفته:
« گفته بودید با آمدن آقای رئیسی قوه قضاییه بحمدالله از رکود خارج شد و دیگر مردم امیدوارند که پروندهها پنج سال طول نکشد... همه باید به ایشان کمک کنند تا بتواند پیشرفتی برای دستگاه قضایی به ارمغان بیاورد. این روشن است..» اما در جملات بعدی یک نیش کوچک هم به رئیسی زده و با اشاره گفته که معلوم نیست الان کار بیشتری نسبت به دوران ریاست من شده باشد وی میگوید: « حضرتعالی چه تحقیق مستقلی انجام داده اید که محرز شده است در ظرف همین چهار پنج ماه اکنون نرخ رشد تعداد پروندههای رسیدگی شده، بیشتر شده و یا نرخ رشد تعداد قاضی جذب شده، بیشتر شده و... »!
آملی لاریجانی سپس به یزدی، سطح نازل آخوندیاش را یادآوری کرده و گفته: « متأسفانه شما خودتان را در جایگاهی میبینید که نه تنها مرجع تعیین کنید، بلکه به مراجع بزرگواری که شاید شاگرد آنها هم محسوب نمیشوید».
این تقریباً شمایی کلی از نامه آملی لاریجانی به یزدی است که در حقیقت در آن تلاش کرده با «نخ دادن» به طرفش حالی کند که بیشتر افشا کنی منهم بیشتر افشا میکنم!
اما نکته جالب آن که نه یزدی و نه دیگر معرکه بگیران این غائله هنوز و تا اینجا به آن ۶۳حساب بانکی دزدی آملی لاریجانی هیچ اشارهیی نکردهاند چرا که ته آن حسابها به بیت خامنهای وصل است!
ناظران پیشبینی میکنند که احتمالاً طی روزهای آینده شخص خامنهای ناگزیر از «ورود» به این ماجرا شده و هر دو طرف را به خویشتنداری و حفظ نظام دعوت کند چرا که تا همینجا هم آن که ضرر اساسی را متحمل شد «اصل نظام» بود!
واقعیتیهایی که بسیارش را مردم میدانستند ناگهان نقل محافل ملت شد و جز افزایش کینه و نفرت ملی از این نظام فاسد و ظالم و آدمکش هیچ پیآمد دیگری ندارد، زهر طرف که شود کشته به نفع اسلام و مردمی است که اولین و مهمترین آرزویشان نابودی این دیکتاتوری فاسد و شقاوتپیشه است!