آنچنان که در رسانههای حکومتی دیده میشود و از اظهارات کارگزاران مختلف رژیم در آخرین روزهای سال برمیآید، یک بههمریختگی فزاینده در درون رژیم وجود دارد. بههمریختگی بر سر بحرانها یا به قول سران نظام چالشها و ابرچالشها. وضعیت برجام و چشمانداز سرنوشت تیره آن، موضوع بخشی از این بههمریختگی درونی آخوندهاست. به این خاطر که کمتر از 2ماه به پایان مهلت آمریکا برای اصلاح برجام بر اساس شرطهایی که رئیسجمهور آمریکا گذاشته باقیمانده است. آمریکا از ۳ماه پیش اعلام کرده که اگر رژیم ایران این شرطها را نپذیرد، از برجام خارج خواهد شد و این برای رژیم قیمت بسیار سنگینی دارد. این در حالی است که درست در همین روزها اروپاییها که رژیم به آنها چشم دوخته بود تا به آمریکا فشار بیاورند که از برجام خارج نشود، از خواست آمریکا مبنی بر توقف فعالیتهای موشکی و دخالتهای منطقهیی رژیم حمایت کردند و حتی خودشان برای تشدید فشار علیه رژیم گفتند که تحریمهایی را اعمال خواهند کرد. واقعیت این است که جنگافروزی در سوریه و یمن، اعمال تروریستی گروههای شبهنظامی سپاه پاسداران در منطقه، پولشویی و تأمین مالی تروریسم، برنامه موشکهای بالستیک که ناقض قطعنامه شورای امنیت مللمتحد است و گروگان گرفتن اتباع کشورهای غرب که رژیم تاکنون نقطه قدرت خود در تعادلقوای بینالمللی و منطقهییاش میدانست، اکنون به ضد خود تبدیل شده و در زیر خواستههای جامعه جهانی تبدیل به طناب دار خودش شدهاند. چرا که اگر به این خواستهها تن بدهد در تعادلقوا با مردم و مقاومت آزادیستانشان بسا ضعیفتر میشود و ناگزیر از سرکشیدن جامزهر حقوق بشر میشود. و اولین پیامد این فرض سررسیدن زودتر خانه تکانی بزرگ مردم ایران خواهد بود و اگر بخواهد نپذیرد بهمعنی سفتتر شدن طناب تحریمها و تنگتر شدن حلقه انزوای جهانی است که باز هم در کفه تعادلقوا با مردم و مقاومت ایران موضع بسا ضعیفتر از پیش خواهد داشت. بنابراین این بههمریختگی که در درون نظام شاهد آن هستیم آثار منطقی پرتگاهی است که پیش روی دوراهی سرنوشت نظام قرار دارد.
تناقضگویی در هر دو باند حاکم، یکی از آثار این بهمریختگی است. مثلاً آخوند روحانی در روز 27اسفند ۹۶در حالیکه تکلیف خواستههای مشخص جهانی از رژیم را مسکوت گذاشت در یک کلیگویی بیمعنی گفت: «ما اصل تعامل سازنده عزتمند را با دنیا ادامه خواهیم داد، چه آمریکا بخواهد، چه آمریکا نخواهد، چه بدخواهان بخواهند، چه نخواهند، چه یکی دوتا کشور کوچک در این منطقه بخواهند یا نخواهند، تعامل ما با جهان یک تعامل سازنده خواهد بود».
تصویر واضحتری از این عقبنشینیهای زبونانه در یک برنامه تلویزیونی بهوضوح بنبست نظام را نشان داد یک مهره باند روحانی به اسم حسینی تحت عنوان استاد دانشگاه به مخاطب خود میگفت: «آنچه که ما دادیم تمام آن چیزهایی بود که نیاز نداشتیم به آن. ما بمب اتم که نمیخواستیم که. ما از اول اعلام کردیم که طالب بمب اتم نیستیم. بنابراین آنچه که ما در برجام دادیم دقیقاً همان مسائلی بود که ادامه آن سودی برای ما نداشت و آنچه را که نیاز داشتیم برای پیشبرد اهداف صلحآمیز هستهیی ایران ما همه آن را در برجام گرفتیم».
و مخاطبش که متقی نام داشت در پاسخ این اظهارات گفت: «۲روز دیگر آقای دکتر حسینی و یک نفر مثل آقای دکتر حسینی اینجا میآید مینشیند میگوید: «آقا ما اصلاً موشک نیاز نداشتیم یک چیزهایی را که نیاز نداشتیم داده رفته اگر ما یک چیزی را نیاز نداشتیم که فوردو را 80متر زیر زمین، یک سایت نمیساختیم. اگر نیاز نداشتیم ۶تا قطعنامه در ارتباط با ما اعمال نمیشد!».(تلویزیون رژیم -27اسفند).
پاسدار علی لاریجانی در روز ۲۷اسفند در حالیکه بهصورت بلاهت باری میخواست پیوستگی استراتژیک خواستههای جامعه جهانی را که از قضا برای رژیم هم همین اهمیت را دارد نادیده بگیرد گفت: «اروپاییها مسأله موشکی ایران را با برجام یکی نکنند. شرایط امروز منطقه در حالت ناآرامی قرار دارد و کشورهای منطقه و سایر کشورها باید به این مسأله آگاه باشند که نباید به این شرایط دامن زد».
میزان بههمریختگی رژیم هنگامی برجستهتر میشود که میبینیم برخی محافل وابسته به باند روحانی و همسو با او افسوس میخورند از اینکه رژیم به موقع جامهای زهر موشکی و منطقهیی مورد نظر اروپا را نخورده و لودریان را دست خالی برگردانده است و فرصت زهرخوران با تعامل را سوزاندهاند. در سایت یکی از این محافل نوشتهاند: «زمانی که وزیر امور خارجه فرانسه از سفر به ایران دست خالی بازگشت، تقریباً میشد حدس زد که اروپاییها چنین واکنشی را از خود نشان خواهند داد. مسأله مهمی که باید خاطرنشان کرد این است که اروپا و آمریکا در خصوص تمامی مسائل ایران با هم اشتراکنظر دارند بهجز برخورد نظامی، اما آمریکا با تاثیرات ریاض و تلاویو بهدنبال نوعی برخورد برای محدود کردن ایران هستند. لذا در سایه این نکته و نیز جلوگیری از لغو برجام در صورت خروج آمریکا، این راهکار (بسته تحریمی) از جانب فرانسه، آلمان و انگلستان طرح شد. به نظر هم میرسد که اروپا برای تعدیل شرایط هم که شده در اعمال تحریمهای ضدایران خود جدی خواهد بود». (سایت حکومتی دیپلوماسی ایرانی - ۲۷اسفند).
مهدی محمدی از باند خامنهای در روز ۲۷اسفند بههمریختگی کل نظام را به باند روحانی نسبت داد و نوشت: «نتیجه امیدبستن به اروپا شده اینکه اروپا و آمده و با شادمانی و طلبکاری میگوید "میخواهم تحریمتان کنم!" میپرسیم برای چه؟ میگوید: "برای حفظ برجام!" بعضی دوستان هم متواضعانه میگویند: خب خیالمان راحت شد که نیت سوئی ندارید! این چند کلمه خلاصه کل وضعیت فعلی است. برجام منعقد شده بود که تحریم نباشیم، حالا تحریم میشویم برای اینکه برجام باشد. این پارادوکسی است که باید کشور را از آن نجات داد».
سوال این است که آیا رژیم با این راهحلها از این پارادوکس نجات مییابد؟ و میتواند خود را از قید جامزهر منطقهیی و موشکی برهاند؟
پاسخ را بهصورت میانبر باید در آن عامل تعیینکنندهیی جستجو کرد که رژیم را به این نقطه رسانده است. یعنی مقاومت مردم ایران با سازمان رهبری کنندهاش یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران. سازمانی که هماینک کمر بسته است برای: محکومیت جنایتها و دخالتهای رژیم ایران در سوریه، اخراج رژیم آخوندی از کنفرانس همکاری اسلامی و قطع روابط کشورهای عربی و اسلامی با رژیم ایران، ممنوعیت کامل معامله با شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران، اخراج رژیم از سازمان مللمتحد و واگذاری کرسی نمایندگی مردم ایران به مقاومت آزادیستان آن.
تا این پایداری همراه با پرداخت بهای سنگین آن به قیمت خون رشیدترین فرزندان این میهن در جریان است، برون رفتی برای رژیم متصور نیست و با فرض محال بازگشت مماشاتگران بینالمللی به صحنه، حرف آخر را مردم ایران با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر خامنهای و مرگ بر روحانی خواهند زد.