اظهارنظر رسانهها و مهرهای هر دو باند در زمینه مشکلات و بحرانهایی که حکومت آخوندی با آنها مواجه است، این را بیان میکند که راهی پر از خطر با گردنههای پرپیچ و خم و سهمگین پیش روی آن قرار دارد.
این شرایط سخت باعث شده است که سردمداران، مهرهها و رسانههای آن مدام به همدیگر هشدار بدهند. اما هیچکس از آنها نمیداند که برای عبور از این شرایط سخت و دشوار چه باید کرد و مهار نظام بحرانزده را برای نجات به چه کسی باید سپرد؟.
همه میگویند مردم اعتمادشان را به رژیم از دست دادهاند، اما در واقع خودشان هم هیچ اعتمادی به سران و سردمداران آن ندارند و در حالت سرگردانی بهسر میبرند.
تضادهای درونی آنچنان شعلهور است که باند خامنهای نه تنها کمترین حرمتی برای آخوند حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور قایل نیست، بلکه گاها حتی ملاحظات در مورد علی خامنهای را هم کنار گذاشته و با اشاره یا صراحتاً میگویند او که قبلاً گفته بود اگر آمریکا برجام را پاره کند ما هم آن را آتش میزنیم، پس چرا هیچ کاری نکرد و نمیکند؟...
سخنان آخوندی به نام جواد ورعی از آخوندهای حوزه نشین یکی از موارد گویای وضعیت بحرانی رژیم است.
این آخوند حوزوی نگران این است که این بحرانها منجر به « مقاومت منفی» و« نافرمانی مدنی» شود و کار دست حاکمیت بدهد.
این آخوند حکومتی در افطاری حسن روحانی او و«روحانیت معظم» را مخاطب قرارداد و مسئولیت «ناکارآمدی جمهوری اسلامی» را بیش از همه «برعهده دولتمردان و روحانیت» دانست، و با یادآوری نفرت مردم نسبت به حکومت آخوندی و نهادهای آن از جمله دولت و روحانیت، به آنها نسبت « به قضاوت عموم مردم» هشدار داد، زیرا «عموم مردم در قضاوت نسبت به ناکارآمدی حکومت، نهادها را از یکدیگر جدا نمیکنند».
حرف این آخوند این است که اگر مردم قیام کنند خشک و تر با هم میسوزند و در جریان سرنگونی هیچ نهادی مستثنی نیست.(سایت بهار۱۷خرداد۹۷)
سایت بهار وابسته به باند روحانی ۱۷خرداد ۹۷به« بزرگان و نخبگانی» اشاره میکند که «در مورد بحران ناکارآمدی نظام و معضلات سالهای آینده هشدار میدهند».
هشدار این«بزرگان و نخبگان»در مورد«رونق فساد، بیتوجهی به حقوق اساسی مردم، بحران اقتصادی، بحران آب و محیطزیست، لزوم اصلاح قوه قضاییه، لزوم گسترش فضای باز سیاسی و اجتماعی و...» است.
به باور نویسنده این سایت دو راه در پیش روی حکومت آخوندی باقی نمانده است، یا باید باور کند و« کمر همت به اصلاح جاده و رفع موانع ببندد» و یا اینکه «تخت گاز در جادهای که معلوم نیست چه دستاندازهای بزرگی دارد و چه پیچهای خطرناکی دارد»حرکت کند که «درههای عمیق به کمین کوچکترین اشتباه و بیاحتیاطی» آن نشسته است.
استاندار رژیم در البرز نیز به سران و سردمداران آن توصیه میکند« باید گوش شنوایی برای درد دلهای مردم» داشته باشند و برای رفع این مشکلات بکوشند« تا ناآرامیها را از بین» ببرند.(خبرگزاری ایلنا ۱۷خرداد ۹۷)
و...
ملاحظه میشود که اظهارات فوق جز بیان یاس و سرخوردگی نسبت به آینده و هشدار و اخطار در مورد بحرانها و مشکلات گریبانگیر رژیم، نیست
به عبارتی این هشدارها و پند و اندرزها، کلی و بدون ارایه راهحل مشخص است.
این وضعیت در یک جمله بیانگر بنبستی است که تمامیت رژیم در آن اسیر است.
بن بستی که با هیچکدام از دولتهای نظام ولایت از بهاصطلاح اصلاحطلب و اصولگرا و اعتدالی باز نشد و همچنان رژیم پشت «پیچهای خطرناک و درههای عمیق» به دام افتاده است
واقعیتی که مردم ایران در قیامهای سال ۷۸، ۸۸، و بهطور مشخص آخرین آن یعنی قیام دیماه سال ۹۶با شعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» بر آن مهر تأیید زدند و خواستار سرنگونی تمامیت رژیم با همه دستهبندیهای درونی آن شدند.