در ۳۰فروردین ۱۳۵۱، رژیم شاهنشاهی ۴تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران، علی باکری، ناصر صادق، علی میهندوست و محمد بازرگانی را تیرباران کرد. این اعدامها، بهدستور مستقیم شاه و به وسیله ساواک انجام شد. ۳سال بعد، در ۳۰فروردین ۱۳۵۴، رژیم بار دیگر دست به جنایتی فراموشیناپذیر زد و ۹زندانی قهرمان، از جمله بیژن جزنی و یاران فداییاش، حسن ضیا ظریفی، عزیز سرمدی، سعید کلانتری، عباس سورکی، محمد چوپانزاده و احمد جلیلافشار را بههمراه مجاهدان کاظم ذوالانوار و مصطفی جوانخوشدل در تپههای اوین به گلوله بست و تیر خلاص زد.
جایگاه ۳۰فروردین در تاریخ معاصر ایران
چرا یادآوری و بزرگداشت ۳۰فروردین در شرایط کنونی دارای اهمیت است؟
سیام فروردین، روزی است که مانند ۴خرداد و ۱۵شهریور در تاریخچه مبارزه آزادیبخش علیه سلطنت شاهنشاهی از جایگاهی ویژه برخوردار است.
زیرا در این روز در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۴، شاه با دژخیمان جرار ساواک برای خاموش کردن شعلههای فروزان مبارزه مسلحانه انقلابی، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
نگاهی به فراپشت و یادآوری شکوه راهی که طی کردهایم ما را به درسآموزی فرامیخواند. آینده را با چراغ راه قرار دادن تجارب ذیقیمت پیشین میتوانیم از هماکنون پیشبینی کنیم و رقم بزنیم.
آن قهرمانان، پیشتازان مبارزه قهرآمیز علیه دیکتاتوری بودند که با جان خود بهای آزادی را پرداختند.
شاه گمان میکرد با به خون کشیدن قهرمانان پیشتاز میتواند از سرنگونی محتوم خویش پیشی بگیرد؛ اما مانند خامنهای و آخوندهای سفاک امروزی سخت در اشتباه بود. چند دهه پس از شتکزدن آن خونهای پاک بر تیرکهای اعدام، نسلهایی سربرآوردند که رسالت آنان برافراشتن همان پرچم و رساندن بار امانت تا سرمنزل مقصود بود.
امروز، کانونهای شورشی با الهام از این قهرمانان، راه آنها را ادامه میدهند. قدم صدق و فداکاری بیچشمداشت و صادقانه آن پیشتازان راهی را گشود که امروز بیش از دیروز ضرورت و جایگاه آن را میتوان فهم کرد.
کانونهای شورشی و پراتیکهای انقلابی
در سالگرد حماسه ۳۰فروردین، کانونهای شورشی در بیش از ۱۷شهر ایران، از تهران و تبریز گرفته تا زاهدان و بندرعباس، با انجام ۶۰پراتیک انقلابی، یاد شهدای این روز را گرامی داشتند. این اقدامات که شامل نصب شعارها، گلگذاری بر مزار شهدا و پخش پیامهای انقلابی بود، پیامی روشن با خود دارد: دیکتاتوری چه در کسوت شنل و چکمه و تاج و چه با پوشش عبا و نعلین و عمامه باید سرنگون شود. این مبارزهیی است که هیچگاه متوقف نشده است.
در پیام کانونهای شورشی هنگام گلگذاری در قطعه ۳۳بهشت زهرا دقت کنیم؛ هر کلمه آن تداوم و ماندگاری آرمان آن قهرمانان را باز میتاباند:
«اینجا هستیم که بگوییم: مبارزهیی که شما آغاز کردید، شعلهورتر از همیشه است»
«ما با تمام وجود راهتان را برای همان آرمان ادامه میدهیم تا کشورمان را از استبداد شاه و شیخ نجات بدهیم و یک جمهوری دموکراتیک بر پایه رأی مردم بنا کنیم»
این پراتیکها تنها یک مراسم یادبود نبودند؛ آنها نمایشی از قدرت سازمانیافته مقاومت در برابر حکومتی هستند که با استفاده از تمام امکانات سعی کرده است کانونهای شورشی را بخشکاند ولی مانند سلف خود آریامهر، آب در هاون میکوبد.
اهمیت پراتیکها در شرایط اختناقآمیز کنونی
این پراتیکها در سالگرد حماسه ۳۰فروردین از چند جهت اهمیت دارند:
یکم - روحیه مقاومت را در میان مردم زنده نگه میدارند. در شرایطی که رژیم با ایجاد فضای ترس و ناامیدی تلاش میکند مردم را از مبارزه با خود بازدارد، دیدن شعارهای انقلابی و پیامهای مقاومت در خیابانها، امید به سرنگونی و حتمیت آن را در دلها بیدار میکند.
دوم - اقدامات بیانگر گستردگی و سازمانیافتگی مقاومت است. از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران، کانونهای شورشی نشان دادهاند که رژیم نمیتواند همهجا حضور داشته باشد و صدای مردم را برای همیشه خاموش کند.
سوم - این پراتیکها پیامی به رژیم است که مبارزه با ۲دیکتاتوری از یک مضمون برخوردار است و همچنان ادامه دارد.
کارزار کانونهای شورشی به خامنهای و همریشان او هشدار میدهد که همانطور که دیکتاتوری پهلوی و ساواک منفور آن در برابر اراده مردم فروپاشید، رژیم کنونی نیز با تمام عمامهداران و پاسدارانش سرنوشتی جز سرنگونی نخواهد داشت.
راه پیشتازان ادامه دارد
مبارزهیی که با خون جوشان یاران مجاهد و فدایی در ۳۰فروردین ۱۳۵۱ و ۱۳۵۴ دوام و قوام یافت امروز در خیابانهای تهران، زاهدان و مشهد شعلهور است. پراتیک و عملیات کانونهای شورشی این واقعیت را به رخ میکشد که نه سرکوب رژیم، نه اعدامها و نه فضای رعب و وحشت نمیتواند اراده مردم ایران را درهم بشکند. مبارزهیی که برای نفی دیکتاتوری سلطنتی و ساواک منفور آن آغاز شد، بیگمان با به زیر کشیدن شیخ و سگان زنجیریاش به بار خواهد نشست و یک ایران آزاد و دموکراتیک بر خاکستر ۲دیکتاتوری قد برخواهد افراشت.