کلمهٔ «آزادی» وقتی از قرنهای گذشته تاکنون به جوامع در حال توسعه(جهان سوم و بهطور خاص ایران) میرسد، با تضادها، بنبستها و موانع گوناگونی چنگدرچنگ میشود:
ـ در وهلهٔ نخست، همواره با نظامهای دیکتاتوری و فاشیستی روبهرو است.
ـ در زیر همین چتر استبدادی، همواره با جهل و خرافات و هیزمبیاران تنور استبداد مواجه است.
ـ در همین هیزمبیاری برای تنور آپارتاید سیاسی و مذهبی، ایران همواره شاهد نخبهکشی در آستانهٔ رسیدن به آرزوی تاریخیاش بوده و هست!
ـ آزادی در زیر همین چتر، با طبقات و قشرهایی دست به گریبان بوده است که نانخور سوداگری و سلطهگری تحت عناوین مختلف هستند که همواره هم زمینهساز و خدمتگزار سرکوب و اختناق و جنایتاند.
در ایران معاصر، آزادی و راهیان شیفتهاش همواره با این چهار عامل بازدارنده برای محقق نشدن حاکمیت مردمی و دموکراسی روبهرو بودهاند. به ۴۰سال گذشته نگاه کنید؛ همواره نبردی سخت با بهای سنگین بین خدای آزادی و ناخدای استبداد جریان داشته است و ادامه دارد...
اکنون بهیمن تحولات شتابان دنیای ارتباطات و وجود «جهان اطلاعاتمحور»، ۲جریان موازی «آگاهی» و «آزادی» در حال ورقزدن برگ جدیدی در ایران رو به آینده هستند. همهٔ شواهد گواهی میدهند که دوران استبداد و خودکامگی و تجارت سیاسی با دین، برای همیشه بهپایان خواهد رسید...
تاریخ ملتها گواهی میدهند که هرگاه جامعه و مردمی به «شعور تاریخی» برسند، فصلی را ورق میزنند که بازگشتناپذیری به دیوانسالاری کهن را برنمیتابند. جرقهٔ برآشوبندهٔ «شعور تاریخی»، رسیدن به «ضرورت آزادی و برابری و دموکراسی» است. این ضرورت سهگانه لاجرم خود را در «فرهنگ آزادی» متجلی میکنند. از هماینک میتوان شرارههای این برآشوبیدن ناگزیر را در افق ایران آینده گواهی داد. این گواهی از تداعی گذشته و به عینیت و تجلی گراییده است...
هامون
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است