واکنش مردم بهجان آمدهٔ ایران و جوانان شورشی به خبر افزایش گرانی بنزین، شهرهای مختلف ایران را درنوردید و دیکتاتوری آخوندی را بهلرزه درآورد. نیروهای سرکوبگر و حلقه بهگوش نظام برای مهار اعتراضات از تیراندازی مستقیم استفاده کرده و خطوط اینترنتی را کند، مختل و قطع نمودند تا اخبار قیام به رسانههای مقاومت درز نکند و بازتاب جهانی نیابد. اما خبر به گوش جهان رسید و حمایت و همدلی آنان با مردم ایران را برانگیخت. شهرهایی مانند اهواز، شوشتر، دزفول، گچساران، آبادان، خرمشهر، ماهشهر، رشت، شیراز، بندرعباس، گرگان، خرمآباد، قم، ایلام، کرج، سنندج، دورود، قزوین، اراک، مهدیشهر، گرمسار، شاهرود، نجفآباد، شهریار، مریوان، تهران، تبریز، اردبیل، ارومیه، ساوه، پاسارگاد، قلعه حسنخان، ورامین، ساری، یاسوج، قائمشهر، شهرکرد، ملکشهر، پرند، دماوند، پلدختر، نیشابور، سرپل ذهاب، کهنوج، یزد، بوشهر، بهمئی، اراک و... شاهد صحنههای اعتراض و قیام مردم بودند. در جریان دومین روز اعتراضات در شهرستان بهبهان، صدای تیراندازی در میان شعلههای برافروختهٔ آتش به گوش میرسید. خامنهای با عبارت «تعدادی جان باختند و مراکزی تخریب شد» از یکسو به شهدا و مجروحان قیام و از دیگر سو به دامنههای خشم شعلهور مردم اعتراف کرد.
گرانی قیمت بنزین، تصمیم سهقوه نظام
پس از اعلام ناگهانی خبر افزایش قیمت بنزین آزاد و سهمیهای، هر سهقوهٔ نظام از این تصمیم حمایت کردند. خامنهای نیز در صحبتهای خود تصمیم گرانی بنزین را به سهقوه نسبت داد و از آن حمایت نمود:
«اگر سران سهقوه تصمیم بگیرند من حمایت میکنم. من این را گفتم، حمایت هم میکنم. سران قوایند، نشستند با پشتوانهٔ کارشناسی یک تصمیمی برای کشور گرفتند، باید عمل بشود به آن تصمیم...».(سایت خامنهای ۲۶آبان ۹۸)
البته روشن است که پس از واکنش خشمگینانه مردم، باندهای نظام تقصیر را به گردن یکدیگر میاندازند؛ همچنان که رئیس دفتر آخوند روحانی برای سلب مسئولیت از دولت گفت: «در اصل اصلاح قیمت بنزین تصمیم همه ارکان نظام بوده و همه در این تصمیم دخیل بودهاند و دولت صرفاً مجری این طرح است»؛ اما فارغ از این بازی لورفته، باید پرسید:
آیا نظام آخوندی از وضع معیشتی مردم خبر ندارد؟
آیا دربارهٔ گران کردن بنزین، هیچ نگرانی از واکنش مردم نداشت؟
روشن است که پاسخ به هر دو پرسش بالا مثبت است. همچنانکه اوضاع فلاکتبار معیشت مردم هر روز در رسانههای مختلف حکومتی بازتاب دارد. روزنامهٔ حکومتی جوان وابسته به باند ولیفقیه(۲۶آبان ۹۸) نوشت:
«بر اساس این گزارش [گزارش مرکز مطالعات بینالمللی انرژی]، با وجود آن که دهکهای پایین درآمدی و قشر ضعیف جامعه نسبت به دهکهای بالای درآمدی کمترین استفاده را از یارانه انرژی دارند، اما حذف این یارانه و آثار تورمی آن بیشترین ضربه را به دهکهای پایین درآمدی خواهد زد و آنها بیشترین فشار را از اصلاح قیمتها متحمل خواهند شد».
بدیهی است که باندهای چپاولگر نظام فقط در راستای بهرهگیریهای خود یا تبلیغات باندی و یا خراب کردن طرف مقابل در جنگ قدرت به آن میپردازند و نه از زاویهٔ دلسوزی برای مردم.
در زمینهٔ نگرانیها از واکنش مردمی هم مدتهای طولانی است که هشدارهای مختلفی از همهٔ سطوح نظام به گوش میرسد. هشدارهای وحشتآلودی که در آن بارها و بارها از خشم فروخفتهٔ مردم بهعنوان «بشکه» یا «انبار باروت» نام بردهاند. پس اینجا هم جای هیچ شک و تردیدی نیست که حتی بدون اقدام به افزایش قیمت بنزین هم نگرانیهای فراوانی همهروزه بخشی از ذهن نظام را مشغول خود کرده بود.
اکل میت از فرط اضطرار!
اکنون به اصلیترین پرسش میرسیم؛ چرا علیرغم آگاهی به فقر و فاقهٔ مردم و نگرانی فوقالعاده از شورش و عصیان مردم به جان آمده، باز رژیم ولایت فقیه به چنین اقدامی مبادرت میکند؟
واقعیت اینجاست که پس از سالها جاهطلبی و تاخت و تاز، اکنون اختاپوس عمامهدار در تلهٔ اتمی گرفتار آمده و نقشههای گسترش خلافتاش هم با شورشهای مردمی در عراق و لبنان بهباد فنا میرود. تحریمهای خفهکننده عملاً دسترسی آخوندها به پولهای بادآوردهٔ کلان را بسیار محدود کرده و نظام نه توان پاسخگویی به هزینههای داخلی را دارد، نه مانند گذشته توان خاصهخرجیهای سابق در لبنان و عراق تا سوریه و یمن و تغذیه مالی گروههای تروریستی نیابتی پیدا و پنهاناش در جهان را پیدا میکند.
اینجاست که از سر ناچاری همه ریسکهای امنیتی را البته با آمادهباش کامل برای سرکوب میپذیرند تا شاید به این شیوهٔ شناختهشده دست در جیب مردم کنند و خود را از این ستون به آن ستون برسانند تا شاید فرجی حاصل شود. این وضعیت شبیه همان چیزی است که در فقه آخوندی به آن «اکل میت» یا خوردن گوشت تن مرده برای زنده ماندن میگویند و آن را مجاز میشمارند.
سریال «غلط کردم»
فوران خشم گرگرفتهٔ مردم کار را به جایی رساند که اینک فریاد «غلط کردم» از سراپای نظام به گوش میرسد. خامنهای نیز سراسیمه به وسط گود آمد و قیام مردم ایران را تحت عنوان «ناامنی!» [همان کدی که در مورد قیام عراق بهکار برده بود] برزگترین مصیبت برای نظامش خواند. در اولین روز پس از اعلام خبر افزایش قیمت، مجلس ارتجاع سراسیمه خبر از اقدام برای عقبنشینی داد. تقدیم طرح سهفوریتی به هیأت رئیسه و تشکیل جلسهٔ مجلس ارتجاع در پشت درهای بسته با حضور شمخانی و نیز سریالی از غلط کردمهای رنگارنگ بیانگر آن است که نظام آخوندی یک کشیدهٔ محکم از ملت ایران دریافت کرد.
در این میان خامنهای که دید این عقبنشینی سلسلهای از اعتراضها و عقبنشینیها را بهدنبال خواهد داشت در منتهای شقاوت و کینهورزی نسبت به مردم، از ضرورت حفظ و امنیت [نظام] گفت.
از جنگ قدرت باندهای چپاولگر که بگذریم، مردم ایران بهروشنی پاسخ را نه فقط به «گرانی بنزین» بلکه به اصل نظام ولایی دادند و به شیوهٔ آشنای کار کانونهای شورشی در ایران، این بار در روز روشن عکسهای خامنهای و مراکز نمادین قدرت نظام را به آتش کشیدند تا روشن شود که حرف مردم ایران با کلیت این نظام سراپا فساد است. بنزین هم در این میانه شعلههای زیر پوست خاموش شهر را برافروخته و در نهایت همین شعلهها ریش و ریشهٔ ولایت را میسوزاند.