728 x 90

گرگ مطاع ابلیس

خمینی ابلیس گرگ
خمینی ابلیس گرگ

پا به عصر یا دورانی از تاریخ حیات بشر بر کرهٔ زمین گذاشته‌ایم که می‌توان آن را عصر نقد همهٔ پدیده‌های سیاسی و اجتماعی و گرایش‌های اعتقادی نامید. در بطن این عصر، آنچه بیش از همه زیر تیغ نقد رفته، نقد دایرهٔ قدرت در دنیای سیاست است؛ دنیایی که آن را با شاخص کیفیت قدرت رهبران و دولتهای تابعهٔ آنان می‌شناسیم.

 

در سایهٔ اقتدار مثبت اطلاع‌رسانی در عصر رسانه، نقد دایرهٔ قدرت در ایران نیز پا به ادبیات سیاسی گذاشته است. انگیزهٔ غالب این نقد و ورود آن به ادبیات سیاسی ایران طی دو دههٔ گذشته، به‌دلیل ساختار فاسد دیکتاتوریهای موروثی در تاریخ معاصر ایران و آثار گسترده و همه‌جانبهٔ فساد آن در جزئیات زندگیِ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بوده است.

آنچه این نقد را در ایران پردامنه نموده، نقش خاص دیکتاتوری ولایت فقیهی و آثار زهرآگین آن بر تباهیِ زندگی ـ با همهٔ وجوه فکری، معنوی، فرهنگی، اخلاقی، صنفی، آموزشی، ورزشی و... ـ بوده است.

 

این نقد در مسیر بلوغ خود، گام‌به‌گام تحت‌الشعاع قیامهای اجتماعی از ۸۸ تا ۱۴۰۱، مسیر انتقادی تا نفی را طی نموده است. در کانون این نقد و مسیر طی شده، اصل ولایت فقیه و شخص ولی‌فقیه همواره برجسته‌ترین موضوع مبتلابه ایران در میان پیشینیان هم‌سلک او در علت عقب‌ماندگیِ ایران بوده است. اصلی و شخصی[از جنبهٔ موقعیت نقدناپذیر، قدسی‌مآب، مطلق بودن] که خمینی بانی آن بود.

 

خمینی بانی اطاعت از گرگٍ در کمین قدرت شد. موقعیت مذهبی ـ سیاسی که او در بدو ورود به ایران داشت، می‌توانست عامل مهم مهار این گرگ باشد؛ ولی ابلیسی که در ماهیت تاریخیِ تفکر او نهان بود ـ و غیر از اندک مجربان، آن تودهٔ رفته به پیشواز او از آن آگاهی نداشتند ـ وی را مطیع گرگ فرعون‌صفتی با شاخص قدرت‌پرستی نمود.

 

از آن پس در اطراف سیاست‌پیشه‌گیِ خمینی و خمینی‌صفتی، گرگٍ قدرت است که بر هست و بود همگان پوزار می‌کشد؛

سلطه‌گری و صدارت به هر قیمت، هدف‌هایی‌اند که تأمین‌شان، تسمه از گرده‌ٔ مردمان می‌کشد؛

مذهب سیاسی شده است که موقعیت و مقام را دجالگرانه از قداست و الاهیت عاریه می‌گیرد تا کرسی ولایت مطلق را بر شانه‌های زمینیان، سنگین‌تر بنشاند تا سوداگریِ سرمایه و غارت‌گری همه‌جانبه‌اش تضمین بدون زمان داشته باشد.

 

سلطهٔ مطلق قدرت سیاسی ـ مذهبیِ ولایت فقیهی [گرگ مطاع ابلیس]، با تفکر غالب جنسیتی، می‌خواهد هست و بود زن و مرد ایرانی را به گروگان بگیرد تا در قبرهای پیش‌ساخت تمدن انسانی و اجتماعی، دفن‌شان کند که هویت مشترک و تساوی حقوق انسانی‌شان، هرگز تداعی و راهنما و انگیزش مبارزه برای آزادی، برابری و عدالت اجتماعی نگردد.

 

با این اوصاف، آن نقد قدرت‌مندی که اکنون در جامعهٔ ایران جریان دارد، در دو جنبهٔ «باور» و «اقدام» ظهور یافته است. در جنبهٴ «باور»، یقین عبور از تمامیت حاکمیتی با سلطهٔ گرگی مطاع ابلیس است و جنبهٔ «اقدام» آن، اعتراض و قیام و خیزش و شورشی که همان «باور» را به میدان مبارزه‌یی سیاسی ـ اجتماعی ـ صنفی با هدف نفی همیشگیِ گرگ و ابلیس در جغرافیای ایران آورده است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0b1790dc-2928-41cb-8904-70b1462ad68b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات