نگاه اجمالی به سرخط خبرهای دستگیریهای متعددی که طی یک ماه گذشته توسط عوامل حکومتی اجرا و اعلام شده بیانگر وضعیت درونی متزلزل و هراس غیرقابل توصیف نظام آخوندی است. همچنین در کنار این دستگیریها شاهد افزایش چشمگیر اجرای احکام ضدبشری اعدام و اعدامهای جمعی در زندانها هستیم.
برای نمونه کافیاست نگاهی به اتهامات و احکام صادره برای یک اعتراض کارگری بیاندازیم. صدور حکم ۱۱۱سال زندان و ۷۴ضربه شلاق برای چند نفر در اعتراض به عدم دریافت حقوقشان و یا نشر اخبار آن اعتراضات!
نمونه دیگر صدور حکم ۵۵سال زندان برای ۳هموطن معترض به حجاب اجباری!
اینها چه دلیلی میتواند داشته باشد بجز هراس و وحشت حکومتی؟
حتی همزمان با سفر نیویورک؟!
در روزهایی که نمایندگان حکومت آخوندی در نیویورک و مجمع عمومی بودند، عقل سلیم حکم میکرد که رژیم دست به اجرای حکم ضدبشری و سرکوبگرانهٔ اعدام، بهخصوص اعدامهای جمعی، نزند. اما چه چیزی باعث میشود که حتی در این شرایط حساس و ملتهب، از اقدامات ارعابآمیز عقبنشینی نکند؟ پاسخ در یک کلمه «هراس» رژیم است. وحشت از شرایط اجتماعی داخلی. خامنهای ناچار است که همزمان با چشمک و چراغهای بینالمللی، سایهٔ ارعاب و وحشت را بهزعم خودش بر مردم همچنان مستولی نگاهدارد؛ مبادا که کنترل جامعه از دستش در برود.
مقابله با جو جوشان اجتماعی
در دستگیری و زندانیکردن اقشار مختلف مردم آنچه که برای حکومت مهم است، سیطرهٔ خفقان است بر جامعهٔ معترض؛.
با این وجود اما روزی نیست که شعله و شرارههای اعتراض از گوشه و کنار آتشفشان عظیم اجتماعی مردم ستمدیده و ناراضی از حکومت، زبانه نکشد. اخبار روزانهٔ اعتراضات برحق کارگری و صنفی و مردمی، حتی در اوج سرکوبگری و سانسور رژیم پلید آخوندی، از جای جای صفحات اجتماعی، به سطح جامعه درز کرده و تاثیر خودش را میگذارد. پاسخ حکومت هم همین دستگیریها و دادگاههای نمایشی پس از آن و صدور احکام سنگین و نامتناسب برای دستگیر شدگان است. این احکام یا زندانهای طویلالمدت در واقع پاسخ به جو اجتماعی جوشان و معترضی است که با آغاز سال تحصیلی پرتحرکتر هم خواهد شد.
کانون ترس پنهان میرغضبهای لرزان حکومتی
اما نکتهٔ پنهان همهٔ این قضایا در هراس رژیم است از به زمین خوردن شیشهٔ عمر حکومت.
پیش از هر کسی، خود ولایت میداند که این اعتراضات و این غلیان اجتماعی در نهایت استراتژی سرنگونی و فعالیت «کانونهای شورشی» را تقویت میکند؛ زیرا این کانونهای شورشی هستند که از یکسو شعلهٔ اعتراضات را هر چه فروزانتر نگاه میدارند و از سوی دیگر جامعه را به سمت یگانه راهحل و راهکار تمامی مسائل و دردهای اصلی یعنی سرنگونی تمامیت نظام ولایتفقیه سوق میدهند.
برای هر کسی که حتی از دور دستی بر آتش دارد پیداست که بیم و هراس ولایتفقیه از یک اعتراض صنفی کارگری یا یک هموطن معترض به حجاب اجباری نیست. ترس روزافزون نظام پوسیدهٔ آخوندی از برآیند همهٔ این اعتراضات و مشروعیت و مقبولیت و گسترش کانونهای شورشی بهعنوان کلید واژهٔ گذر از سرکوب به آزادی است. زیرا کانونهای شورشی در پیوند با مقاومت سازمانیافته، راه آزادی و خلاصی از این دستگاه سرکوبگر را در پیش گرفتهاند و در این مسیر هستی و نیستی خود را هم برکف نهادهاند تا آزادی میهن اشغال شده را محقق سازند و بیتردید آن را محقق خواهند ساخت.
م. حبیبی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است