728 x 90

گفتگوی ملی با هدف پاک کردن صورت‌مسأله سرنگونی

گفتگوی ملی
گفتگوی ملی

رژیم آخوندی در ضدیت با مردم‌گرایی و ملی بودن، حتی اسم ملی را از مجلس شورای ملی حذف کرد.

سمبل ملی بودن در ایران، مصدق کبیر است. همان که بزرگترین خدمت را به مردم و جامعه و تاریخ ایران کرد؛ ملی کردن صنعت نفت.

خمینی ملعون بیشترین کینه را به مصدق داشت و با شعف می‌گفت مصدق از استعمار سیلی خورد.

 تفکر متعفن خمینی باعث شد که هیچ اسم مردمی، تاریخی و ملی باقی نماند.

برای هر چیزی یک پسوند اسلامی اضافه کردند. شوراهای اسلامی، ایران اسلامی، بانک تعاون اسلامی، پارک نهج‌البلاغه، حتی برای به ابتذال کشاندن اعتقادات اسلامی، اسم زایشگاهی در شیراز را، زایشگاه رسول‌الله نام‌گذاری کردند که حتی در مجلس آخوندی به این اعتراض کردند که این چه افتضاحی است!

اما این روزها بحث گفتگوی ملی را از بالاترین سرکردگان و مهره‌های رژیم می‌شنویم. علت چیست؟

اسحاق جهانگیری معاون‌اول آخوند مکار‌ روحانی، پیشنهاد گفتگوی ملی داد.

خمینی رمال هم در سخنرانیهای خود دائم سرکردگان و مهره‌های خود را به اتحاد دعوت می‌کرد. اما منظورش از اتحاد همه ما، من بود و در این اتحاد هر که ساز مخالف می‌زد را سربه‌نیست می‌کرد.

این کار در طول سالهای حاکمیت خمینی و سلف او خامنه‌ای، امری رایج و جاری است.

علاوه بر این‌که مخالفان سیاسی خود مانند دکترکاظم رجوی و محمدحسین نقدی را به‌قتل رسانید، در درون حاکمیت نیز برای حذف همین شیوه را در پیش گرفتند.

نمونه سعید اسلامی که به گواه عوامل اطلاعاتی رژیم، چیزخورش کردند.

اما در دوران اصلاحات! در افکار اطلاعاتی‌های سابق دگردیسی پیش آمد و به نقطه کمال گفتگوی ملی! رسیدند.

معلوم نیست چطور این فرایند توسط اطلاعاتی‌ها و شکنجه‌گران به گفتگوی ملی! میل پیدا کرد.

 قاتلان دیروز که از خفه کردن، کشتن با کارد، به‌قتل رساندن تحت عنوان استفاده از قرص فشارخون و... کار را پیش می‌بردند آیا دور یک میز می‌نشینند و با هم اختلافاتشان را بررسی و حل می‌کنند!؟

موضوع وحدت داشتن و اتحادی بود که خمینی می‌گفت و هرگز تحقق پیدا نکرد.

البته آنها می‌گفتند که اختلافات درون حاکمیت اختلافات طلبگی است! اما در همین اختلافات طلبگی دیدیم که فک تئوریسین اصلاحات با گلوله سوراخ شد!

اما اتفاقاتی در دیماه افتاد که هوش و حواس را از سر مهره‌های بالای «نظام مقدس» پراند.

در روز 6دی مالباختگان در مشهد در گوشه خیابان حضور داشتند آنها اعتراض می‌کردند که چرا پولهایشان را پس نمی‌دهند؟

سپس شعار می‌دادند که کاسپین دزدی می‌کند، دولت حمایت می‌کند.

آنها تا عصر اعتراض و راهپیمایی کردند. سپس فراخوان دادند که همه کسانی که مالباخته هستند فردا در مشهد در نقطه ثابتی جمع شوند و اعتراض و تظاهرات کنند.

این امر فردا اتفاق افتاد اما خیلی زود شعارها تبدیل به مرگ بر روحانی شد.

تغییر شعار و خواسته‌ها باعث شد که تظاهرات و اعتراضات مالباخته‌ها که در شهرهاى مختلف روزانه ادامه داشت سریع مسیر خود را عوض کند.

در همدان یک زن دلیر‌ جلوی انبوهی نیروهای انتظامی و امنیتی شعار مرگ بر خامنه‌ای سرداد.

هم‌زمان در رشت تظاهر کنندگان شعارهای ضدحکومتی سردادند که مورد حمله اوباشان بسیجی و امنیتی قرار گرفتند که تعداد زیادی از جمله زنان شجاع مجروح شدند.

هم‌زمان در کرمانشاه، قم، اصفهان و اهواز نیز تظاهرات ضدرژیم با شعارهای مرگ بر دیکتاتور‌، مرگ بر خامنه‌ای و روحانی برگزار شد.

۲هفته دیماه خیابانها در تسخیر جوانان بود و رژیم گیج و زلزله‌زده! مبهوت به آنها نگاه می‌کرد.

به گواه بسیاری از تئوریسینهای هر دو جناح، تظاهرات دی 96 با همیشه متفاوت بود چه قیام 88، چه تظاهرات 77و چه قیامهای اسلامشهر‌، قزوین، اراک...

پس داستان گفتگوی ملی ناشی از یک دگردیسی در مخ جهانگیری و روحانی نبود، بلکه دقیقاً از باز شدن چشم آنها به سرازیر شدن فقرا و گرسنگان و مالباختگان به خیابان برای احقاق حق‌شان بود.

مالباختگان متوجه شدند که تنها با شعاردادنُ پولمو پس بده به جایی نمی‌رسند چون اگر آنها می‌خواستند پس بدهند بالا نمی‌کشیدند.

آنها به‌خوبی فهمیدند که این یک غارت نهادینه شده حکومتی است و باید به ریشه‌ها اعتراض کرد و فریاد برآورد.

به این جهت شعارها بالغ شد به مرگ برخامنه‌ای به‌عنوان سرمنشاء غارت و دزدی و جنایت.

و هم‌چنین: «می‌میریم، ایرانو پس می‌گیریم»، «اسلامو پله کردید، مردمو زله کردید»

یعنی این‌که راه‌کار، نفی کلی حکومت است و رسیدن به حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تنها با ریشه‌کن کردن این بنیاد ظلم و شقاوت است.

به این ترتیب خواست جوانان و زنان و همه مردم به سرنگون کردن و به‌زیر کشیدن نظام منحوس ولایت فقیه ارتقاء پیدا کرد.

نتیجه این‌که: بحث گفتگوی ملی با هدف پاک کردن صورت‌مسأله سرنگونی و قیام است.

اینها می‌گویند حالا که مردم به خیابانها آمدند ما هرچقدر می‌توانیم اختلافاتمان را کنار بگذاریم تا بتوانیم در مقابل دشمنمان «مردم» متحد شویم و انرژی‌هایمان را برای مقابله با آن بگذاریم.

سردمداران حکومت هم وقتی که صورت‌مسأله‌یی جدی در مقابلش هست، نمی‌توانند قیام را جدی نگیرند.

روحانی می‌گوید اگر می‌خواهید مسأله اصول‌گرا و اصلاح‌طلب حل شود، به اصل ۵۹قانون اساسی بچسبیم و صندوق آرا را به وسط می‌کشد.

 خامنه‌ای برای این‌که صورت‌مسأله را پاک کند، فیل نمایشات ۲۲بهمن را هوا می‌کند که دیدیم چقدر مفتضح بود. در هر دو صورت هدف یکی بیش نیست؛ می‌خواهند رژیم را از این بحران‌ بیرون ببرند.

پس دردی در کالبد رژیم افتاده که روزانه عمرش را کوتاه می‌کند، گفتگوی ملی طرحی است برای درمان این درد جانکاه، آیا موفق می‌شوند!؟

 

سعید صداقت

 

مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمی‌کند

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/070845c4-980a-4d69-b0d9-19e9bb6b175a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات