728 x 90

۳۰سال پس از زهر خوردن در جنگ ضدمیهنی (گفتگو با محمدعلی توحیدی)

محمدعلی توحیدی
محمدعلی توحیدی

سؤال: روز چهارشنبه ۲۷تیر، ۳۰سال از زهر خوردن خمینی در جنگ ضدمیهنی گذشت. نگاهی داریم به اوضاع و احوال آن زمان و امروز و چالش جنگ و صلح.

روز ۲۷تیرماه علی خرم که سفیر سابق رژیم در چین بود، به‌مناسبت سالروز زهر خوردن در آتش‌بس، نوشته بود که «مجدداً داریم در مسیری قرار می‌گیریم که مجبور می‌شویم دوباره جام‌زهری بنوشیم».

آیا این عبارت «زهر خوردن» از بابت تمثیل شکست‌هایی است که رژیم می‌خورد ـ مثل آن شکست جنگ ‌ضدمیهنی ـ یا می‌شود اوضاع و احوال امروز رژیم را مقایسه‌های دیگری هم کرد؟

محمدعلی توحیدی: این یک مقایسه کامل و همه‌جانبه است. فقط هم این خرم نیست. بارها از این به‌اصطلاح منطق استفاده کرده‌اند و یادآوری می‌کنند آن موقع را که خمینی گفت «بدا به‌حال من که مانده‌ام و بایستی جام‌ زهرآلوده قطعنامه را بنوشم». البته این را بعد از یک سال گفت که قطعنامه را رد کرده بود و ۸سال اصرار بر ادامه جنگ داشت.

این‌ها اوضاع رژیم را مشابه آن موقعیت می‌بینند و از آن در یک کلیت و عمومیت متناسب با محتوای اوضاع و احوال استفاده می‌کنند. یک بار هم لاریجانی ـ که رئیس مجلس است ـ چند سال پیش گفت که «دوراهی خودکشی از ترس مرگ یا خود مرگ». یک چنین تعبیری داشت.

در پاسخ به سؤال شما، این یک مقایسه جامعی است. این تعبیر را کسانی مثل خرم یا دیگران که می‌گویند، به ترتیبی می‌خواهند آن کاری را که خمینی کرده بود، یادآوری کنند. در واقع خمینی گفته بود «جنگ را تا ۲۰سال دیگر و تا آخر ادامه می‌دهیم» و پس گرفت کنار گذاشت و به‌قول خودش زهر خورد. این‌ها می‌خواهند بگویند که الآن باید چنین کاری بکنیم؛ چرا که در چنین وضعیتی قرار داریم. آن موقع لاریجانی یا خامنه‌ای و غیره این حرف‌ها را زده بودند و حالا هم حرفشان این است که این خوب نیست؛ خودکشی و خودزنی و از ترس مرگ است که نباید انجام داد. در واقع تمثیلی از اوضاع و احوال رژیم بیان می‌شود. ولی مقایسه‌اش یک مقایسه کامل است. البته رژیم از موضع خودش بیان می‌کند، ولی برای مردم و مقاومت هم همین‌طور است.

آن موقعی که خمینی جام‌زهر را سرکشید و نگفت چرا، در حالی بود که همین قطعنامه را در یک سال قبل از آن با خسارات هنگفت رد می‌کرد. بعداً از توی خودشان در آمد که بعد از فتح مهران و شعار «امروز مهران، فردا تهران» بود و بعد از دیدن خطر سرنگونی و ترس از ارتش آزادی‌بخش که بالای سرشان فرود بیاید. در این وضعیت بود که خمینی جام‌زهر را خورد. این مقایسه هم برای مقاومت و وضعیت کنونی قیام‌ها است که رژیم را تهدید می‌کند. مهمترین تهدیدش هم نسبت به هر تهدید دیگری اهمیتش خیلی بیشتر است.

 

سؤال: ممکن است توضیح بیشتری بدهید که چرا می‌گویید اوضاع فعلی برای مردم و مقاومت، تشابه بیشتری به زهر آتش‌بس نسبت به زهر اتمی دارد؟

محمدعلی توحیدی: در این زمینه می‌شود چند نکته اصلی را گفت. یک نکته‌اش این است که در همین خصوص یعنی در خصوص رویارویی، یعنی قرار گرفتن رژیم در موقعیت خطر و سرنگونی، موقعیت زهر خوردن و مرگ و خودکشی و این مقولات ـ که بین خودشان مطرح می‌شود ـ و از آن طرف هم رویارویی که مقاومت دارد.

یک پرونده بازی که ۳۰سال پیش اتفاق افتاده، هنوز جلوی همه باز است. به چه دلیلی زهر آتش‌بس به رژیم تحمیل شد؟ در حالی که همواره دم از جنگ می‌زد. حتی نمی‌گفت پیروزی؛ می‌گفت اگر همه خانه‌ها خراب شود، ما تا ۲۰سال هم می‌ایستیم! پس یک دلیلی داشت که جام‌زهر را خورد؟ بنابراین این یک پرونده‌ باز است که می‌توان به صحنه نگاه کرد و دید که آن عامل ایرانی و وطنی ـ با وجود شرایط بین‌المللی که اعضای شورای امنیت قطعنامه را تصویب کرده بودند ـ چه بود. بنابراین عامل صلح و آزادی بود که خمینی را وادار کرد. همین موضوع نشان می‌دهد که دشمن کجا عقب‌نشینی می‌کند و چه‌طوری سرنگون می‌شود. تأکید می‌کنم که این پرونده هنوز باز است و می‌توان بر آن مطالعه کرد و این عوامل را دید؛ چون برخی به فاکتورهای مختلف فکر می‌کنند.

نکته بسیار مهم دیگر ـ به‌خصوص بعد از ۳۰سال، از بابت روشن شدن صورت مسأله ـ همین فرهنگ و ادبیاتی که رژیم تبلیغ کرده است؛ تبلیغی با تمام دستگاه تبلیغاتی مثل رادیو و تلویزیون و به‌اصطلاح هنرمندان مزدورش و دستگاه فرهنگی که در این ۳۰سال کوک بوده است که صورت‌مسأله واضح و روشن را معکوس جلوه بدهد. مثلاً همین تعبیری که می‌گوید «جنگ تحمیلی»؛ در حالی که باید واقعاً پرسید آیا جنگ تحمیل بود یا آتش‌بس؟ در حالی که خمینی به‌وضوح می‌گفت: «جنگ برای ما جرعه حیات است»؛ مایه حیات من و رژیم من است. و همین قطعنامه را هم رد می‌نمود. پیشنهادهای دیگر سازمان ملل را رد می‌کرد. طرح صلح شورای ملی مقاومت هم بود؛ ولی همه این‌ها را رد می‌کرد و بر جنگ اصرار داشت. هنوز هم می‌گویند «جنگ تحمیلی». در حالی که آتش‌بس بود که به آنها تحمیل شد. اصلاً خمینی اهل آتش‌بس نبود. با صراحت می‌گفت که «صلح، دفن اسلام است»؛ یعنی دفن رژیمش است؛ یعنی پایان کارش است. پس به او تحمیل شد.

بنابراین الآن صورت‌مسأله بسیار واضح هست. می‌شود اوضاع را نگاه کرد، پرونده را باز نمود و در آن جستجو کرد تا ببینیم چه چیزی تحمیلی بود و چه‌طوری تحمیل شد.

نکته بعدی و مهم‌تر از این‌ها، مسئولیت‌ها است. مثلا همین مناسبتی که الآن به بحث آن نشسته‌ایم، یعنی قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹تیر ۱۳۶۶ تصویب شد. درست یک سال بعد در روز ۲۷تیر ۱۳۶۷ خمینی آن را پذیرفت. در تمام این یک سال با صراحت آن را رد می‌کرد. خیلی جالب است؛ اگر شما این را مطالعه کنید، می‌بینید سنگین‌ترین تلفات انسانی در آن کربلای ۴ و ۵ بود که چقدر بچه‌های دانش‌آموز را روی میدانهای مین بردند و به کشتن دادند. تلفات بسیار سنگینی دادند. حتی شکست‌های فنی و میدانی دادند. میزان زمین‌هایی که در این گیر و دار دست رژیم بود ـ در همین مدتی که قطعنامه را رد می‌کردند در حالی که تمام اعضای شورای امنیت تصویب و تأیید کرده بودند ـ در این مدت میزان زمین‌هایی که از دست دادند، نزدیک ۲برابر بود. یعنی این‌قدر خائنانه علیه ایران، با این همه تلفات تحمیل شده، کار کردند. در صورتی که به‌اصطلاح می‌جنگیدند که زمین‌ها را پس بگیرند. جنگی کاملاً ضدایرانی و ضدمیهنی و ضدانسانی و کشتار بود. تمام دنیا هم می‌گفت، ولی قبول نمی‌کردند.

بنابراین این مسئولیت‌ها چه می‌شود؟ کجا می‌رود؟ الآن می‌شود با نگاه به آن مواضع، این‌ها را روشن کرد. مسئولان کشور همین خامنه‌ای و همان خمینی بودند؛ همانهایی که الآن سر کار هستند. آنها در چنان مقطع حساس تاریخی، برای ایران و ایرانی چنین امتحان پس داده‌اند. بنابراین باید این‌ها را حسابرسی کرد.

از این بابت این‌ها بسیار برای مردم و مقاومت ایران و برای جوانان مهم هستند؛ چون آنها حضور نداشتند و نبودند و بعد از آتش‌بس به‌دنیا آمدند و الآن ۳۰سالشان است. این‌ها را باید گفت تا آنها بدانند که آن موقع چه گذشت و چه اتفاقاتی افتاد. بنابراین از این منظر بسیار مهم و ضروری است که مطالعه شود. حتی برای فهم اوضاع امروز که در آن مقطع چه گذشت.

 

سؤال: اجازه بدهید در همین رابطه، صحبتهای آن زمان خامنه‌ای را بشنویم. بعد من سؤالم را مطرح خواهم کرد.

تلویزیون رژیم، خامنه‌ای در سازمان ملل: «با کمال تأسف احساس می‌شود که برخی از اعضای مؤثر شورای امنیت مایلند این حقیقت را مکتوم بدارند. آنها همان کسانی هستند که از آغاز تلاش خود برای تصویب این قطعنامه را به انگیزهٔ فشار بر جمهوری اسلامی جهت دادند. ما نظرهای صریح خود را در این باب به دبیرکل منتقل کردیم».

تلویزیون رژیم، خامنه‌ای در نماز جمعه: «من همین حالا یک‌ساعت پیش نزد امام بودم. ایشان ضمن این‌که اظهار خوشنودی فرمودند از آنچه که در این سفر و محتوای این سفر گذشته بود، به من امر کردند که من به شما پیغام ایشان را برسانم. من پیغام امام را در چند جمله خطاب به نمازگزاران، به همه ملت ایران اینجا نوشته‌ام. فرمودند به مردم بگو بدانند که هیچ‌گونه سازشی ما با استکبار جهانی نخواهیم داشت. فرمودند که باید متجاوز مجازات و تنبیه شود. فرمودند جواب شیطنت‌های آمریکا را در خلیج‌فارس خواهیم داد و فرمودند بدانید که پیروزی با ما است».

سؤال این است که چرا خمینی و خامنه‌ای با این همه شکست‌ها و ضرر و زیانی که مشخصاً برای مردم ایران ایجاد کردند، آن‌قدر اصرار به جنگ داشتند؟

محمدعلی توحیدی: حرف‌های خامنه‌ای را که می‌شنیدم، برایم خیلی جالب بود. این حرف‌ها مربوط به شهریور سال ۶۶ بود؛ یعنی حدود یک ماه بعد از تصویب قطعنامه ۵۹۸. رژیم ۲هفته بعد آن را رد کرد؛ در حالی که طرف عراقی پذیرفته بود. خامنه‌ای دارد به تأکید و از قول خمینی که اصل قضیه بود رد می‌کند و بعد همین را با ذلت تمام پذیرفتند! ‌گفت که ما مواضع‌مان را به آقای دبیرکل با صراحت گفتیم. منظورش از اشاره به رد قطعنامه بود. یک سال بعد اما می‌دویدند به‌دنبال دبیرکل و به دامنش افتاده بودند که آتش‌بس را می‌پذیریم. بعد از آن همه کشتار و آن همه خیانت و جنایت، صحنه این است. واقعاً برای هر کسی سؤال است که چرا این کار را می‌کنید؟ این نشان می‌دهد که برای این رژیم، موضوع خودش است و نه ایران و ایرانی. بر بقای خودش اصرار می‌کند و حتی اشتباهات خودش را هم متوجه نمی‌شود. اصرار می‌کند برای بقای خودش، همان‌طور که گفت «جنگ برای ما آب حیات است»! مگر این‌که مقاومت مجبورش کرد. می‌بینیم که آتش‌بس برای او زهر است؛ ولی برای مقاومت، آزادی آب حیات است؛ در آزادی رشد می‌کند و صلح را می‌خواهد. این اصل ماجرای آن موقع بود.

هر وقت هم که رژیم تن به چنین چیزهایی داده، بلافاصله به سراغ مقاومت آمده است. در همین موضوع، زهر آتش‌بس را که خورد، بلافاصله رفت سراغ زندانیان بی‌دفاع و آنها را قتل‌عام کرد. فتوای قتل‌عام زندانیان و نسل‌کشی مجاهدین را خمینی صادر کرد. وقتی هم که به زهر اتمی و شکست‌های این‌چنینی نزدیک می‌شد، توطئه‌ها و موشک‌باران لیبرتی را داشتیم. الآن هم در حالی که با وضعیت سرنگونی مواجه شده است، این تهدید را از این زاویه می‌بیند و همین توطئه تروریستی اخیر را علیه گردهمایی مقاومت در پاریس ترتیب داد.

بنابراین یک چنین کارزاری است و رژیم هم برای بقای خودش به چوب‌های زیر بغلش ‌می‌چسبد؛ مثل ادامه جنگ و اصرار بر جنگ‌هایی که الآن در منطقه دارد و ادامه می‌دهد. بمب اتمی را اصرار دارد و ادامه می‌دهد. این است دلیل اصلی قضیه. هم‌چنان که عرض کردم وقتی که پرونده را باز کنیم، در جاهای مختلفش روشن است که کی جنگ‌طلب بود و کی صلح‌خواه. کی ظالم بود و کی مظلوم. این مسائل را به همین دلایلی که توضیح دادم، می‌توانیم درست ببینیم.

 

سؤال: شما به‌خصوص برای جوانان، یادآوری و اشاره‌یی به آن زمان کردید. خوب است مواضع مجاهدین را هم اتفاقاً از طرف خود رژیم بشنویم. شمخانی نکته‌یی در رابطه با مجاهدین دارد. اجازه بدهید آن را از زبان خودش بشنویم و بعد من سؤالم را مطرح کنم.

تلویزیون رژیم، شمعخانی: «هیچ‌کس غیر از (مجاهدین) در داخل کشور وجود ندارد که بعد از خرمشهر اطلاعیه یا بیانیه‌یی داده باشد که جنگ باید خاتمه پیدا کند. برخلاف ادعای فعلیِ اعوان سیاسی، هیچ سندی وجود ندارد که بعد از اتمام عملیات بیت‌المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، گروه سیاسی خواهان وضعیتی باشد که امروز اعلام می‌کنند».

به‌صراحت می‌گوید هیچ نیرویی حتی داخل خودشان خواهان پایان جنگ نبود. تنها مجاهدین بودند که بر صلح و پایان جنگ اصرار می‌کردند. علت این چیست؟ آیا این به شناخت قدیمی مجاهدین نسبت به آخوندها برمی‌گردد؟

محمدعلی توحیدی: البته شناخت و نگرش انقلابی و بینش واقع‌گرایانه سیاسی بسیار مؤثر است. این یک واقعیت است. ولی بیش از آن باید علت را در صداقت و پایداری در جنگ با دشمن دید. مجاهدین حاکمیت مردم و آزادی را می‌خواستند و می‌دانستند که این رژیم دشمن همین‌هاست. رژیم می‌خواهد این‌ها را از بین ببرد و جنگ را به همین‌ خاطر ادامه می‌دهد. در نتیجه در این جنگ و رویارویی با دشمن، مجاهدین چنگ در چنگ با او بودند.

در فاز سیاسی هم حتماً یادتان هست که با وجود ۵۰شهید که از ما گرفتند، ما حتی یک گلوله هم شلیک نکردیم. تمام امتحانات را کردیم. تمام مداراها انجام گرفت که اگر این رژیم به مسیر آزادی و به رأی مردم راضی است و واقعاً در توازن قوای اجتماعی حاضر به ادامه وضعیت است، این‌ها همه آزمایش شد. مجاهدین همه این‌ها را آزمایش کردند؛ ولی سر بزنگاه، وقتی با دجالیت جنگ مواجه شدند، صدق و فدای سیاسی داشتند و بر سران جنگیدند.

شمعخانی و خیلی‌هایشان ـ از جمله محسن رضایی که خودش هم سرکرده سپاه بود ـ آمدند و به‌صراحت گفتند که ما اشتباه کردیم و آن موقع باید جنگ را تمام می‌کردیم. تازه می‌گفتند که همان موقع ما می‌گفتیم، ولی خمینی اصرار می‌کرد. الآن شمعخانی می‌گوید هیچ‌کس چنین چیزی را نمی‌گفت.

بنابراین مجاهدین قیمت سیاسی مواضع خودشان را دادند، بر سرش ایستادند و پایداری کردند. مثلاً در آبان سال ۵۹ بیانیه‌یی در رابطه با صلح دادند. این در حالی بود که مجاهدین در جبهه‌ها بودند. در آن بیانیه مجاهدین گفتند که جنگ قابل پیشگیری بود و صلح قابل وصول است. بعد هم در این مسیر ایستادند و ارتش صلح و آزادی درست کردند. همان موقع و در همان گیر و دار، برادر مسعود می‌گفتند که صلح کنید! بفرمایید صلح کنید! این مواضع صادقانه مجاهدین بود.

در دوره پایداری در اشرف هم سد بستند و در مقابل سیاست شوم جنگ‌طلبانه خمینی ایستادند. این است که مجاهدین فریب این را نمی‌خورند، بلکه این فریب را افشا می‌کنند. عده‌یی هم که در این داستان می‌مانند و شمخانی هم گفت «هیچ‌کس نبوده که جلو این سیاست بایستد». اتفاقاً خیلی‌ها با رژیم همراهی کردند؛ مثل همین تتمه ارتجاع سلطنتی که دنبالچه جنگ ضدمیهنی خمینی می‌شود؛ چون استبداد و فاشیسم حاکمیت دینی را ترجیح می‌دهد بر دموکراسی و آزادی که مجاهدین به آن پایبند هستند.

همین الآن هم که این‌ها به اشتباهاتشان اعتراف می‌کنند، هیچ‌وقت یقه خمینی را نمی‌‌گیرند که تو کی بودی؟ تو در این جنگ بر سر ایران و ایرانی چه بلایی آوردی؟ مجاهدین می‌گویند «جنگ ضدمیهنی». این عبارت معنا دارد. مجاهدین می‌گویند خمینی «دجال ضدبشر» و این رژیم آخوندی بدتر از هر متجاوز به ایران هستند. این مواضع و ایستادگی بر آن، خودش بینش و شناخت درست از واقعیت سیاسی را به هر نیروی انقلابی ایران ـ از جمله مجاهدین ـ می‌دهد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/b5feb869-cb22-4a6d-91eb-2693bd02f30a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات