728 x 90

۴۰سال شکنجه و شکوه پایداری

شکنجه
شکنجه

ماجرا از آنجایی شروع شد که آملی لاریجانی در پاسخ به ادعای شکنجه یکی از کارگران بازداشتی کارخانه نیشکر هفت‌تپه گفت یک هیأت مستقل به منطقه اعزام می‌کند تا هر چه سریع‌تر نتیجهٔ بررسی «شایعه» شکنجه را اطلاع بدهد. بعد هم موضوع به مجلس و سایر جلسات کشیده شد.

اما ساعتی بعد لشکری از شکنجه‌شدگان در فضای مجازی صف کشیدند و گفتند ما هم شکنجه شدیم...

 

نظام شکنجه 

نظام ولایت فقیه از روز نخست، نیازها، اعتراضات و دردهای مردم را با زبان سرکوب و شکنجه پاسخ داد. این طینت و ماهیت نظام است و نمی‌تواند لحظه‌ای از آن جدا شود. اما اگر امروز می‌بینیم در برابر ادعای شکنجه به دست و پا افتاده و موضوعی که آن را حکم شرعی ـ تعزیر ـ و حق سربازان گمنام می‌دانست را تکذیب می‌کند قابل بررسی و در نوع خود جدید و جالب توجه است.

این همان نظامی است که بنیانگذارش به صراحت گفت «ما خلیفه می‌خواهیم دست ببرد، حد بزند و رجم کند» و با فتوای «ضرب‌ حتی‌الموت»‌ برای نخستین بار در تاریخ بشر شکنجه تا مرگ را مشروع کرد.

همان‌ هیولایی که به‌خاطر این‌که از روز اول حاکمیتش همه قلم‌ها و قدم‌ها را نشکست و از همان بهمن خونین ۵۷ چوبه‌های دار را برای جوانان آماده نکرد به درگاه خدای موهومش استغفار و توبه کرد.

همان نظامی است که سرانش با صراحت در هر منبر و معبر و فرصتی گفتند زخمی‌هایشان را در خیابان تمام‌کش کنید و دست چپ و پای راستشان را ببرید و از کوه پرت کنید و...

نظامی که از ابتدا تلاش کرد با برپا کردن چوبه‌های دار و جراثقال در میادین شهر تمام احساسات و عواطف انسانی را منهدم کند و از هر ایرانی یک شکنجه‌گر بسازد.

نظامی که پدر را به‌جای پسر دستگیر و مجازات می‌کند و نوزاد را در حضور مادر شکنجه‌ می‌کند تا شاید در شکستن مادر موفق شود.

سالها پیش در جستجوی مجاهدی پدرش را دستگیر کردند. پدر گفت من مجاهد نیستم و خبری هم از فرزندم و فعالیت‌هایش ندارم. گفتند: «چون پسر تو مجاهد است و الآن اینجا پیش ما نیست، به جای پسرت باید چشم این یکی را در بیاوری تا ما باور کنیم که تو مجاهد نیستی».(صفحه ۱۰۶ کتاب قهرمانان در زنجیر)

 

شکنجه منطق ۴۰ساله 

ممکن است برخی بگویند این روشها و دریدگی‌ها مربوط به دوران خمینی و دهه ۶۰ بوده است و امروز خبری از شکنجه و «ضرب حتی‌الموت» و... نیست. واقعیت اما چیست؟

بعد از مرگ خمینی و در دهه ۷۰ شاهد موج جدیدی از دستگیری و سربه‌نیست کردن افراد و زندانیان آزاد‌شده و قتل‌های زنجیره‌ای هستیم. روشهایی که در زمان خمینی هم کمتر دیده می‌شد. در ابتدای دههٔ ‌۸۰ باز هم شاهد مرگ جانگداز برخی زندانیان زیر شکنجه بودیم. حتی زهرا کاظمی خبرنگاری که به جرم گرفتن عکس از محوطه زندان اوین دستگیر شد به‌نحو وحشتناک و غیرقابل تصوری زیر شکنجه بازجویان جان باخت. هم‌چنان که عبدالرضا رجبی و سایر کسانی که بی‌نام و نشان در دهه ۸۰ شکنجه، سربه‌نیست و خودکشی شدند. با این حساب می‌بینیم که شکنجه نه یک تاکتیک و روشی برای عبور از بحران و یا مسکنی برای درد بی‌درمان نظام که منطق و پایه و بنای حاکمیت خون‌ریز است.

 

معنای هیأت بررسی شکنجه در نظام شکنجه 

در ماههای اول حاکمیت خمینی، با اوج‌گیری اعتراضات و افشاگریهای مقاومت در مورد شکنجه در زندانها، خمینی هیأتی را مأمور کرد تا «شایعه» شکنجه را در زندانها بررسی کند. نتیجه البته پیشاپیش روشن بود زیرا همان‌طور که در حکم آمده بود هدف نه بررسی شکنجه که «شایعه» شکنجه بود. اما علت این بود که خمینی نمی‌توانست در تعادل سیاسی آن زمان که هنوز گروه‌های مختلف سیاسی فعالیت داشتند و جوانان و دانشجویان و کارگران در کف خیابان بودند، موضوع را دور بزند و کتمان کند.

امروز هم اگر می‌بینیم لاریجانی دژخیم صحبت از هیات بررسی شکنجه می‌کند نشانهٔ ضعف و بحرانهای لاعلاجی است که از همه سو تمامیت نظام را دربرگرفته است. ضعفی که بعد از قیام سراسری و با حضور مستمر اقشار مختلف و ارتشی از گرسنگان در کف خیابان روزبه‌روز تشدید شده و جان‌مایه و بنیه نظام را به‌شدت بیمار و ضعیف و ناتوان کرده است.

 

بن‌بست سرکوب 

نطفه رژیم ولایت با منطق سرکوب و شکنجه بسته و سرشته شد و با همین منطق تا امروز تاخته است. روزگاری در رسانه‌های رسمی خبر اعدام دهها و صدها زندانی مجاهد و مبارز را اعلام می‌کرد و رسانه‌های پلید حکومتی طاق گند‌نامه‌شان را با خبری از دار و تیرباران مجاهدین در تهران و شیراز و قزوین و مشهد و... آذین می‌کردند. در صفحه اول رسانه‌های حکومتی هر روز خبر از داری بود و شلاق و شمشیر و آبشاری از خون...

 

اعدامهای علنی در رسانه‌های حکومتی در دهه ۶۰

اعدامهای علنی در رسانه‌های حکومتی در دهه ۶۰

 

اما امروز در اثر همین ناتوانی و بن‌بست و به بیان دیگر در وحشت از سوختن در شعله‌های فروزان قیام نمی‌تواند مانند آن روزها بگیرد و شکنجه و شقه و تیرباران کند.

مثال:

سال گذشته ۲نفر بر اثر شکیک مستقیم پاسداران در کازرون به‌ شهادت رسیدند و مردم به مدت یک هفته اغلب اماکن دولتی و ارگانهای سرکوب رژیم را به آتش کشیدند. تا جایی که امام‌جمعه و استاندار و بقیه سران شهر و استان و کشور ناگزیر و با ذلت عقب نشستد. در حالی که همین رژیم در سال ۷۱ پس از قیام مشهد، با توپ و تانک به خیابان آمد و خانه‌های مردم را تخریب کرد و در قزوین هزاران نفر را کشت.

اگر امروز می‌بینیم در برابر شعارهای رادیکال مردم با تانک و گلوله به خانه‌های مردم فرود نمی‌آید و عقب نشستند نه به‌خاطر تغییر خوی و روش و مرام حاکمان که به‌علت تغییر خوی و روش مردمان بعد از قیام است.

مثال دیگر:

رژیم در دهه ۶۰ صدهزار نفر را به جرم هواداری از مجاهدین بی‌درنگ اعدام کرد. در روزنامه‌هایش هم می‌نوشت. اما در جریان قیام سراسری مردم در دیماه که میلیونها نفر با صدای بلند مرگ بر خامنه‌ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه گفتند نتوانست یک نفر از دستگیر شدگان را اعدام کند اما از آنجا که سرکوب و شکنجه طینت و ماهیت حاکمیتش است چند نفر از قیام‌کنندگان را در خیابانها کشت و ۱۴نفر را زیر شکنجه کشت. اما در منتهای ذلت و ضعف گفت من نکشتم خودشان خودکشی کردند. در این نمونه به‌روشنی می‌توانیم موضوع «بن‌بست سرکوب» و اوج ضعف و ناتوانی رژیم در برابر مردم را ببینیم.

اگر یک زمان ادعای شکنجه را ـ حتی در خارج از مرزهای کشور ـ با شکنجه پاسخ می‌داد، امروز در وحشت از قیام، موضوع به سرعت، به رئیس جنایتکار قوه قضاییه و مجلس می‌کشد نه به‌خاطر تغییر ماهیت و ابزارهای رژیم که به‌علت ضعف بنیادین و بحران «بن‌بست سرکوب» است.

رسانه حکومتی ایران پنجشنبه ۲۰دی نوشت:

«اسماعیل بخشی کارگر کارخانه نیشکر هفت‌تپه به مجلس رفت. فاطمه سعیدی، سخنگوی فراکسیون امید، صبح دیروز با اعلام این خبر گفت که وی همراه وکیلش در فراکسیون امید حضور یافته تا در جلسه‌ای که با حضور وزیر اطلاعات و مسئولان اطلاعات استان خوزستان برگزار شده بود، شرکت کند. پیش‌تر وکیل او خواستار حضور او در جلسات رسیدگی مجلس شده بود. فاطمه سعیدی همچنین خبر داد که فراکسیون امید سخنان وی را شنیده است اما پیگیریها هم‌چنان ادامه خواهد داشت و نتیجه بررسی‌ها نیز بعد از بررسی قوه قضاییه و کمیسیون امنیت ملی مجلس اعلام خواهد شد». در بخش دیگری از این رسانهٔ حکومتی آمده است:

«این اما همه اتفاقات درباره اسماعیل بخشی نبود؛ روز گذشته محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس‌جمهوری، خبر داد وزیر اطلاعات در جلسه هیأت دولت گزارشی از بررسی‌های خود در مورد ادعاهای اسماعیل بخشی را ارائه کرد و مشخص شد آن چه که بخشی ادعا کرده به هیچ‌وجه درست نبوده است.

به گزارش ایسنا، وی در حاشیه جلسه دیروز هیأت دولت اظهار کرد: بر اساس دستور هفته پیش رئیس‌جمهوری، وزیر اطلاعات هیأتی را به استان خوزستان فرستاد و از همه بخش‌های ذیربط بررسی به‌عمل آمد. دیروز (چهارشنبه) وزیر اطلاعات گزارش خود را به دولت ارائه کرد. در این بررسی‌ها حتی با خود اسماعیل بخشی هم صحبت شده است».

 

علت و نتیجه 

همان‌طور که گفته شد علت را نه در رژیم که می‌باید در پایداری و مقاومت ۴۰ساله‌ای دید که زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها و روش‌های قرون‌وسطایی دست از مواضع انقلابی نکشیده و تا امروز «به راه روشن خود باوفا مانده‌اند».

علت را باید در مقاومت بی‌نظیر و حماسه ۳۰هزار گل سرخ دید که در سال ۶۷ به جرم «سرموضع» بودن در منتهای شقاوت سربه‌دار شدند. آنان‌که با دفاع از آرمان آزادی، طناب دار را بوسیدند و عاشقانه در همین مسیر جاودان شدند.

علت را باید در نبرد و پایداری رزم‌آوران آزادی و دلاوران ارتش آزادیبخش دید که برای رسیدن به همه چیز ـ آزادی برای مهین ـ از همه چیزشان گذشتند.

بله! وضعیت فعلی رژیم محصول مقاومت قهرمانانه‌ای است که در ۴۰سال گذشته در زندانها و میدانهای مقاومت و پایداری شکنجه شکل گرفته است. اگر می‌بینیم نسل‌های بعد از دهه ۶۰ مانند ستار بهشتی با افتخار اعلام می‌کنند دست از مواضعمان نخواهم کشید و زیرشکنجه به‌ شهادت می‌رسند، نتیجهٔ‌ همان وفاداری و فداکاریها است.

نکته مهم و عامل دیگری که بایستی به آن توجه کرد این است که رژیم آخوندی بعد از قیام دیماه ۹۶ و استمرار شکوهمند آن تا امروز به نقطهٔ بازگشت‌ناپذیری رسیده و سرنگونی‌اش در چشم‌انداز قرار گرفته است به‌نحوی که امروز این نمایندگان رژیم هستند که می‌گویند در محتوا نظام فروپاشیده و چشم‌اندازی نیست.

روز یکشنبه ۱۶دی جلیل رحیمی، رئیس کمیته بین‌الملل کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس ارتجاع، در وحشت از قیام گرسنگان، با یادآوری قدرت مردم و گرسنگان در قیامی که بزرگ‌ترین کشور جهان را به زانو درآورد گفت: «زمانی که اتحاد جماهیر شوروی سرنگون شد ۱۳هزار کلاهک اتمی داشت، در بیش از ۲۰کشور نفوذ خارجی داشت، ایستگاه فضایی داشت، اما در خیابانهای مسکو تکه پاره شد و امنیت و تمامیت ارضی خود را از دست داد».

به عبارت دیگر می‌توان گفت بعد از قیام شکوهمند و سراسری دی ۹۶ تعادل‌قوا میان مردم و مقاومت، و رژیم آخوندی کاملا چرخیده است و رژیم دیگر نمی‌تواند مانند سالهای قبل آشکارا دست به شکنجه بزند. حتی برای اعدام هم که حیاتی‌ترین ابزار بقایش می‌باشد دست‌بستگی دارد. اما حتی اگر با قبول همه پیامدهای آن دست به سرکوب عریان هم بزند دیگر این حربه کارآیی خود را از دست داده است و قادر به مهار قیام نخواهد بود بلکه برعکس باعث شعله‌ورتر شدن بیش‌از‌پیش آتش قیام می‌شود.

این شرایط البته نتیجهٔ‌ ۳۷سال پایداری و پرداخت سنگین بها توسط پیشتازان مردم و مجاهدین و مقاومت ایران است. شرایطی که فرصت‌های جدیدی ایجاد کرده و می‌توان در مسیر آزادی و رهایی مهین از چنگال اهریمن استفاده کرد.

بله! موقعیت و فرصتی تاریخی برای جوانان و کارگران و دانشجویان و سایر اقشار میهن است تا با اتکا به همان مقاومت و پایداری که نظام را به این روز انداخته است، شعله‌های پیکار و پایداری و دادخواهی را هر چه بیشتر مشتعل و فروزان نگه‌دارند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6a69bd5b-fcd4-4760-8ce5-01d9f500c3c8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات