از بیشکلی تا انسجام
در مثالی عامیانه برای بیان کیفیت یا مرحله یک عمل، معمولاً میگویند هنوز در وضعیت سفیدهٔ تخممرغ میباشد یا از این مرحله گذشته و به وضعیت زردهٔ تخممرغ رسیده است. هر کدام از این مراحل عمل یا پیشرفت یک تحول، مصداق سیاسی و اجتماعی هم دارند.
یکی از مصداقهای بارز این تمثیل را باید وضعیت گروهها و دستهجات سیاسی ایران پس از ۲۲بهمن سال۵۷ تاکنون دانست. وضعیتی که آن زمان هنوز در حالت شکل ناگرفتهٔ سفیدهٔ تخممرغ بود. این وضعیت تا سالها ادامه داشت و در روند خود، کمکم آن حالت اولیه طی شد و سفیده تخم مرغیاش شکل گرفت.
منظور از شکل گرفتن یک جریان یعنی تعیین مواضع، تشکل، برنامه، خطمشی و در کاکل همهٔ اینها تعیین کیفیت مرزبندی با حاکمیت سیاسی است؛ بهطور خاص اگر حاکمیتی انحصارطلب و دیکتاتور باشد.
روند شکلگیری این مراحل و تعیینتکلیف نهایی با حاکمیت را تحولات سیاسی و اجتماعی و مواضع هر جریانی تعیین میکند. مثلاً پس از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی با محوریت ولایت فقیه، مواضع هر جریان یا گروه و یا شخصیت سیاسی نسبت به اصل ولایت فقیه، کیفیت آن جریان یا گروه و نوع رابطهاش با حاکمیت را تعریف میکند. در همین مرحله نوع رابطه و مرزبندیاش با دیگر جریانها و گروهها نیز معلوم میشود.
نمودار کیفیت و ماهیت
بنابراین تاریخ ۴۰سال گذشتهٔ ایران با صدارت ولیفقیه، آینهیی مقابل کیفیت و ماهیت تمام جریانها و گروهها و شخصیتهای سیاسی بوده است. در کانون این کیفیت و ماهیت، نوع مرزبندی با حاکمیت ولایت فقیه نمودار دو واقعیت است:
۱ ـ تعیین و مشخص کردن تضاد اصلی بهمثابه دشمن اصلی آزادی و دمکراسی در ایران
۲ ـ تعیین چگونگی وحدت و تضاد با دیگر جریانها و گروهها برای مبارزه با دشمن اصلی ایران
با این نمودار میتوان از ۲۳بهمن ۵۷ راه افتاد و کیفیت و ماهیت تمام جریانها و گروهها و شخصیتهای سیاسی ایران را تا واپسین سالهای دههٔ ۹۰ در نوع تنظیم رابطهشان با حاکمیت ولایت فقیه بازخوانی نمود.
شاقول سنجش عیار
اکنون گذشت ۴۰سال کافیست تا از شکل گرفتن سفیدهٔ تخممرغ تحولات ایران مطمئن شد و علائم بلوغ این حالت را در تازهترین تحولات مشاهده نمود. از آخرین تحولات میتوان به دو نمونه اشاره کرد.
ــ رژیم ملایان ۴۰سال است که بیداد تیرباران و اعدام را در زندانها و میادین و کوی و برزن ایران استمرار داده است. بیشک این رژیم ۴۰سال است که به واکنشهای اجتماعی نگاه میکند و روند بیدادش را متناسب با این واکنش، پایین یا بالا نگه میدارد. اینبار وقتی با واکنش کلان میلیونی در اعتراض به اعدام سه جوان قیام آبان ۹۸ مواجه شد، قدری دست و پایش را جمع کرد تا تاکتیک عوض کند. بنابراین این پراتیک میلیونی، یک تغییر کیفیت اجتماعی را در نوع تنظیم رابطه با دیکتاتور مسلط بارز کرده است.
ــ گردهمایی سالانهٔ مقاومت ایران در ۲۷تیر ۹۹ که ۳۰هزار نقطه در ۱۰۰کشور جهان را به هم مرتبط نمود و بزرگترین کنفرانس بینالمللی را رقم زد، یکی از تحولات مهم عیارسنجی کیفیت و ماهیت جریانها و گروهها و شخصیتها در برابر حاکمیت ولایت فقیه است. شاخص این عیارسنجی هم، تعیین دشمن اصلی آزادی و دموکراسی ایران و چگونگی وحدت و تضاد با سرنگونیطلبان آن است.
عطف به این شاقول و نمودار یاد شده، میتوان واکنشها را نسبت به این گردهمایی بینالمللی و انعکاس دادن آن سنجید.
دنبال یک آدرس زیر ذرهبین
واکنشهای مخالفان مجاهدین این بوده است که چرا خبرگزاریها و تلویزیونها خبر و گزارش این کنفرانس بزرگ را بایکوت و سانسور نکردند؟ پس از انعکاس وسیع تلویزیونی این گردهمایی، بخش اصلی این واکنشها هم با ادبیات هیستریک توهینآمیز و نفرتآلود عجین بود.
برای بررسی کم و کیف این واکنشها، بهترین شاخص و راهنما همان نمودار نامبرده است؛ یعنی «تعیین تضاد اصلی جامعهٔ ایران» و «تعیین چگونگی وحدت و تضاد با دیگران در مقابل دشمن اصلی». بنابراین وقتی حرفٍ وسط صحنهٔ سیاسی ایران، حاکمیت ولایت فقیه بهمثابه دشمن اصلی آزادی و دمکراسی است، این امر عجیب، نشانهٔ چیست که خواسته شود مجاهدین بهمثابه سازمانیافتهترین مخالف سرنگونیطلب جمهوری اسلامی، بایکوت خبری و تلویزیونی و مطبوعاتی شوند؟ رکیکترین دشنامهای آلوده به لمپنیسم اخلاقی را به جانب مجاهدین روانه کردن، نشانهٔ چیست؟ آیا نشانهٔ عالیترین نوع مبارزه با جمهوری اسلامی است؟
چه نیازی به احتجاجات فلسفی؟ (منطق شکل و محتوای پدیدهها)
واقعیت و منطق دو دوتا چهارتای سیاسی حکم میکند که هر ایرانی که دشمن اصلی ایران را جمهوری اسلامی ولایت فقیه میداند و به این مرزبندی وفادار و مؤمن است، هرگز نسبت به دیگر مخالفان جمهوری اسلامی، رکیکترین دشنامهای آلوده به لمپنیسم اخلاقی را ادبیات جاریاش نمیکند. این واقعیت آنقدر مبرهن و قابل درک است که حتی با وجود تفاوتهای ایدئولوژیک و ماهوی بین جریانها و گروههای جدی سرنگونیطلب، هیچکدامشان اولویت مبارزه با حاکمیت دیکتاتور را تحتالشعاع بایکوت و تحریم و ناسزا گفتن به دیگران قرار نمیدهند. و اگر جریانی یا گروهی یا شخص و شخصیتی چنین کرد، دارد چه آدرسی میدهد؟ همان منطق دو دوتای سیاسی حکم میکند که دارد خدمتگزاری دیکتاتور را پیش میبرد؛ حتی اگر با بلندترین صداها، مخالفت با دیکتاتور را جار بزند. این جار زدن هم نیروهای هوشیار و وفادار به مرزبندی قاطع با دیکتاتور را فریب نمیدهد. از طرف دیگر روند تحولات سیاسی و از همه مهمتر واکنش دیکتاتور نسبت به دشمنان اصلیاش، آدرس جار زنندگان میانتهی و خدمتگزارانش را میدهد.
بنابراین وقتی چنین ادبیاتی درست منطبق با ادبیات جمهوری اسلامی علیه مخالفینش ــ بهخصوص علیه مجاهدین ــ است، دیگر چه نیازی به احتجاجات فلسفی برای بررسی کیفیت و ماهیت نیروها و جریانها است؟ بروز منطقی و علمیِ شکل و محتوا یا نمود و ماهیت در برابر دشمن اصلی ایران، گویای مختصات مجاهدین و هر جریان و شخص دیگری است. بنابراین این چه محتوای مبارزه با جمهوری اسلامی است که در شکل فحش و ناسزا و بهتان و سانسور نسبت به مجاهدین بروز سیاسی و اجتماعی پیدا میکند؟
در حسرت یک منطق و نقد!
در این حین وقتی به واکنشهای اینان در قبال انعکاس دادن گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در تلویزیونها و خبرگزاریها مراجعه میکنیم، حقیقتاً چند سطر حرف منطقی و مستدل در حد مثلاً یک نقد سیاسی متعارف یافت نمیشود! بهجای یک حرف منطقی و اصولی، هر چه هست فحش و ناسزا و عقدهگشایی و ارائهٔ بیمحتواییهایی مثل روسری زنان مجاهد، لباس یکسان مجاهدین ــ آن هم با الگوبرداری صوری و ارتجاعی ــ. است؛ گاه هم آنقدر لمپنتر و تندتر از جمهوری اسلامی به مجاهدین فحش و ناسزا میگویند و دروغ و بهتان نسبت میدهند که موجب نشاط خاطر و قهقهه دیکتاتور میشوند!
سنجش چهار تحول با سه اصل
در این میان سه اصل مهم و تجربه شده، تصویر گویایی از تاریخ ۴۰سال گذشتهٔ ایران به مخاطبان آن میدهد. این سه اصل عبارتاند از:
کیفیت اصالت،
سلامتی سیاسی
و اخلاق انسانی.
تمام تحولات این چهار دههٔ ایران با صدارت نظام ولایت فقیه را میتوان در این سه اصل بازخوانی نمود. بهتر است این سه اصل را در چهار تحول سیاسی و اجتماعی ایران نشان دهیم.
۱ــ در جنگ خمینی با عراق، این تنها شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین بودند که آن را جنگی تماماً ضدمیهنی معرفی کردند و سنگینترین بهای سیاسی و اخلاقی را برای متوقف کردن آن پرداختند؛ بهطور عملی هم جنگ را بدل به جامزهری در کام خمینی کردند. در بیرون از این مواضع اصیل میهنی و ملی، بیتعارف بسیاری از همینها که امروز علیه مجاهدین ناسزا و بهتان ردیف میکنند، در عمل متحد خمینی و هیزمبیار جنگافروزی سپاه پاسدارنش بودند.
۲ــ در جریان سیاست مماشات آمریکا و اروپا با نظام ولایت فقیه که بیش از سه دهه طول کشید، این مجاهدین بودند که هم در قتلعام تابستان ۶۷ سنگینترین و بیشترین بهای پایداری در مقابل خمینی را پرداختند و هم سکوت جامعهٔ جهانی را در قبال جنایات خمینی و خامنهای تاب آوردند و باز هم از سازمانیافتگی در مقابل دیکتاتور نگهبانی کردند؛ ولی همینها که این روزها بلندترین فحشها را به مجاهدین میدهند، یک فعالیت ملی و میهنی و کمپین بینالمللی در مقابل مماشات با جلادان حاکم بر ایران صورت ندادند. از طرفی واقعیت مسلم تمام قیامهای ایران از ۸۸ تا ۹۸ این بود که خونبازی خمینی و خامنهای با جان و هستی مجاهدین، زیرساخت خشم و نفرت مردم ایران از این حکومت شد. بله، سیل خون مجاهدین و مبارزین دهههای ۶۰ و ۷۰ بود که سالها سال در مماشات دنیا با جلادان و سکوت همین ناسزاگویان به مجاهدین، قطرهقطره از لای در و پنجره و دریچههای خانههای ایرانیان گذشت و بدل به افشای سیمای پلید و پلشت ایدئولوژی و سیاست خمینی و خامنهای گشت.
۳ـــ در جریان راهانداختن گوسالهیی سامری تحت عنوان اصلاحطلبان با کارچرخانی محمد خاتمی، بیتعارف این تنها شورای ملی مقاومت و مجاهدین و طیف ایرانیان دارای مرز سرخ با حاکمیت ولایت فقیه بودند که در آن دام نیفتادند. باقی جریانها و گروهها و بسیاری شخصیتها آب از دهانشان راه افتاده بود و دنبال علیآباد اصلاحات با زعامت ولیفقیه بودند. یعنی «کیفیت اصالت، سلامتی سیاسی و اخلاق انسانی»شان هنوز قد نمیداد تا به پشتوانهٔ تاریخیِ شناخت مجاهدین از مهیبترین نیروی ارتجاعی ایران پی ببرند. بله، کلاس سیاسی و تاریخی مجاهدین بسا بالابلندتر و جلوتر از آن بود که در جریان گوسالهٔ سامری خاتمی، «کیفیت اصالت، سلامتی سیاسی و اخلاق انسانی»شان درک شود. ولی زمان لازم بود تا قیام ۹۶ سربرآورد و اصالت مواضع سیاسی مجاهدین با فریاد «اصلاحطلب، اصولگرا ــ دیگه تمومه ماجرا» ترجمه همهگیر و جاری شود.
۴ ــ در ۴۱سال پرتحول گذشته و در جریان وحدت و تضادهای میان گروهها و جریانها ایرانی، مجاهدین هرگز از تقدم مبارزه با جمهوری اسلامی کوتاه نیامده، یک قدم منحرف نشده و فلش پیکانشان را رو به هیچ نیرو و جریانی نگرفتهاند. در این مسیر با هوشیاری ــ و البته با خویشتنداری ــ هرگز هیچ دعوا و بگومگویی را با هیچ گروه و شخصیت سیاسی ایرانی و خارجی شروع نکردند؛ که چه بسا از کوچکترین جانبداری و حمایت مبارزه علیه ارتجاع آخوندی در بیرون از شورای ملی مقاومت و خودشان هم بهغایت استقبال کرده و حمایت نمودهاند. مجاهدین بارها و بارها اعلام کردهاند که هر نوع مبارزه با ارتجاع ولایی از جانب هر شخص و نیروی ایرانی، شایستهٔ تقدیر است و از مجاهدین انرژی آزاد میکند.
شورای ملی مقاومت و مجاهدین همواره گفته و میگویند که شاخص شناخت ماهیت و هویت هر جریان و گروهی را باید با کیفیت مبارزه و پایداریاش در برابر ارتجاع پلید آخوندی سنجید. بنابراین هیچ معیاری از این دمکراتیکتر در دوران پایداری وجود ندارد.
مجاهدین در امر انقلاب درونیشان و نیز نقش رهبری مسعود و مریم رجوی ــ که تضمین استحکام مبارزاتی و پایداری ۳۵ سالهشان بوده است ــ هرگز این مفاهیم و مصادیق اجرایی آنها را به خارج از حیطهٔ سازمانی و تشکیلاتیشان تعمیم ندادهاند و نخواهند داد. بنابراین تمام الگوبرداریها و قیاسهای صورتگرفته از جانب اضداد مجاهدین، در خوشبینانهترین وجه، ناشی از جهل تشکیلاتی و سیاسی و ایدئولوژیک است و در غیر اینصورت بهتان عمدی و عقدهگشایی میباشد که باز هم قهقهه و نشاط خاطر دیکتاتوری ولایت فقیه را تأمین میکند!
چند گام به پیش
اکنون واقعیت این شده است که پس از برگزاری گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در ۲۷تیر ۹۹، صحنهٔ سیاسی امروز ایران وارد یک کیفیت تازهیی شده است. ویژهگیِ عمدهٔ این کیفیت در بارزتر و شفافتر شدن صفبندی نیروها و نیز روشنتر شدن مرزبندی با جمهوری اسلامی است. بنابراین حاصل این کیفیت و مرزبندی، چند گام به پیش را در تقدیر خواهد داشت.
وقتی تحولات سیاسی و اجتماعی ایران پس از سلسلهٔ قیامها به مدارج نوینی ارتقا مییابند، بهطور قانونمند باید صفبندی نیروها نیز در مقابل ارتجاع ولایت فقیه، کیفیت اصالت و سلامتی سیاسیشان را بارز نماید. بروز این کیفیت اصیل و سلامتی سیاسی، بیشک به گستردهتر شدن طیف حامیان و فعالان مقاومت سازمانیافته برای سرنگونی جمهوری اسلامی و نیز به عمقیافتن کیفیت این مبارزه خواهد انجامید...