دروغ میگویند و میدانند که دروغ میگویند و میدانند که مردم هم میدانند که دروغ میگویند، اما باز هم دروغ میگویند و سرانجام به نقطهای میرسند که دیگر نمیتوانند حقیقت را تشخیص دهند و بنابراین احترام خود را برای خویشتن و مردم از دست میدهند (از کتاب برادران کارامازوف اثر فئودور داستایوفسکی).
و این همان نقطهای است که رژیم پابهگور ولایت فقیه در آخرین فاز عمر ننگینش در آن بهسر میبرد. البته میتوان گفت که سالهاست و بهطور مشخص بعد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ و پس از گذر از فاز سیاسی و چند سال افشاگری و اشعار عمومی به این نقطه رسید و در ادامه و در یک روند فرسودگی و «آب شدن» تاریخی و با زور و ضرب وحشیانهترین سرکوب و شکنجه و اعدام است که هنوز نفس میکشد و زمان میخرد. این هم در قانونمندیهای تکامل اجتماعی و تغییر ملتها چیز عجیب و شاذی نیست و بالاخره در سرآمدی تعیینتکلیف خواهد شد.
در این وضعیت نابهنجار، تشت «دجالیت» و «دینفروشی» آخوندی از بام جهان فرو افتاده و دیگر دوست و دشمن فهمیدهاند که این جماعت نه به خدا باور دارند و نه به اسلام؛ و نه به روز جزا معتقدند و نه به معاد؛ «نه به کتب آسمانی وقعی و نه به قوانین و نصایح انسانی وقری»، پایش بیفتد کشتن مجاهدین و مخالفان که سهل است بیشترین شیعه را کنار دیوار میگذارند و مرقد امام رضا را هم منفجر میکنند و برای خانه خدا هم بمب و دینامیت میفرستند.
حتی خودیهایشان هم از این همه رنگ و ریا داغ کردهاند و معترفند که این قوم ناپاک و «این افراد اصلاً عقیده ندارند، نه خدا نه پیغمبر نه اسلام همه اینها به نظر من برای اینها شوخی محض است... تا آنجاییکه به نفعش است از قیمتگذاری حمایت یا مخالفت میکند، برای هر دو هم از جعبه پاندورا یک چیزی پیدا میکند و از آستینش حدیثی چیزی در میآورد و در تأییدش چیزهایی میگویند. بنابراین مسأله عقیده نیست بلکه مسأله منافع است» (عباس عبدی، خبرآنلاین، ۲۳ دی ۱۴۰۲).
«ما دیگه رأی نمیدیم»!
در یکی از جدیدترین نمونههای فریب و دجالگری آخوندی، سخنگوی شورای نگهبان آخوندها یاد «حق مردم» افتاده و اعلام کرده است که «افراد بیحجاب هم میتوانند پای صندوقهای رأی حاضر شده و از حق خود در انتخاب نمایندگان استفاده کنند و هیچ فرد و مقامی نمیتواند شهروندان را از این حق محروم کند»! (اعتماد، اول بهمن) جالب اینکه وقتی مردم در سطح جامعه و شبکههای اجتماعی این ریاکاری رسوا را به سخره گرفته و به طعنه پرسیدهاند که چطور است که «اگر همین شهروند [بیحجاب] قصد حضور در فرودگاه، اداره یا بانک و... را برای بهرهمندی از حقوق شهروندی متعارف خود داشته باشد از حضور او در این ادارات جلوگیری میشود» ولی حالا برای او حق رأی قایل میشوید؟ دلسوزان نظام که درس دجالیت را در مکتب امامشان فرا گرفتهاند پاسخ دادهاند که «همانطور که یک مجرم محکوم دادگاه که در زندان بهسر میبرد میتواند رأی بدهد رأی دادن حق مسلم یک خانم بیحجاب است و از نظر قانونی منعی ندارد»! (همدلی، اول بهمن) یعنی تا جایی که حق حیات و حق شهروندی و آزادی بیان و قلم و عقیده و پوشش باشد با سرکوب و گشت ارشاد پاسخ میدهند و سرنوشت امثال مهسا امینی را یادآوری میکنند، اما همین که ولیفقیه به پیسی میخورد دستور میدهد که حتی از زنان بیحجاب هم برای بازارگرمی شعبدهٔ انتخاباتش استفاده کنند. همانگونه که در مراسم حکومتی و مناسبتهای مختلف برای پر کردن صحنه به هر هرزگی و پستی میدان میدهند. ای ابتذال شوم! ای انحطاط پوچ!
پس داستان مشخص است و همه چیز مثل روز روشن شده است:
خامنهای که کیسه دوخته بود از قبل جنگافروزی منطقهیی بتواند بر بحرانهای اجتماعی در پایین و مصیبت انتخابات و خالصسازیها در بالا سرپوش بگذارد به خنسی خورده است و جنگافروزی، خودش قوز بالای قوز و باعث ضربهپذیری و هلاکت مستمر مزدوران و ضعف بیشتر شده است. بهطوری که یکی از مسئولیتهای ثابت ولیفقیه نماز میت خواندن بر سر جنازههای بازگشته از کشورهای منطقه است.
موشکپرانی به کشورهای دیگر هم که معکوس عمل کرده و جز کشتار غیرنظامیان نتیجهیی نداشته و باعث محکومیت و آبروریزی بیشتری برای کل نظام خامنهای شده است.
پس در این وضع مشخص است که اقشار مختلف اجتماعی هم ضعف هیأت حاکمه را دریابند و تیغ را از رو ببندند و در هر تجمعی آشکارا اعلام کنند که در سیرک رژیم شرکت نمیکنند و شعار بدهند که «به دزدا رأی نمیدیم، عدالتی ندیدیم»، «عدالتی ندیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم»! و...
بنابراین خامنهای در اوج تنفر اجتماعی مردم از نظامش و در حالی که امنیتیترین آخوند نظام نیز اعتراف میکند که «بحران سرمایه اجتماعی» یعنی ریزش نیروها بیداد میکند و «شکاف بین حاکمیت و مردم به عمیقترین حد ممکن رسیده است» (روحانی، انتخاب، ۲۹ دی)، میداند حتی با بسیج تمام نیروهای خودش و سرکوبگران و مداحان و زنان رژیمی و... آبی برایش گرم نمیشود و آبروی نداشتهاش بر باد است، در نتیجه با عقبنشینی و تودهنی به خودش و امام گوربهگور و نظام زنستیزش، این بار دست به دامان زنان بیحجاب شده و کاسه گدایی جلوی آنها دراز کرده است.
اما او کور خوانده و «اکثریت قریب به اتفاق [بخوانید همهی] خانمهای بیحجاب به پای صندوق رأی نخواهند آمد» (همدلی، اول بهمن)
به بیان رساتر: همه خانمهای بیحجاب و اکثریت قاطع مردم ایران از این نظام پلید عبور کرده و رایی جز سرنگونی ندارند.