ــ هر گل سرخ آزادی که در نامهایی چون محمد قبادلو و فرهاد
سلیمی به کهکشان شهیدان و جاویدنامهای فلات لالهپوش
ایران افزوده میشود، سنگری بر سنگرهای نبرد آزادیبخش
در جبههٔ مردم ایران علیه تمامیت رژیم اشغالگر ملایان
افزوده و مهیاتر میشود.
ــ این اعدامها فقط همبستگی، صمیمیت و درد و عشق
مشترک میلیونها خانوادهٔ جانهای شیفتهٔ آزادی را
مستحکمتر میکنند و گسترش میدهند.
شتاب بیتوقف اعدام توسط دستگاه قضاییهٔ تحتامر خامنهای در ماههای گذشته، هفتههای اخیر و این روزها، واکنشهای فراقضایی و کاملاً سیاسی در برابر پتانسیل قدرتمند جامعهیی مترصد خیزش و قیام است. خامنهای و اتاق فکر نظام در برآوردشان از این وضعیت، جز توسل به موج پیاپی اعدام، هیچ راه دیگری برای حفظ نظام نمییابند. چرا که ولیفقیه ارتجاع خوب حالیاش شده است که قیام ۱۴۰۱ و تبعات و آثار گستردهٔ اجتماعیِ آن، فقط چشمانداز محتوم سرنگونیِ نظام را در منظر اکثریت مردم ایران هویدا نموده است.
خامنهای و اتاق فکر نظام با این برآورد، میخواهند با اعدام روزانه و هفتگی، هم جنگافروزی را پیش ببرند، هم ارعاب برای جلوگیری از خروش و اعتراض علیه تبعات جنگافروزی را بر جامعه مستولی کنند و هم بهزعم خود، پیامدهای آشکار مطالبهٔ سرنگونی پس از قیام ۱۴۰۱را از تابلو تعادلقوا میان خود و جامعهٔ ایران پاک نمایند.
اعدام و شهادت محمد قبادلو و فرهاد سلیمی در روز ۳ بهمن ۱۴۰۲ در راستای چنین خط سیاسی از جانب شخص خامنهای و با تأیید و پشتوانهٔ وی توسط قضاییهٔ جلادان صورت گرفته است.
اعدامهای اساساً فراقضایی و کاملاً سیاسی و تعادل قوایی، ویژگی موج اعدامهای اخیر هستند. این اعدامها پاسخ ولیفقیه ارتجاع به جامعهیی است که اقشار میلیونیِ محرومشده از کف احتیاجات زندگی، پتانسیل خروش و قیام را گسترش و ارتقا میدهند،
زندانیان سیاسیِ قیامها از مقاومت تمامعیار کوتاه نمیآیند،
کانونهای شورشی از افزودن بر عملیات اختناقشکن دست برنمیدارند
و مجموع اینها تضادهای درون نظام را از مهارشان توسط خامنهای خارج کردهاند. از اینرو، این هفتهها و روزها شاهدیم که کارشناسان حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ رژیم همگی آژیر هشدار قیام ـ قیام سرمیدهند.
در چنین اوضاعی، هر اعدام سیاسی که قضاییهٔ جلادان مرتکب میشود، نشانیِ بالا رفتن تعادلقوای سیاسی و اجتماعیِ جامعه علیه نظام است. هر اعدام، دریافت پیام مطالبهٔ سرنگونیخواهیِ اکثریت جامعه توسط خامنهای و اتاق فکر نظام است.
هر گل سرخ آزادی که در نامهایی چون محمد قبادلو و فرهاد سلیمی به کهکشان شهیدان و جاویدنامهای فلات لالهپوش ایران افزوده میشود، سنگری بر سنگرهای نبرد آزادیبخش در جبههٔ مردم ایران علیه تمامیت رژیم ملایان افزوده و مهیاتر میشود. هر سحرگاهان که قطرهیی بر رود سرخفام آزادی افزوده شود فقط بر جنبش، کوبش، خروش و سیلان آن بهجانب درهم کوبیدن سدهای ارتجاع و موانع استبداد پیش میرود.
هر اعدام، نشانیِ حداکثر هراس و وحشت خامنهای و اتاق فکر نظام جلادان از چنین موقعیتی میان جامعهٔ ایران و حاکمیت است. ولیفقیه دارد با چنین آدرسی، به بنبست رسیدن تمامیِ مانورها در درون و بیرون نظام را عیان میکند. نشانی میدهد که حاکمیت مجال یکقدم عقبنشینی از سلسلهٔ اعدامها ــ بهطور خاص در تداوم جنایات جنگافروزی ــ را ندارد. نشانی میدهد که فقط با شکستن رکورد در سبعیت و جنایت میتواند نظام را از این ستون به ستون حواله دهد.
این اعدامها فقط نسل شورشیِ قیامی و ضدارتجاع آخوندی را مصممتر و متحدتر برای نبرد هر چه قاطعتر علیه سراپردهٔ اشغالگران ایران میکنند.
این اعدامها فقط آتش خشم متحد و مترصد انفجار را افزونتر و شعلهورتر میکنند. بارقههای مدام تکثیرشوندهٔ این خشم متحد میلیونی را در صفحات اینترنتی طی چند روز گذشته و هماکنون شاهد بوده و هستیم.
اعدام هر شقایق فقط همبستگی، صمیمیت و درد و عشق مشترک میلیونها خانوادهٔ جانهای شیفتهٔ آزادی را مستحکمتر میکند و گسترش میدهد. هر شقایقی که پرپر کنند، بذرافشان خود در سرزمین مهیای رویش هزاران شقایق میشود.
این اعدامها فقط بر جبههٔ خلق در داخل و خارج ایران میافزایند تا تعمیق اتحاد و کوبش مشت درشت ایرانزمین، نحوست و نکبت تمامیت نظام ولایی ــ آخوندی را از این خاک و مرز پرگهر جارو کنند.