این نخستین بار نیست که متولیان اختناق و قلمزنان آنها در رسانههای حکومتی از گسترش شبکههای اجتماعی در بین هموطنان و بهخصوص جوانان و نوجوانان ایرانی فغان سر میدهند. روزنامهٔ بدنام و وابسته به بیت خامنهای، کیهان با نگرانی قابل تأمل در مورد اینستاگرام مینویسد:
«متأسفانه برخی خانوادهها و والدین نیز بیتوجه به خطرات موجود و حاکم بر فضایی همچون اینستاگرام با توجیه بهروز بودن زمینه ورود بدون کنترل فرزندشان را به این فضای پرخطر فراهم میکنند» (کیهان. ۱۵آبان۹۹).
متولیان اختناق و هشدار نسبت به خطر
این چه خطری است که رسانهٔ بدنام ولایی آن را گوشزد میکند و زنگ آن را به صدا درمیآورد؟ هر کسی میداند که تا آنجا که به تبلیغ مدلینگ و ترویج شاخصهای زندگی لاکچری برمیگردد، این آقازادههای نظام هستند که در این زمینه در شبکههای اجتماعی و از جمله اینستاگرام فعالیت دارند و مسابقهٔ فخر فروشی دایر کردهاند. مردم برای تأمین نان و بخور و نمیر باید به هزار در بزنند و دست آخر شرمندهٔ کودکانشان باشند. بنابراین نباید نگرانی متولیان اختناق، عکسها، ویدئوها و تبلیغات تجاری و نیز بستر سلبریتیپرور اینستاگرام و تبدیل شدن آن به «ویترین تبلور گستردهٔ چشم هم چشمی و تفاخر به لباس و مبلمان و...» باشد. نگرانی آنها چیز دیگری است که به عمد آن در در لابلای اظهارات اینچینی ساندویچ میکنند و به خورد مخاطب میدهند.
نگرانی اصلی روزنامهٔ بیت ولایت
کیهان در جایی از این نگرانینامه، ناخواسته درد اصلی دیکتاتوری آخوندی را برملا میکند:
«موضوع اصلی روح حاکم بر این فضا و هدایت هدفمند آن از سوی کسانی است که نه از روی خیرخواهی بلکه با هدف بهرهبرداریهای خاص سر این رشته را در اتاقهای فکر غربی در دست دارند. سردمدارانی که بارها با بستن صفحات مروج ارزشهای اصیل اسلامی یا افراد و گروههای مخالف با جریان استکبار جهانی و صهیونیست از جمله در مواردی همچون حذف تصاویر شهید سردار سلیمانی یا حذف سخنان علیه رژیم صهیونیستی و یا حذف (موقت) پیام اخیر رهبر معظم انقلاب به جوانان فرانسوی و موارد متعدد دیگر از یکسو و باز گذاشتن دست گروههای ضددین و معاندین و منافقین و سایر دشمنان مردم ایران از سوی دیگر، خوی و آبشخور فکری خود را به نمایش گذاشتهاند» (همان منبع).
پس تا اینجا مشخص شد که تبدیل شدن اینستاگرام به بستری برای تبلیغ مظاهر زندگی لاکچری بهانه است. منظور نگارندهٔ ولایی از «ول شدگی اینستاگرام» و «غیر بومی بودن» آن یک چیز بیش نیست: «مجاهدین و خطر پیوستن جوانان و نوجوانان ایرانی به آنها» این خطر در شرایط انفجاری جامعهٔ ایران و در سالگرد قیام آبان ضریب میخورد.
«کارشناسان»! مورد ادعای کیهان
لابد اگر اینستاگرام به منبری برای تبلیغ آبشخور فکری خامنهای و آخوندهای وابسته به او تبدیل میشد، اگر نسخهٔ دوم صدا و سیمای آخوندی بود، اگر میشد با پلیس فتا بر آن کنترل اعمال کرد و نسبت به زندگی میلیونها ایرانی جاسوسی نمود، اینستاگرام یک شبکهٔ اجتماعی گل و گلاب و طیب و طاهر بود! و از سوی آخوندها «آلودهترین شبکهٔ اجتماعی»! لقب نمیگرفت.
به همین قیاس اگر اینستاگرام عکسهای قاسم سلیمانی را در ابعاد کلان پخش میکرد نه تنها ایرادی بر آن وارد نبود، بلکه میشد آن را بهعنوان یک رسانهٔ بومی ـ ولایی طبقهبندی کرد!
«کارشناسان زیادی تاکنون نسبت به خطرات فعالیت بدون قید و شرط شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام در کشور و نبود نظارت کافی و اثرگذار بر روی آنها هشدار دادهاند، اما هر روز که میگذرد شاهد رواج بیشتر و البته اثرگذاری نامطلوبتر ملموس و این رهاشدگی منفعلانه شبکههای اجتماعی غیربومی همچون اینستاگرام در کشور هستیم». (همان)
جیغ بنفش کیهان از دست اینستاگرام بهخاطر آن است که نمیشود بر آن سانسور و اختناق اعمال کرد. «کارشناسان»! مورد نظر این رسانه، علیالقاعده نباید کسانی جز بازجویان و عناصر وزارت بدنام اطلاعات باشند. این «کارشناسان»! با نگرانی در حال رصد گسترش محبوبیت روزافزون مقاومت ایران در این شبکهٔ اجتماعی هستند. تعریف رژیم از «بومی» هم برای هر ایرانی قابل فهم است. منظور از «بومی» رسانهیی است که سرور آن در پلیس فتا باشد و بتوان در هر لحظه که لازم باشد به کاربران دستبند زد و آنها را به قرچک و کهریزک هدایت کرد!
ناکارآمدی فیلترینگ و سانسور
هراس سانسورچیان و اختناقگستران ولایت فقیه، از رشد و گسترش اکانتهای هوادار مقاومت ایران در اینستاگرام و دست به دست شدن پستهای روشنگرانه و قیامی در این شبکهٔ اجتماعی حاجت به توضیح ندارد؛ اما نکتهٔ مهم آن است که کاری از دست دستگاه سانسور برنمیآید و تیغش در این زمینه برا نیست.
از هنگامی که مجلس دستچین ولایی، نسبت به فیلتر اینستاگرام شروع به زمزمه نموده، با طیفی از مخالف روبهرو شده است. یکی از کارشناسان ارتباطات در این باره نوشته است:
«برای مجلس یک کشور خوب نیست که قانونی را وضع کند و پس از مدتی متوجه شود که قانونش بهقول مونتسکیو، بیروح است و مجری زور اجرای آن را ندارد. بهنظر من هر بار که این اتفاق بیفتد، منزلت قانونگذار و مجری این قانون در ذهن جامعه نزول پیدا میکند و هرچه این منزلت پایین بیاید، به منزلت سیستم آسیبهای جدیتری میرسد» (مهدی محسنیانراد. شرق. ۱۶آبان۹۹).
این کارشناس طی یک بحث مفصل با یادآوری ناکامیهای رژیم در جمعآوری دیشهای ماهواره از روی پشتبامها و سپس اعمال فیلترینگ بر شبکههای اجتماعی، در نهایت به مفتشان و گزمههای ولایت میگوید که آب در هاون میکوبید، «باید پذیرفته شود که دیگر این کنترلها جواب نخواهد داد».
باید گفت نه تنها جواب نخواهد داد، بلکه به نتیجهٔ معکوس منجر خواهد شد.
...
گیرم که باد هرزهٔ شبگرد
با هایوهوی نعرهٔ مستانه در گذر باشد
با صبح روشن پر ترانه چه میکنید؟