در تقویم انقلاب نوین ایران، روزی هست که نه فقط یک تاریخ سیاسی، بلکه لحظهای از تجلی آگاهی جمعی است. در سال ۱۳۷۲، در چنین روزی اعضای شورای ملی مقاومت ایران، در تصمیمی تاریخی، مریم رجوی را بهعنوان رئیسجمهور دوران انتقال برگزیدند؛ این انتخاب، پاسخی تاریخی به پرسش بنیادین مردم ایران بود: پس از سرنگونی استبداد چه باید کرد؟
تبلور چهار دهه مبارزهٔ پیگیر
در انتخاب مریم رجوی، تجربهٔ قرنها شکست و ناکامی نهفته بود؛ از جنبش مشروطیت تا انقلاب ضدسلطنتی. مردم ایران بارها دانستند چه نمیخواهند، اما کمتر توانستند آن را که میخواهند در قالب یک بدیل منسجم بیان کنند. خمینی از همین خلأ تاریخی بهره برد و از دل شعار «همه با هم»، استبدادی تازه را زایاند. اما مقاومت ایران از دل خون و آتش، این درس را آموخت که بدون برنامه، رهبری و ساختار، هیچ انقلابی به ساحل آزادی نمیرسد. از همینرو در سال ۱۳۶۰ «شورای ملی مقاومت ایران» بهعنوان آلترناتیو سیاسی بنیان نهاده شد، و دوازده سال بعد، شورای ملی مقاومت در یک تصمیم تاریخی مریم رجوی را بهعنوان رئیسجمهور دوران گذار برگزید و این انتخاب در ۳۰ مهر ۱۳۷۲ توسط مسعود رجوی مسئول شورا طی اطلاعیهیی به آگاهی عمومی رسید.
این انتخاب، اعلامیهای روشن به مردم ایران بود: آلترناتیو آزادی موجود است، با برنامه، با قانون، و با چهرهای که نماد رنج و امید ملت است. مریم رجوی نه بهعنوان یک فرد، بلکه بهعنوان تبلور چهار دهه مبارزهٔ پیگیر با دو دیکتاتوری، به این جایگاه رسید؛ زنی که در سیاست مردسالار خاورمیانه، پرچمدار جنبشی شد که آزادی را نه در واژه، بلکه در خون و فدا معنا کرده است.
گرامیداشت روز مریم در تهران و شهرهای ایران
۳۰مهر فقط یادبود یک انتخاب تاریخی نیست؛ امروز به صحنهای زنده از شور اجتماعی بدل شده است. در تهران، شیراز، اصفهان، کرج، مشهد و زاهدان، در پارکها، کوهها و خیابانها، کانونها و یکانهای شورشی این روز را گرامی داشتند؛ با پلاکاردها، شعارها و پرچمهایی که بر آن نوشته بود:
«مریم مهر تابان/ امید خلق ایران»، «میتوان و باید»، «دموکراسی و آزادی/ با مریم رجوی».
در کوههای شیراز، زنان با فریاد «زن، مقاومت، آزادی» به استقبال این روز رفتند؛ در فولادشهر، جوانان با شعار «قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان» پیمان خود را با آزادی تجدید کردند؛ و در تهران، پلاکاردهایی با عنوان «مریم رجوی، نماد ایران آزاد فردا» بر دیوارهای شهر نقش بست.
اعلام حضور یکانهای شورشی
این پراتیکها که در کمیت و کیفیت اعتلای کانونهای شورشی را به یکانهای شورشی بارز میکرد، اعلام حضور نسلی است که در برابر بنبست و سرکوب، رؤیای آزادی را در عمل بازآفرینی میکند. در جامعهیی که قدرت، واژهها را غصب کرده است.
از این منظر، ۳۰مهر نه یک روز تقویمی، بلکه رخدادی معنوی در بطن تاریخ معاصر ایران است. در جهانی که امید کالایی کمیاب است، این روز یادآور امکان برخاستن دوباره است؛ امکانی که از پیوند آگاهی و فدا زاده میشود. مریم رجوی در این معنا، فقط رئیسجمهور دوران انتقال نیست؛ او نماد «انتقال از ناامیدی به امید» است. در چشمان زنان زندانی، در گامهای جوانان شورشی، و در فریادهای «میتوان و باید»، پژواک همان ایمان تاریخی شنیده میشود که از دل قرنها استبداد برمیخیزد و میگوید: ایران آزاد خواهد شد.
بشارت آلترناتیو و جمهوری دموکراتیک
۳۰مهر نشانهٔ خودآگاهی تاریخی یک ملت است. اگر قرن بیستم ایران با جستوجوی آزادی آغاز شد و با تکرار دیکتاتوریها ادامه یافت، قرن بیستویکم را میتوان با نام «پاسخ» آغاز کرد؛ پاسخی که مقاومت ایران به پرسش ناتمام تاریخ داده است. این پاسخ نه در نظریه، بلکه در عمل تجسم یافته است: شورا، برنامه، قانون، و زنی که رهبری میکند تا قدرت نه در خدمت سلطه، بلکه در خدمت مردم باشد.
از همین روست که کانونهای شورشی، با وجود سرکوب بیامان، در هر کوی و خیابان، در هر شهر و روستا، سی مهر را زنده میکنند. آنان نه بزرگدارندگان یک روز، بلکه حاملان روح آنند. هر پلاکارد و شعار، ضربان قلب تاریخی است که از ژرفای وجدان ملی میتپد: ایران میخواهد برخیزد، و راه خود را یافته است.
سی مهر، روز امید است؛ روزی که در آن از دل خون و رنج، بشارت آزادی برمیخیزد. این روز نوری است در برابر تاریکی استبداد، روز عزم است در برابر انفعال، روز زندگی در رویارویی با مرگ، روز قیام علیه تندادن به وضع موجود.
در این روز، ایران به آینده میاندیشد؛ آیندهای که در نگاه پر از گرما و ایمان مریم رجوی و در عمل نسل شورشی امروز، نه رؤیایی دور، بلکه واقعیتی در راه است.
سی مهر، روز سیمرغ رهایی، روز مریم، روز تولد جمهوری دموکراتیک در افق ایران آزاد است. آن را گرامی میداریم.