728 x 90

بازآرایی خشونت: چهره‌سازی تازه‌ٔ مصطفی پورمحمدی در بحران مشروعیت نظام

دژخیم پورمحمدی
دژخیم پورمحمدی

گفتگوی اخیر دژخیم مصطفی پورمحمدی، با پایگاه «صدای حوزه» (۲۱ مهر ۱۴۰۴) بار دیگر مسأله‌ٔ تداوم گفتمان خشونت در نظام ولایت فقیه را به‌میان کشیده است. او که یکی از اعضای اصلی «هیأت مرگ» در تابستان ۱۳۶۷ و از چهره‌های کلیدی در اعدام هزاران زندانی سیاسی، به‌ویژه اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بود، اکنون می‌کوشد چهره‌ای میانه‌رو و مصلحت‌گرا از خود ارائه دهد، بی‌آن‌که از مواضع سرکوبگرانه‌ٔ خود دست بشوید.

«من از موضوع آدم انقلابی می‌گم که خشم همین امروزم هم همین‌جور است من الآن در تابلوی دشمنی‌های شما بروید سایت‌های ضد انقلاب سلطنت‌طلب منافقین غیره رو ببینید من بیشترین مخاطب برخوردهای تند اونها هستم... رفتار به نظر من یک خرده تند برخی همکارانم در دستگاه قضایی در دستگاه امنیتی کشور این تأثیر گذاشته در افکار عمومی... یک مجموعه‌یی از ابهامات و سؤالات در برابر مثل منی قرار می‌گیره بعد با اون تبلیغات سنگین ضد انقلاب که آقا اصلاً من توی دولتی کنار گذاشته شدم گفتند چون وجهه بین‌المللی‌ات خوب نیست تو مصلحت نیستی توی دولت باشی!»

در این مصاحبه، پورمحمدی بارها بر «ضرورت حفظ انقلاب!» و «اداره کشور» تأکید می‌کند و در عین‌حال بر موضع ضدیت مطلق با مخالفان، به‌ویژه مجاهدین خلق، پافشاری دارد. او با زبانی آکنده از تناقض، از «احترام به حقوق ساکنان این سرزمین» سخن می‌گوید. این دودوزه‌بازی، دقیقاً همان سیاست بازآرایی خشونت است: باز تولید مشروعیت اعدام و سرکوب، اما در قالبی نرم‌تر و آغشته به واژگان «مدیریت»، «انسجام اجتماعی» و «احترام به حقوق»!

 

از مجری مرگ تا مصلح اجتماعی: چرخش زبانی یا باز تولید گفتمان؟

یادمان نرفته است که پورمحمدی در ۳مرداد ۱۳۹۸ در گفتگو با «نشریهٔ مثلث» گفت:

«ما هنوز تسویه‌حساب نکرده‌ایم و بعد از تسویه‌حساب این حرف‌ها را پاسخ می‌دهیم. شوخی هم نداریم. این‌ها باید بیایند و پاسخ خیانتها و جنایت‌هایشان را بدهند... منافقین همه‌شان جنایتکارند و باید در دادگاه محاکمه شوند. آنها آدم کشتند و جنگ کردند و باید به اشد مجازات محکوم شوند» (شرق. ۳ مرداد ۱۳۹۸).

او در گفتگوی تازه‌اش مدعی است که به‌دنبال «التیام اجتماعی» است و «می‌خواهد تمام جامعه را مخاطب خود قرار دهد». این چرخش ظاهری از زبان خشم به زبان ترمیم، در واقع واکنشی به بحران مشروعیت تاریخی دیکتاتوری دینی و افشاگریهای گسترده درباره‌ٔ قتل‌عام ۶۷ و نفرت عمومی جامعه و به‌ویژه جوانان از این دژخیم و حاکمیت دژخیمان است.

او اکنون در پی آن است که نقش خود را از «عامل اعدام» به «مفسر ضرورت» بدل کند. در روایت جدید، خشونت نه جنایت، بلکه «تکلیف انقلابی» معرفی می‌شود که در مقطع خاصی «اجتناب‌ناپذیر» بوده است. این بازنویسی، هم‌زمان با تلاش او برای حضور مجدد در عرصه‌ٔ سیاست رسمی –در هیأت نامزدی احتمالی یا چهره‌ای مشورتی– قابل فهم است. چهره‌ای که با تغییر لحن، اما نه محتوا، می‌کوشد از مرز نفرت عمومی عبور کند.

 

سیاست بازگشت قاتلان

سؤال محوری در تحلیل این مصاحبه آن است که چرا اکنون؟ چرا یکی از عاملان مستقیم بزرگ‌ترین اعدام سیاسی قرن، پس از چهار دهه، بار دیگر به صحنه رسانه بازمی‌گردد؟ پاسخ را باید در بحران جانشینی و فقدان چهره‌های مشروع در باند اصول‌گرا جست‌وجو کرد. در شرایطی که نظام در آستانه‌ٔ تحولات نسلی و سیاسی است، بازسازی چهره‌هایی چون پورمحمدی به‌منزله‌ٔ باز تولید «چهره‌های انقلابی قابل تحمل» برای تداوم قدرت است.

پورمحمدی می‌کوشد خود را نه «جلاد»، بلکه «سرباز اولیه‌ٔ انقلاب!» بنمایاند که اکنون دغدغه‌ٔ «اداره کشور» دارد. او می‌گوید: «ما آن موقع فکر نکنید فقط گرفتیم بستیم اعدام کردیم». این جمله در ظاهر نوعی فاصله‌گذاری از گذشته است، اما در عمق خود بازتاب همان گفتمان تاریخی است که خشونت را نه جرم، بلکه بخشی از «وظیفه انقلابی» می‌داند.

 

تناقض درونی گفتمان قدرت

گفتگوی پورمحمدی آینه‌ای از تناقض ساختاری فاشیسم دینی در انتهای خط است: از یک‌سو، نیاز به عادی‌سازی گذشته‌ٔ خونین خود دارد، و از سوی دیگر، برای حفظ انسجام ایدئولوژیک ناگزیر از تکرار همان زبان نفرت است. او می‌گوید «این‌ها بخشی از ساکنان این سرزمین‌اند» و باید «حقوق‌شان رعایت شود»، اما در همان گفت‌وگو، مخالفان را «منافقین، دگراندیشان، سلطنت‌طلبان و ضد انقلاب» می‌خواند و خود را در «خط مقدم برخورد با آنان» معرفی می‌کند.

در واقع، پورمحمدی نه در پی «اصلاح»، بلکه در پی تطبیق زبانی خشونت با شرایط جدید سیاسی است. او می‌داند که جامعه، به‌ویژه نسل جوان، دیگر گفتمان سنتی «جهاد با مجاهدین» را نمی‌پذیرد؛ از این‌رو می‌کوشد همان مضمون را در قالب مفاهیم مدرن‌تری چون «مدیریت کشور»، «احترام متقابل» و «التیام اجتماعی» بازگو کند. این نوع چهره‌سازی، نشانه‌ٔ ورود نظام قتل‌عام به مرحله‌ای است که می‌خواهد خشونت تاریخی خود را با بزک گفتاری جدید مشروع جلوه دهد.

 

مجاهدین؛ دشمنان اصلی و همیشگی نظام

در سخنان پورمحمدی، نام مجاهدین خلق هم‌چنان جایگاهی محوری دارد. او خواهان تمرکز روی آنان و برداشتن تمرکز از روی دیگران است:

«اگه هر چه زور داریم سر آمریکا و اسراییل و منافقین و طرفدارهای اونها بکنیم اونهایی که صریحاً می‌آیند دیگه جای دیگه انرژی مون باقی نمی‌مانه و جای دیگه اصلاً مصلحت نمی‌بینیم نهایتاً می‌گیم اشتباه کرد می‌گیم اشتباه کرد خوب عمل نکرد انرژی مون رو اونجا نمی‌گذاریم ولی من می‌بینم بخش زیادی از انرژی مون رو داریم به همین جاها صرف می‌کنیم»

این سخنان نه فقط ادامه‌ٔ همان روایت رسمی چهار دهه گذشته است، بلکه بیانگر وابستگی حیاتی نظام به دشمنی با مجاهدین به‌عنوان عنصر انسجام‌بخش ایدئولوژیک است.

از منظر تحلیل گفتمان، «منافق» در زبان دیکتاتوری دینی نه یک گروه واقعی، بلکه یک بر ساخته‌ٔ سیاسی دائمی است که وجودش برای تداوم منطق سرکوب ضروری است. پورمحمدی با تکرار این نام، در واقع بر تداوم همان سازوکار دشمن‌سازی تأکید می‌کند که خود پایه‌گذار آن بوده است.

هر واژه از سخنان او یادآور همان ساختار خونینی است که در تابستان ۱۳۶۷ هزاران زندانی سیاسی را بی‌محاکمه به دار سپرد. مرگ تاریخی این ساختار فرا رسیده است و هیچ بازگشتی برای آن متصور نیست.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1b5891a1-bcb6-4b50-bf91-12ea56ebe43b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات