روز ۲۶شهریور با توافقی که بین رئیسجمهور روسیه و رئیسجمهور ترکیه در سوچی روسیه صورت گرفت، جنگ هولناکی که همه انتظار شروعش را در ادلب داشتند، جای خودش را به توقف جنگ و ایجاد یک منطقه غیرنظامی حائل داد.
توافق سوچی
نشست دوجانبه پوتین و اردوغان روز دوشنبه ۲۶شهریور ۹۷ در سوچی برگزار شد و سران دو کشور بر ایجاد یک منطقه غیرنظامی به وسعت ۱۵ تا ۲۰کیلومتر در حدفاصل مواضع اپوزیسیون و نیروهای رژیم اسد در استان ادلب به توافق رسیدند.
آنها اعلام کردند که این منطقه تا ۱۵اکتبر ایجاد میشود و پس از آن تدابیری برای خروج گروههای افراطی از منطقه به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد.
رئیسجمهور روسیه همچنین افزود قرار است تا ۱۰اکتبر ابتکار رجب طیب اردوغان مبنی بر تخلیه منطقه از سلاحهای سنگین، اجرایی شود.
کنترل این منطقه حائل، با نظامیان ترکیه و روسیه خواهد بود.
تصمیم به توقف حمله نظامی به ادلب در غیاب آخوندها!
شایان یادآوری است که این توافق در غیاب رژیم آخوندی صورت گرفت. مذاکرات پیرامون وضعیت استان ادلب در نشست سهجانبه سران یعنی پوتین، اردوغان و روحانی روز ۱۶شهریور در تهران برگزار شد، اما نتوانست به نتیجه مشخصی در اینباره بیانجامد. مواضع مسکو و تهران در این رابطه یکسان بود، ولی آنکارا شدیداً مخالف اجرای عملیات نظامی بود و مخالف بود که ادلب تحت کنترل دمشق قرار بگیرد. طی این ۱۰روز، اردوغان ۲بار با پوتین ملاقات کرد و نتیجه ملاقات دوم در سوچی این بود که روسیه مواضع خود را از همسویی با رژیم ایران به همسویی با ترکیه تغییر داد و رژیم در این جریان تنها ماند و از این تحول کنار گذاشته شد.
به نوشته روزنامه روسی ایزوستیا، توافق صورتگرفته بین طرف روسی و ترکیهای شامل چند جنبه مهم به هم مرتبط است:
در وهله نخست، صحبت بر سر اقداماتی برای تفکیک اپوزیسیون میانهرو و افراطی است، تقویت پستهای بازرسی ترکیه و همچنین افزایش مناطق امن.
ثانیاً اکنون روند حل و فصل سیاسی اوضاع، سمت صلحآمیز و مثبت مییابد.
در این بین، بار سنگینی برعهده ترکیه گذاشته شده که باید زمینه مذاکرات را فراهم سازد.
نمودی دیگر از فروریختن عمق استراتژیک
این تحول که در آن کلاً رژیم کنار گذاشته شده و هیچ نقشی برای آن در نظر گرفته نشد، بدون تردید یک شکست برای رژیم و علامتی از فروریختن «عمق استراتژیکش» در سوریه است. روزنامهها و رسانههای رژیم با عباراتی نظیر «به حاشیه رانده شدن» رژیم یا «رودست خوردن تهران از مسکو و آنکارا» و... این تحول را توصیف کردهاند.
در همین رابطه روزنامه جهان صنعت مینویسد: «در حقیقت نشست سوچی در غیاب تهران بهمعنی رودست خوردن تهران هم از مسکو و هم از آنکاراست. این وضعیت بیانگر آن است که آنها به نقشیابی تهران در بحران سوریه آنچنان که در نشست سهجانبه تهران گفته میشود، موافقتی ندارند و اگر هم موافقتی داشته باشند، استراتژیک و تعیینکننده نیست. در این شرایط، مهمترین بازنده بحران سوریه، تهران است که زمینه آن به دست پوتین و اردوغان فراهم شده است».
مفهوم استقبال ظریف و وزارتخارجه از توافق؟
اگر چه رسانههای حکومتی از این تحول بهعنوان «رودست خوردن از روسیه و ترکیه» و یا «نارو زدن» روسیه به رژیم و... نام میبرند، اما واکنش رسمی رژیم آخوندی که از این توافق غافلگیر شده بود این بود که صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارد و ۱۸۰درجه برخلاف واقع وانمود کند که گویا این توافق حاصل تلاشهای رژیم بوده است.
ظریف بهطور مبتذلی خودش را قاطی کرده و با اشاره به سفرهایش به آنکارا و دمشق و بعد با اشاره به اجلاس تهران، بهطور شیادانهیی میگوید: «دیپلماسی فعال مسئولانه در چند هفته گذشته، سفر من به آنکارا و دمشق و سپس اجلاس سران ایران، روسیه و ترکیه در تهران و نشست اخیر در سوچی، به جلوگیری از جنگ در ادلب منتهی میشود. دیپلوماسی اثر دارد». ظریف در گفتگویی با رسانههای حکومتی نیز با دغلکاری تمام مدعی شد که رژیم «در مرکز مشورتها در خصوص سوریه قرار دارد» و باز با قاطی کردن رژیم در این توافق گفت: «حالا امیدواریم که با مذاکرات بیشتر بتوانیم این را به شکلی اجرا کرد».
این موضع ظریف که در واقع موضع رژیم است آن داستان ملا نصرالدین را تداعی میکند که با خرش داشت از برابر گروهی از مردم عبور میکرد و خر او را محکم به زمین زد، ملا برخاست و در حالی که خودش را میتکاند گفت: خودم هم میخواستم همین جا پیاده شوم! حالا هم ملاهای حاکم که در همه جا از عراق و بصره تا سوریه و ادلب و یمن دارند شکست میخورند، اگر از این حرفها نزنند چه بگویند؟
هر ناظری اگر به حرفهای بهرام قاسمی، سخنگوی وزارتخارجه رژیم، نگاه کند متوجه میشود آخوندها چه تقلای رقتباری میکنند و چطور با کلمات بازی میکنند که این شکست را خواسته و مطلوب رژیم جلوه بدهند. مثلاً قاسمی میگوید:
«نشست سران دو کشور روسیه و ترکیه و اعلام توافق حاصلشده پیرامون چگونگی حل و فصل مسأله ادلب در سوریه گامی مهم و اساسی در زدودن بقایای تروریستها در سوریه است که میتواند از طریق مساعدتهای مورد نیاز برای حل و فصل سیاسی مسائل سوریه و در نظر گرفتن تمام جوانب انساندوستانه، به روند استقرار صلح در سوریه و پایان بخشیدن به حیات گروههای تروریستی در این کشور کمک کند».
سخنگوی وزارتخارجه تأکید کرد:
«توقف هر گونه خشونت و خونریزی در عین پاکسازی منطقه از تروریسم مستقر در این نقطه از اساسیترین و اصولیترین ارکان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است»!
هر ناظری بیدرنگ در مییابد حرفهای سخنگوی ظریف و خود ظریف، دروغ آشکار است چون در کنفرانس تهران رژیم و روحانی برای حمله ادلب بیتابی نشان میداد که بهقول خودش تروریستها را بهکلی ریشهکن کند و از این جهت دستگاه تبلیغاتی رژیم، ترکیه را که با حمله و کشتار مخالفت میکرد به حمایت از تروریستها متهم میکرد.
زدوبند یا رودربایستی؟! روش جدید تحلیلگران آخوندی!
اما برخی مهرههای دیگر نظام مانند علی خرم، دیپلمات سابق، در گفتگو با «انتخاب» ناگزیر اعتراف میکنند: «در نشست تهران، آقای اردوغان موضوع تأخیر در حمله به ادلب را مطرح کرد که با مخالفت ایران و روسیه روبهرو شد. اکنون توافق جدید او با پوتین ۲معنا میتواند داشته باشد. اول اینکه روسیه در رودربایستی با ایران، با پیشنهاد ترکیه موافقت نکرد و احتمال دوم اینکه ترکیه امتیازات دیگری به روسیه پیشنهاد کرده و مسکو هم تغییر عقیده داده است.
پوتین اهل زدوبند است؛ ممکن است این بار با ترکیه علیه ایران شده باشد».
خرم افزود: «در اینجا مسئولان ما باید درست متوجه اوضاع باشند و تصمیماتی بگیرند که در آینده غافلگیر نشوند. در حال حاضر، در مجامع جهانی نیز این سؤال مطرح است که پس اجلاس تهران چه بود که ۱۰روز پس از آن، ۲کشور از ۳کشور حاضر در آن، دوباره بر سر میز مینشینند و توافقی بهعمل میآورند که درست برخلاف توافق صورتگرفته در تهران است»!؟
علت چنین چرخش تندی چیست؟
بیشک مبنای این چرخش، پایداری و مقاومت قهرمانانه مردم سوریه، بهخصوص و در این مقطع مقاومت و ایستادگی مردم ادلب بود. همانطور که میدانید، رژیم اسد با حمایت و کمک رژیم آخوندی و روسیه و البته به قیمت کشتار ۵۰۰هزار نفر از مردم سوریه و آوارگی ۱۰میلیون نفر و ویرانی تمام کشور ظاهراً توانست ضربات سختی به مقاومت مردم سوریه وارد کند و همه را منکوب کرد به غیر از شهر ادلب که ۳میلیون نفر در آنجا جمع شدند و شمارش معکوس برای درهمکوبیدن این شهر و قتلعامی که به گفته مقامات سازمان ملل پیشبینی میشد بزرگترین کشتار و قتلعام قرن باشد، شروع شود و همه انتظار داشتند که امروز و فردا این کشتار صورت بگیرد و ادلب هم به سرنوشت حلب و حما دچار شود، اما یک عامل صحنه را چرخاند و آن هم مقاومت قهرمانانهٔ مردم ادلب از زن و مرد بود که در شهرهای مختلف این استان تظاهرات کردند و اعلام کردند که میایستند و مقاومت میکنند. و حرفشان این بود که نه مذاکره میکنیم و نه کوتاه میآییم، بشار اسد جنایتکار باید برود.
یک مقاومت چگونه میتواند شروطش را عملی کند؟
روزنامه حکومتی جمهوری هم با اعتراف به ایستادگی مقاومت در سوریه از جمله نوشته است: «معارضینی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند ولی با اتخاذ مواضع تحکمآمیز، گویی بهعنوان پیروز میدان جنگ، مایلند شروط خود را بر همه تحمیل کنند». بعد در مورد پیآمد خواسته مقاومت سوریه افزوده: «با مروری به شروط معارضین و تروریستها بهتر میتوان دریافت که قضیه چیست. سوریه باید روابطش با ایران را قطع کند و نیروهای ایرانی از سوریه خارج شوند. بشار اسد هم از قدرت کنارهگیری کند».
علاوه بر این، ترکیه هم منافع مشخصی در سوریه و مشخصاً ادلب دارد. اردوغان پیش از این نیز گفته بود ۳میلیون نفری که در ادلب حضور دارند، در صورت حمله روسیه، ایران و سوریه به ادلب شرایط دشواری را برای ادامه زندگی در پیش خواهند داشت و به مرزهای ترکیه سرازیر میشدند. از سوی دیگر با حمله به ادلب و پیامدهای آن، کردهای سوریه نیز قدرت بیشتری پیدا میکردند و این برای ترکیه که همواره حساسیت بالایی نسبت به مسأله کردها دارد، میتوانست بسیار خطرناک باشد.
علاوه بر اینها کشتار ادلب به چهره و وجهه ترکیه لطمه میزد.
در همین راستا بایستی از مخالفت افکار عمومی جهان و هشدارهای آمریکا و کشورهای غربی که نسبت به هر گونه جنگ و کشتار در ادلب هشدار میدادند، در محاسبات مربوط به این تحول یاد کرد.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت
بحرانها و شرایط انقلابی که قیام مردم ایران را از دیماه گذشته شعلهرو کرده است تکانها و لرزههای خود بر بنیادهای رژیم آخوندی را نه فقط در جامعه ایران بلکه در عرصه بینالمللی نیز برجا گذاشته است. یکی از دستاوردهای بزرگ این قیام این بوده است که مردم و قدرتهای جهان در شعارهای قیامکنندگان طنین خشم و نفرت جامعه ایران را از سیاستهای مداخلهجویان رژیم آخوندی در منطقه به رساترین شکل شنیدند. این امر مناسبات قدرتهای جهانی و منطقهای با رژیم حاکم بر ایران را دستخوش تحول و تغییرات بنیادی کرد. در این مختصات جدید شکست سیاست صدور تروریسم و ارتجاع رژیم که بر اساس آن از سوریه و عراق و لبنان بهعنوان عمق استراتژیکش نام میبرد آغاز شد. اکنون در یک گذار مهم از این سراشیب، رژیم آخوندی از یکی از سرفصلهای تحولات سوریه کنار گذاشته میشود. تحولات بعدی هر چه که باشند؛ سیاست مداخلهجویانه رژیم در سوریه که یکی از اهرمهای اصلی بقای حکومت آخوندی بود ضربه جدی خورده است و این به نوبه خود پیام تضعیف بیشازپیش رژیم آخوندی در سراشیب سرنگونی و آماده شدن بیشازپیش شرایط بینالمللی برای پیشروی قیام مردم ایران را نوید میدهد.