در مرداد ۱۳۶۷ در نشست توجیهی عملیات فروغ جاویدان مسعود رجوی تصمیم ارتش آزادیبخش ملی برای این عملیات را لحظهیی «نادر، کیمیایی و سرنوشتساز» نامید و خطاب به اجتماع بزرگ رزمندگان افزود: «پیشاپیش نتیجهٔ (عملیات) را، هر چه که باشد، به تکتک شما و به خلق قهرمان ایران تبریک میگویم».
اکنون ۳۴سال از آن لحظه میگذرد. لحظهیی که صیاد شیرازی سپهبد معدوم نظام ولایت فقیه دربارهٔ آن گفت: «برای من خیلی غیرمترقبه بود»، چنین عملیاتی «تاکنون در جنگ دیده نشده بود» و میگفتیم «آخر این چه جور دشمنی است که همچنان دارد با این شتاب جلو میآید».
لرزهٔ سرنگونی فروغ تنها مربوط بهصحنههای آن نبرد تاریخی نیست. تهدید و ترس از سرنگونی در سراپای نظام آنچنان نهادینه شده که هر سال سردمداران رژیم بهمناسبت «سرنگون نشدن نظام» روضه «مرصاد» میخوانند و حتی جلادان نسلکشی مجاهدین هم کف بر دهان و زوزه کشان میگویند: «ما هنوز با مجاهدین در میدان عملیاتی هستیم» و «آنها با ما میجنگند و شعار براندازی میدهند» و هشدار پشت هشدار که هر کس در نظام باید مجاهدین «را شناسایی کند، مبارزه کند، حذف(شان) کند و اگر این کار را نکند اجازه داده است که مجاهدین نظام را درو کنند»، چرا که مجاهدین کماکان «در حال عملیات علیه» نظام و «در فکر براندازی» آن هستند (آخوند پورمحمدی از سر جلادان قتلعام مجاهدین زندانی -۱۹ اردیبهشت۱۴۰۱).
خمینی که تصمیم قتلعام تمامی زندانیان مجاهدین سر موضع را از قبل گرفته و آمادهسازیهایی هم تدارک دیده بود، آن را از زمانی که تصمیم به خوردن زهر آتشبس گرفت به اجرا گذاشت و میخواست مجاهدین و آلترناتیو دمکراتیک را در این بزنگاه سیاسی با اعلام آتشبس مات و قربانی صلحی کند که پرچمش را همین مقاومت برافراشته بود. اما ارتش صلح و آزادی با پیشدستی و تعرض عظیم فروغ جاویدان، نبرد سرنگونی را که پرچمش از ۳۰خرداد ۱۳۶۰برافراشته شده بود، تثبیت و اثبات کرد.
زتده یاد دکتر منوچهر هزارخانی در همان تابستان سال۱۳۶۷در مقاله «معنای سیاسی فروغ جاویدان»، نوشت: «عملیات فروغ جاویدان پاسخ سیاسی مقاومت ایران به پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸ از سوی رژیم بود، پس، برای آنکه معنای این پاسخ سیاسی روشن شود، ابتدا باید علت پذیرش قطعنامه از سوی رژیم را روشن کرد. همهٔ کسانی که یک پا در سیاست دارند تاکنون در این نکته متفقالقول بودهاند که پذیرش قطعنامه ناشی از استیصال رژیم بوده است». هزار خانی در این مقاله مبسوط و مستدل نتیجه گرفت: «با قاطعیت تمام میتوان گفت که جنبش انقلابی ایران، در لحظهٔ حساسی که استعمار و ارتجاع برای خنثی کردنش همپیمان شده بودند، با دست زدن بهعملیات فروغ جاویدان، در میدان نبرد برای دفاع از شرف انقلاب و حیثیت یک ملت حاضر شد و در مقابله با دشمنان مردم ایران از همهٔ هستی خود مایه گذاشت، این حضور انقلابی در صحنهٔ نبرد، بهعنوان نمایش درخشانی از شایستگی، غرور و افتخار ملت ایران، تا ابد در تاریخ به جا خواهد ماند».
آری، فروغ جاویدان پرچم آمادهباش و شورش بیوقفه برای سرنگونی بود و امروز پیام و شعلهٔ آن در رزم هزاران کانون شورشی در سراسر ایران روشن است. تا جایی که سران رژیم مینالند که «مجاهدین مملکت را بهآشوب میکشند و مردم را به خیابانها میآورند» (جنتی، رئیس خبرگان ارتجاع- ۱۴خرداد۹۹) و همه «باید صفشان را از مجاهدین جدا کنند» چرا که با گسترش خط مجاهدین «عدهیی اسلحه دریافت میکنند، بهشدت کار میکنند، سازمانیافته و متشکل هم هستند» و در قیامها «میآیند به حوزههای علمیه حمله میکنند و آتش میزنند، پایگاه بسیج را بهآتش میکشند» و مقابله با آن هم «کار سادهای نیست» چرا که این «دشمن بهشدت پیچیده عمل میکند!» (آخوند نکونام- شهرکرد- اردیبهشت۱۴۰۱). رئیسجمهور جلاد خامنهای هم وحشتزده اذعان میکند که «هر فتنهای که در این ۴۰ساله» علیه نظام بوده «جای پای مجاهدین» در آن است (رئیسی-۶تیر).
حماسه میهنی و آرمانی فروغ جاویدان و پیش تاختن ارتش آزادیبخش ملی تا دروازههای کرمانشاه در آن «لحظه نادر»، با خون پاک حاودانه فروغهای آزادی نشان داد که تعریف مجاهدین بهگفته مسعود در این عبارت طلایی خلاصه میشود: «وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران»