وقتی آگهیهای ترحیم روزنامهها را میخوانیم، با خودمان میگوییم: چرا هر روز اینقدر دکتر، مهندس، مدیر شرکت، عضو هیأتمدیره، مدیرکل، پدر مدیرعامل مؤسسه فرهنگی فلان، برادر رئیس شرکت واردات موز و شکر و حاجی بازاری... فوت میکنند؟ اما وقتی از قیمت چاپ یک آگهی ترحیم در روزنامه مطلع میشویم، تازه میفهمیم که فقرا همیشه بیصدا میمیرند. کسی خبردار نمیشود که کارگری از داربست سقوط کرده و جانباخته است؛ یا زن همسایه که مدتها خون بالا میآورد، فوت کرده؛ و یا دختر بچه شش سالهای که بهدلیل سرطان به آسمان پرواز کرده است...
عادیسازی ابتذال فقر
این روزها که مراکز پژوهشی و نهادهای آمارسازی نظام ولایت فقیه خبر میدهند که یکسوم مردم ایران زیر خط فقر هستند، بهنظر میرسد که تکنیک عادیسازی فلاکت و تهیدستی در حال اجراست. زمانی با خواندن آثار هانا آرنت از عادیسازی «شر» میشنیدیم، اما در رژیم آخوندی، شر و بلای جنگ، فقر و فلاکت در تمام ابعاد خود نمایان شده است.
به تازگی، مراکز پژوهشی آماری تکاندهنده از میزان فقر ارائه دادهاند: «نرخ فقر در سال ۱۴۰۲ به ۳۰.۱ درصد از جمعیت ایران رسیده است. این رقم نسبت به سال قبل از آن ۰.۴ واحد درصد بیشتر شده است. نرخ فقر در ابتدای دهه ۹۰ در سطح ۲۰ درصد بود؛ اما پس از سال ۱۳۹۸ با افزایش تورم و کاهش رشد اقتصادی، نرخ فقر به ۳۱ درصد رسید. طی پنج سال اخیر، هیچ معجزهای در کاهش فقر رخ نداده است و همچنان یکسوم از جمعیت ایران در فقر بهسر میبرند» (دنیای اقتصاد۳ آبان۱۴۰۳).
این بدان معناست که یکسوم از ایرانیان توانایی تأمین نیازهای اساسی خود را ندارند. در پنج سال گذشته نرخ فقر ۳۰ درصدی ثابت مانده است، هر چند آمارهای دولتی نشان میدهند که رشد اقتصادی ۴.۵ درصدی در سال ۱۴۰۲ رخ داده است، اما این رشد تأثیری در کاهش فقر نداشته و منبع آن نیز چیزی جز فروش نفت و منابع زیرزمینی کشور نبوده است. یارانههای حکومتی نیز نتوانستهاند کمترین اثری در جلوگیری از شدت فقر بگذارند. گفته میشود شاید این یارانهها از مرگ ناشی از گرسنگی جلوگیری کرده باشد.
نگاهی به ریشههای درخت تباهی
رشد اقتصادی پایین و ناپایدار وابسته به نفت و دیگر مشتقات خامی که رژیم آخوندی برای هزینه زندگی آقازادههای فاسد و مفتخورش و صدور بنیادگرایی و تروریسم به دست میآورد متأثر از بازار نفت و انزوای فاشیسم مذهبی و تبعات جنگافروزیهای بینتیجهاش بوده است. بنابراین تولید صنعتی با حداقلی از استاندارد که بازاری برای فروش داشته باشد، منتفی شده است و در نتیجه درآمدی خلق نمیشود که بتوان آن را توزیع کرد.
«علت کاهش شدید درآمد سرانه ایران در دهه ۱۹۹۰، کاهش قیمت جهانی نفت و کاهش درآمدهای ارزی بوده که همراه با افزایش بدهیهای خارجی، منجر به کاهش میزان واردات و تولید داخلی شده است. از سال ۲۰۱۰ با تشدید تحریمهای بینالمللی، درآمد سرانه کشور مجدداً روند نزولی به خود گرفته است. این وقایع نشاندهنده وابستگی شدید اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی است» (جهان صنعت۳ آبان۱۴۰۳).
لایحه بودجه برای کاهش فقر نیست
وحید شقاقی، استاد اقتصاد، در خصوص رویکرد بودجه پزشکیان به مسأله کاهش فقر میگوید: «تا زمانی که کشور رشد اقتصادی مستمر و بالایی نداشته باشد و کیک اقتصاد بزرگتر نشود، نظام مالیاتی هم عادلانه نباشد و نتواند توزیع ثروت را انجام دهد، کاهش فقر بهصورت محسوس مشاهده نخواهد شد. این مسائل در لایحه بودجه دیده نشده و لایحه فعلی اقدام چشمگیری برای کاهش فقر ندارد» (جماران۲ آبان۱۴۰۳).
اقتصاد ایران در آستانه فروپاشی
تجارت نیوز، در گزارشی با عنوان «اقتصاد ایران در آستانه فروپاشی قرار دارد» مینویسد: «این جملهای است که این روزها از دهان بسیاری از اقتصاددانان و فعالان اقتصادی میشنویم. اما سؤال اینجاست که چرا اقتصاد ایران در دهه چهارم انقلاب، با وجود هفت برنامه توسعه و شعارهای فراوان در رابطه با تنظیم اقتصاد مستضعفان به این روز افتاده است. ما نتوانستیم مستضعفان جامعه را توانا کنیم اما با اقداماتمان در حال مستضعف کردن طبقات میانی جامعه هم هستیم» (تجارت نیوز۳آبان۱۴۰۳).
کمال اطهاری، اقتصاددان، در همین گزارش اشاره میکند که: «اقتصاد ایران دچار یک بحران ساختاری است. برای مثال، بخش غیرمولدی مانند مسکن، سایر بخشها را کاملاً از پا انداخته و به آن سرمایهداری همدستان یا نئوفئودالیسم گفته میشود که مبنای آن رانت است. این بحران از ابتدای انقلاب شکل گرفت، زیرا ما الگوی توسعه نداشتیم... این جامعه یا فرو میپاشد یا انقلاب میشود».
شجره خبیثه فقر و فلاکت
بررسیهای مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد رشد اقتصادی در سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ به ترتیب ۲.۵ و ۲.۸ درصد خواهد بود، که بسیار کمتر از هدف ۸ درصدی برنامه هفتم است. بنابراین، فقر بیشتری گریبانگیر مردم ایران خواهد شد.
«از سال ۱۳۵۸ به این سو، نرخ فقر بهطور مداوم افزایش یافته و در سال ۱۳۹۰ به ۲۰ درصد و سپس به ۳۰ درصد رسیده است. در دهه گذشته، جمعیت فقرا در ایران ۱۰ میلیون نفر افزایش یافته و اکنون ۲۶ میلیون ایرانی زیر خط فقر به سر میبرند. تثبیت نرخ فقر در سالهای اخیر به این معناست تغییر آن بهسادگی امکانپذیر نیست. و امکان آن که فقرا بتوانند از دام فقر خارج شوند کمتر شده است. در نهایت میتوان گفت فقر در چند سال گذشته در ایران تعمیق یافته است» (دنیای اقتصاد۱۹شهریور۱۴۰۳).
فلاکت و رنجهایی که طی چهار دهه توسط شجره خبیثه فاشیسم مذهبی بر مردم ایران تحمیل شده است، تنها با ریشهکنی این نحوست مرگبار به پایان خواهد رسید.