فتوای دجالگرانهٔ خامنهای مبنی بر حرام بودن تولید بمباتمی، به همان میزان رسوا و بیاعتبار است که قول و قرارهای خمینی برای آزادی دادن به مردم ایران، در زیر درخت سیب در پاریس.
استناد به این فتوا و مبنا قرار دادن آن، گرفتار آمدن در تلبیس هزارتوی شیخ جرار است؛ شیخی که نام خدا و مقدسات بشری را ملعبه قرار میدهد تا با فریفتن خلق، منافع شیطانی و سلطهجویانهٔ خود را پیش ببرد.
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقهباز کرد
بازیِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرضِ شعبده با اهلِ راز کرد
بازی خمینی با کلمات
خمینی در چهرهٔ یک «قدیس»! دامن نیآلوده به قدرت، در زیر درخت سیب، بر روی یک قالی خوشنقش با آسمان پاریس بر بالای سر، پشت سر هم قسم میخورد و طنازانه میگفت:
«اولین چیزی که برای انسان هست، آزادی بیان است».
«ما حکومتی را میخواهیم که برای اینکه یک دسته میگویند مرگ بر فلان کس، آنها را نکشند».
«زنها در حکومت اسلامی آزادند. حقوق آنان مثل حقوق مردهاست».
او وقتی نوک انگشت پایش را اندکی بر اریکهٔ قدرت سفت کرد، به تار موی زنان گیر داد و اولین راهبرد حکومتش این شد که «روسری» را با «توسری» بر سر زنان کند و آنان را از صحنهٔ جوشان فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی به پشت پستوهای بهرهکشانهٔ ارتجاع و جاهلیت بکشاند؛ زیرا میدانست زنان و دختران ایرانی نخستین پیشتازان مبارزه با سلطهٔ اهریمنی او خواهند بود.
اولویت او نه عملی کردن وعدهٔ مسکن برای بیخانمانها، بلکه کشتن آزادی و بارقههای آن در فضای سیاسی آن روزگار بود و افسوس میخورد که چرا از همان روز اول چوبههای دار را در میدانها برپا نکرده و چرا قلمها را نشکسته و دهانها را نبسته است. این تنها جایی بود که خمینی بهاصطلاح به خودش انتقاد کرد!
فتوای خامنهای، پوش شرعی تولید بمب
با رجوع به حافظهٔ تاریخی، از قضا بهدلیل فتوای دجالگرانهٔ خامنهای باید نتیجه گرفت که تولید بمب اتمی، با جدیت تمام در اولویت پروژههای ضدایرانی این رژیم قرار دارد؛ به یک دلیل ساده، زیرا آن را «ضامن بقا» ی خود میداند. گمان میکند میتواند با داشتن بمب از سرنگونی محتوم فرابجهد؛ وانگهی این رژیم و فتوافرمای آن تاکنون کدام حرام را حلال و کدام حلال را حرام نکردهاند؟
مگر نابودی «حرث» و «نسل» یک کشور از حرامترین اعمال نبوده است؟
مگر قرآن نگفته است که اگر کسی یک انسان بیگناه را بکشد مانند آن است که تمام بشریت را کشته باشد؟
مگر... ؟ ؟؟
یک اعتراف بیقافیه!
اعتراف بیقافیهٔ علی مطهری به ساخت بمب، بلغور اندکی از همان حرفهایی است که در محافل درونی قدرت، بین سردمداران این نظام رد و بدل میشود. او ناشیگری کرد و مشابه همان حرفها را در جایی گفت که نباید میگفت. مجاهدین هوشیار و گوشبهزنگ آن را در هوا زدند:
«از همان ابتدا که وارد فعالیت هستهیی شدیم هدفمان ساخت بمب و تقویت قوای بازدارنده بود، اما نتوانستیم محرمانه بودن این مسأله را حفظ کنیم و گزارشهای محرمانه توسط (مجاهدین) افشا شد».
او همان حرفی را زد که محمود رضا آقا میری، رئیس دانشگاه مهندسی هستهیی نظام در ۲۱فروردین ۱۴۰۱ از آن رونمایی کرده بود:
«... یعنی قدرت دارید تو طی یک زمان کوتاه غنیسازیتان را به ۹۹درصد برسانید قدرت این را دارید که اگر نیاز بود پدیده شکاف را کنترل نکنید، یعنی بدهید تو سر جنگی هر کاری میخواهد بکند. قدرت این را دارید این اتفاق را ما میگوییم حق مسلم»
پیش از این دو، آخوند محمود علوی «اسرار مگو» ی نظام را با ادبیاتی دیگر لو داده بود:
«مقام معظم رهبری در فتوایشان فرمودند که تولید سلاح هستهیی حرام خلاف شرع است و جمهوری اسلامی سراغ آن نمیرود، اما اگر گربهای را گوشهیی گیر بیندازند ممکن است رفتارش با گربه آزاد فرق کند؛ اگر ایران را به آن سمت هل دهند آنوقت تقصیر ایران نیست» (مشرق. ۲۱بهمن ۱۳۹۹).
معنای اعتراف علی مطهری
با اعتراف علی مطهری، به هدف اصلی فعالیتهای اتمی رژیم، یکبار دیگر برای جهانیان آشکار شد:
۱ـ خامنهای و نظام او هرگز و هیچگاه از سودای ویرانگر ساخت بمباتمی دست نکشیدهاند.
۲ـ این سیاست رذیلانه، ضدایرانی و ضدبشری و مغایر با صلح و امنیت جهانی، در پوش یک فتوای مضحک و دجالگرانه زرورق پیچ و مخفی شده است.
۳ـ مماشات با فاشیسم بمبطلب اتمی، با هر پوش و تحت هر بهانه، فقط آن را در دستیابی به بمب جریتر خواهد ساخت.
۴ـ بار دیگر مشخص شد که اگر افشاگریهای مسئولانه، میهنپرستانه و صلحدوستانهٔ مجاهدین نبود، خامنهای اکنون به بمب دست یافته بود.
***
بدیهی است که خامنهای سودای دستیابی به بمب اتمی را به گور خواهد برد. سرنگونی او و نظامش به این سودای ویرانگر خاتمه خواهد داد.
مقاومت ایران هوشیارتر از قبل در بزنگاه تاریخی حضور دارد و اجازه نخواهد داد فاشیسم دینی، از مخوفترین سلاح کشتار جمعی برای بقای خود کمک گیرد.